به گزارش فارس، سمانه رحیمی در غزلی به سقوط هواپیمای مسافربری شرکت «آسمان» اشاره کرده است.
گفتم که آسمان کمرش زیر غم خم است
گفتی صدای گریهی این ابر مبهم است
گفتم هوای بارش باران نداشتم
گفتی ببار، گریه تسلای آدم است
گفتم پرنده شوق فرود آمدن نداشت
در مه فرو نشسته و تصویر، در هم است
پرواز آخرین قدمش بود بر دنا
آغاز قصه خوب ولی آخرش غم است
گفتم نگاه منتظران خیره مانده است
تنها تکان صورتشان اشک نمنم است
گفتی بگو به صاحب این داغ تسلیت
گفتم که جانگدازی این واژهها کم است
آه ای قلم! چگونه بگویم؟... نمیشود
زخمی شده تمام غزل، آه، مرهم است