روایت عسگراولادی از فقر و فلاکت مردم ایرانِ قبل از انقلاب تا فعالیت اقتصادی/ امام یک پاکت سربسته به من داد

گروه اقتصادی الف،   3961121091 ۱۷ نظر، ۰ در صف انتشار و ۳ تکراری یا غیرقابل انتشار

اسدالله عسگر اولادی گوشه هایی از فقر و فلاکت مردم ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را بیان کرد.

روایت عسگراولادی از فقر و فلاکت مردم ایرانِ قبل از انقلاب تا فعالیت اقتصادی/ امام یک پاکت سربسته به من داد

 فامیلی «عسگراولادی» نامی کاملاًشناخته شده در کشور به حساب می‌آید، اما این که بگوییم حبیب الله معروف‌تر است یا اسدالله، کمی سخت است.برادران عسگر اولادی هر دو نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتند، اما شاید کمتر کسی بداند که "اسدالله عسگر اولادی" یعنی برادر کوچک‌تر و تاجر مسلک،  حامل فرمان "تنظیم اعتصابات"  بود و آن فرمان را از امام (ره) در پاریس گرفت وبه دست باهنر رساند.

با توجه به قرار داشتن در سالگرد پیروزی انقلاب، سوالات متفاوتی از عسگر اولادی پرسیدیم، که این سوالات کمتر از وی پرسیده می‌شود و  ارتباطی نیز با فعالیت تجاری امروز او ندارد. وی در این گفتگو ضمن شرح وضعیت اقتصادی ایران قبل انقلاب، ماجرای تاجر شدنش را  در 20 سالگی گفت و اشاره کرد که قبل از این کار و در زمان  تحصیل شرایط سخت و فقیرانه‌ای را تجربه کرده است.

گفتفگوی تسنیم با رئیس اتاق‌های بازرگانی ایران و چین و ایران و روسیه به شرح زیر است.

 در افکار عمومی نسل سوم و چهارم انقلاب که شرایط  قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و رژیم پهلوی را ندیده‌اند، در سال های اخیر تصوری به وجود آمده است، که شرایط اقتصاد کشور و رفاه مردم در آن زمان بهتر بوده است؛ شما که در آن موقع حضور داشته‌اید و این فضا را درک کرده‌اید چه ارزیابی دارید؟

من اسدالله عسگراولادی، متولد سال 1312 هستم و شرایط قبل از پیروزی انقلاب را بهتر از همه دیده‌ام؛ این حرفها نبود و نسل جوان قبل از انقلاب سرخورده‌تر از همیشه بود. 10 درصد از دانشجویان در زندان بودند، نسل جوان قبل از انقلاب به بازی گرفته نمی‌شد و در هیچ جا حضور نداشت، در دانشگاه‌ها بودند اما بی‌خاصیت بودند، در دبیرستانها جرات نفس کشیدن نداشتند.

 فضای کارگری ما قبل از پیروزی انقلاب نمی‌توانست نفس بکشد، مواردی که جوانان را قبل از انقلاب سرگرم می‌کرد، تنها سینما‌ها، تماشاخانه‌ها، تئاترها و ... بود. جوانان نسل امروز چون شرایط قبل از انقلاب را ندیدند، نمی‌دانند که چه خبر بود. فساد در قبل از پیروزی انقلاب، وضعیت بشدت بدی داشت که سردمدار این فسادها برادران و خواهران شاه بودند؛ اشرف پهلوی خواهر شاه بلیت بخت‌آزمایی را به مردم می‌فروخت و فسادی که در خانواده شاه مشاهده می‌شد حدی نداشت؛ جوانان نسل امروز که این شرایط را ندیدند.

البته اکنون دغدغه نسل سوم و چهارم بعد از انقلاب یک چیز است که به این اندازه آنها را ناراحت کرده و آن نیزمشکل معیشتی است. دولت دکتر روحانی در دو دوره یازدهم و دوازدهم، اسم خود را تدبیر و امید گذاشته است، تدبیرهایش خوب بود اما امیدش جواب نداده و معیشت مردم به ویژه در سالجاری مناسب نیست. بانک مرکزی اعلام می‌کند که تورم 8 درصد است اما من آن را قبول ندارم، گرانی ها بیش از 20 درصد است هرچند که تورم ممکن است کمتر باشد.

 اشتغال همه مشکلات را حل می‌کند

پسران و دختران جامعه ما برای تشکیل خانواده در ابتدا نیاز به برگزاری مراسم ازدواج و بعد خانه دارند. بهداشت، لباس و غذا می‌خواهند که همه آنها در سایه داشتن شغل به دست می‌آید اما شغل ندارند. دولت یازدهم و دوازدهم با وجود زحمات زیادی کشیده اما نتوانسته پاسخی به نیاز اشتغال موجود در کشور بدهد و ما اگر نتوانیم نیاز اشتغال نسل جوان را پاسخ دهیم، این حرفها خواهد بود. بخشی از نارضایتی‌هایی نیز که مشاهده می‌شود به خاطر رادیوهای بیگانه (رسانه‌های بیگانه) است که علیه کشورمان سمپاشی می‌کنند. هرچند که مسولان خودمان در رادیو (رسانه‌ها) گفتار درمانی می‌کنند، اما باید توجه داشت که این امر پاسخگوی نیاز موجود به اشتغال کشور نیست و جوانان کار می خواهند.

وضعیت معیشت در قبل از پیروزی انقلاب چگونه بود؟

وضعیت معیشت در زمان شاه در مقایسه با وضعیت فعلی، خیلی بدتر بود. من خودم در آن زمان جوان بودم، وقتی خواستم یک دوچرخه بخرم که قیمت آن 150 تومان بود، پول نداشتم به همین منظور از چند نفر پول قرض گرفتم تا با خریداری آن از محل خانه به محل کارم برسم.

زمان خرید دوچرخه یا در واقع بی‌پولی، شما چند سال داشتید؟

17  سال داشتم، اما نمی‌توانستم تاکسی سوار شوم. بلیت اتوبوس دو زاری را به زحمت می‌خریدم به همین دلیل دوچرخه خریدم. ما تا 17 سالگی در خانه‌ برق نداشتیم گران بود نمی‌توانستم از آن استفاده کنیم.

یعنی برق در محله شما بود ولی چون هزینه‌های آن زیاد بود شما نمی‌توانستید از آن استفاده کنید؟

بله. نمی‌توانستم هزینه استفاده از برق را پرداخت کنم. این امر در حالی است که کار هم می‌کردم؛ به همین دلیل شب‌ها کتابهایم را برمی‌داشتم و با دوچرخه به سمت بلوار کشاورزی فعلی که در آن زمان نام بلوار الیرابت داشت می‌رفتم و از چراغهای فلورسنت آنجا برای درس خواندن استفاده می‌کردم و چراغمان در خانه فیتیله‌ای بود. شرایط درس خواندن من و دانشگاه رفتنم با مشقات زیادی همراه بود.

شهرستانها در مقایسه با تهران چه وضعیت اقتصادی داشتند؟

شهرستانها به مراتب وضعیت بدتری از تهران داشتند. مردم امروز این همه شمال می‌روند، اما ما در آن موقع پول نداشتیم، به همین منظور برای رفتن به رامسر با توجه به اینکه قطار ارزان بود با این وسیله به ساری می‌رفتم و از ساری با مینی‌بوس به محمودآباد رفته و از آنجا دوباره با مینی‌بوس به رامسر می‌رسیدم تا به دریا برسم. چندین سال اضافه کاری کردم و از ساعت 7 صبح تا 10 شب کار کردم تا بتوانم خانه بخرم. جوانها شرایط آن موقع را ندیدند؛ حداقل می‌توانند بروند و کتابهای موجود را بخوانند، اما بی‌بی‌سی و اسرائیل به طور مداوم علیه ما تبلیغات منفی می کنند و آنها هستند که جوانان را تحریک می‌کنند.

در ده سال آخر پهلوی به یکباره درآمد نفت ما افزایش یافت و در آن زمان این حجم از درآمد نفتی قابل ملاحظه بود. این درآمد چه شد؟

بله. درآمد نفت زیاشد شد اما به قشر پایین جامعه نرسید و به سمت طبقه‌های بالای جامعه رفت؛ این پول برای کسانی هزینه شد که زمینهایشان را گرفته بودند و پولشان را از این طریق دادند، بانکها سرمایه‌شان را افزایش دادند تا وام بدهند اما از این وام تنها طبقه بالای جامعه توانستند استفاده کنند و طبقه پایین فقیر ماندند و فقر طبقه پایین جامعه در آن موقع خیلی بیشتر از حال حاضر بود؛ در زمان طاغوت گدایان در خیابان وول می‌زدند اما اکنون خیلی کمتر است.

درست است، امروز مشکل داریم ومعیشت مردم به خطر افتاده اما وضعیت فقر قبل از پیروزی انقلاب خیلی بدتر بود. البته امروز دلیل مشکلات بیکاری و معیشت مردم  تعطیلی واحدهای کوچک و متوسط است که در شرایط فعلی اقتصاد نمی‌توانند کار کنند و جذب نیرو داشته باشند و دارایی، شهرداری و سازمان امور مالیاتی به آنها فشار می‌آورد.

بانک مرکزی اخیرا اعلام کرده است که 525 هزار میلیارد تومان نقدینگی در بانکها است و این عدد این سوال را پیش می‌آورد که این همه سپرده مربوط به کیست؟ باید توجه داشت که بیشتر سپرده‌های بانکی موجود مربوط به وابستگان شرکتهای دولتی است. نصیحت من به دولت آن است که 3 کار انجام دهد؛ در ابتدا خود را کوچک کند، شرکتهای ضررده را بفروشد و حراج کند، برای نسل جوان کار ایجاد کند که البته خیلی سخت است و مراقب گران شدن کالای مصرفی مردم باشد تا قیمت آنها خیلی بالا نرود.

در تمام دنیا دولتها نمی‌گذارند قیمت نان گران شود زیرا نان روزی همه مردم و آحاد جامعه است. قیمت آب نیز نباید گران شود زیرا اگر آب گران شود، بهداشت مردم به خطر می‌افتد و از طرفی زمانی که قیمت نان گران می‌شود به دنباله آن قیمت سایر محصولات مصرفی مردم نیز افزایش می‌یابد.

شما قبل از انقلاب کسب و کار خودتان را از چه سالی شروع کردید؟

از سال 1326.

وضعیت کسب درآمدها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چطور بود؟

کسب و کارها آزاد بود؛ اما کسب وکارهای پردرآمد در دست خود دولت و خانواده شاه بود و ما مردم عادی را، راه نمی‌دادند؛ به طور مثال بخش خصوصی اصلا نمی‌توانست به سمت نفت برود. پمپ بنزین‌ها تماما دولتی بود، واردات شکر، گندم، در ید دولتی‌ها بود زیرا آنها خبر داشتند که چه زمانی باید برای واردات اقدام کرد، بنابراین زودتر از ما می‌توانستند وارد کنند و از طرفی نیز وامهای بانکی برای آنها بود.

یعنی آنها رانت اطلاعاتی داشتند؟

بله رانت اطلاعاتی در زمان شاه بسیار زیاد بود و در نتیجه طبقات مختلف جامعه تنها می‌توانستند درآمدی بخور و نمیر داشته باشند و میزان فقر خیلی بیشتر از امروز بود. من تا 12 سالگی در دماوند بودم که مادرم به خاطر فقر مطلقی که در آنجا وجود داشت مرا به تهران آورد تا بتوانم کار پیدا کنم. به بازار رفتم روزها کار می‌کردم و شب درس می‌خواندم. از 13 سالگی در بازار کار گرفتم و گاهی نیز برای خودم کارهای اقتصادی کوچکی انجام می‌دادم.

چه کارهای اقتصادی کوچکی انجام می‌دادید؟

یک کارتن کشمش از بازار می‌خریدم و آن را به بقالی‌ها می‌فروختم یا 10 کیلو کنجد خریداری کرده و آن را به نانوایی‌ها می‌فروختم و از این طریق 10 تا 50 تومان درآمد داشتم. در بیست سالگی تاجر شدم

 چه زمانی تاجر شدید؟

وقتی بیست سالم بود تاجر شدم. یک دفتر زدم و کار را به عنوان یک صادر کننده آغاز کردم که محصول زیره را به دیگر کشورها می‌فرستادم؛ اما من را به کارهای بزرگ راه نمی‌دادند به طوری که صادرات پسته در انحصار بهایی‌ها بود و واردات آهن‌آلات و ورق و به طور کلی ورود به واردات کالای سنگین امکانپذیر نبود. قبل از انقلاب فقر خیلی زیادتر بود، اما امروز سطح رفاه مردم و همزمان توقعات بالاتر رفته است. تبلیغات منفی نیز علیه جمهوری اسلامی ایران زیاد است و رژیم صهیونیستی به طور شبانه‌روز علیه ما سمپاشی می‌کند. با این حال بیکاری نسل جوان جامعه باید حل شود. بیکاری عواقب بدی مانند فساد به همراه دارد.

دولت چقدر می‌تواند با رونق و توسعه کشاورزی مشکل اشتغال در کشور را حل کند؟

دولت از این طریق می‌تواند اشتغال زیادی ایجاد کند، اما ابتدا باید فساد را کم کند. دولت باید سهم خود را در اقتصاد کم کند و به طور مثال فروش سم یا شخم زدن زمین را رها کرده و آن را به بخش خصوصی واگذار کند و در مجموع انحصارات دولتی باید شکسته شود.

فضای ناامیدی در کسب و کار مردم ایجاد شده است، چه باید کرد؟

فضای بدی است، مملکت برای ماست و با ناامیدی می‌شکند. من همیشه در سخنرانیهای خود می‌گویم که بیاییم یادداشت کنیم که هر روز چند بار دروغ می‌گوییم تا کسب و کار خودمان رونق بگیرد و بتوانیم کالا بفروشیم و سعی کنیم که در روز آینده میزان دروغ گفتنمان را کاهش دهیم. هر روز یک سری از مردم مواظب هستند که کسی کلاهشان را برندارد و یکسری نیز به دنبال کلاهبرداری هستند که این فضا را دولت باید اصلاح کند و بستر لازم را برای سالم‌سازی فضای کسب و کار ایجاد کند. سالم‌سازی فضای کسب و کار از همه چیز مهم تر است.

رئیس کل بانک مرکزی چند بار در 5 سال اخیر گفته است که ارز تک نرخی می‌شود؛ اگر توان این کار را ندارد به مردم نگوید و با آنها صادق باشد. دولت می‌تواند بگوید که وضع ما اکنون خوب نیست و با مردم صادق باشد. مسئول اینکه امروز دلار به 4800 رسیده است خود دولت است. زمان خدابیامرز آقای نوربخش (رئیس اسبق بانک مرکزی) هر موقع می‌گفت مردم دلار نخرید پایین می‌آید، مردم می‌رفتند و دلار می‌خریدند زیرا می‌دانستند که قرار است نرخ دلار بالا برود.

اوایل پیروزی انقلاب در داخل کشور بودید؟

بله، من هیچ وقت بیش از سه، چهار روز خارج از ایران نبودم و سفرهای طولانی خارج از کشور نداشتم. فرمان اعتصابات را من به تهران آوردم

سال 57 چه کار می‌کردید؟

من در تنظیم اعتصابات حضور داشتم و کسی هستم که فرمان تنظیم اعتصابات را از امام(ره) در پاریس گرفتم و آن را در تهران به آقای باهنر تحویل دادم.

توضیح دهید که چطور این اتفاق افتاد؟

با برادرم حبیب‌الله در اوایل دیماه آن سال به پاریس خدمت امام(ره) رفتیم وقتی قصد مرخصی از محضر ایشان داشتیم، گفتند که ایشان (حبیب‌الله عسگراولادی) بماند و  شما برو، همچنین به من گفتند که هر چه روزنامه در ایران چاپ می‌شود جمع کرده و برای ایشان ببرم. وقتی دوباره به پاریس رفتم و با برادرم قصد خداحافظی از ایشان داشتیم دوباره امام گفتند که حبیب‌الله بماند و شما برو و یک پاکت به من دادند تا آن را به دست آقای باهنر برسانم که با توجه به آنکه پاکت سربسته بود از محتویات داخل آن اطلاعی نداشتم.

وقتی این پاکت را به آقای دکتر باهنر رساندم، ایشان پاکت را باز کرده و اعلام کردند امام دستور تنظیم اعتصابات را داده‌اند که شما نیز باید بیایید و در این کار حضور داشته باشید.قبل از این اتفاق من با دولت بیگانه بودم و دکتر باهنر بود که من را به کمیته تنظیم اعتصابات آورد و من نیز وارد صحنه سیاسی اتاق بازرگانی شدم.

فضای اقتصادی پس از پیروزی انقلاب چطور بود؟

خیلی صمیمانه‌تر و ایثاگرایانه‌تر بود؛ اوایل پیروزی انقلاب تا 3 الی 4 سال مردم رفتارهای ایثارگرایانه داشتند و جبهه‌های جنگ علیه رژیم بعث توسط خود مردم اداره می‌شد. بخش زیادی از پولهایی که در جنگ هزینه شد از خانه‌های مردم بیرون آمده بود. من 10 بار به جبهه رفتم و هر بار 10 تا 20 نفر را همراه با خودم می‌بردم.

جوانان در زمان جنگ خانواده خود را رها می‌کردند و به جبهه می‌رفتند و حتی حاضر نبودند برای مرخصی به دیدن خانواده خود بیایند در اتاق بازرگانی خودمان آقای خاموشی (رئیس اسبق اتاق بازرگانی) پسرش در جبهه شهید شد و حتی حاضر نشده بود برای گرفتن مرخصی و دیدار مادر خود از جبهه برگردد.