برخلاف وعده رئیسجمهوری و رئیس بانک مرکزی، مبنی بر کاهش نرخ ارز در بهمن، در روزهای گذشته شاهد افزایش شدید نرخ ارز بودهایم. دلیل این اتفاق را چه میدانید؟
چند ماهی است اقتصاددانان درباره نرخ ارز هشدار میدهند، ولی متاسفانه در دولت گوش شنوایی نیست. کنترل نرخ ارز دلیل اصلی و جلوگیری از واقعی شدن آن مهمترین دلیل این افزایش قیمت است. متاسفانه آقای روحانی تصور کرد با گفتاردرمانی میتواند جلوی این اتفاق را بگیرد و حتی قیمت را پایین بیاورد. متاسفانه در این ماجرا آقای سیف و نوبخت نیز همراهی کردند و به واقعیت اقتصادی اصلا توجهی نکردند. نهایتا هم قیمت ارز افزایش یافت و اعتبار دولت زیر سوال رفت.
شما میگویید دلار باید افزایش میِیافت؛ این نرخ باید با تورم ایران افزایش پیدا میکرد یا تورم جهانی؟
معمولا برای محاسبه افزایش نرخ ارز اختلاف بین این دو نرخ را در نظر میگیرند. مثلا اگر تورم آمریکا سه درصد است و تورم ایران 10 درصد، باید میانگین این دو تورم را در نظر میگرفتند و اجازه افزایش طبیعی نرخ ارز را میدادند. این اتفاق نیفتاد و بهمرور زمان فشار افزایش قیمت بیشتر شد. ما هم بنیه صادراتی نداریم که بخواهیم ارز را پایین نگه داریم. در مصاحبه اخیر آقای روحانی فرمودند میزان موجودی ارزی ما بیشتر از تقاضاست که عجیب بود. ایشان از میزان موجودی اطلاع دقیق دارند و فرضا هم موجودی زیادی است، ولی چطور تقاضای بازار ارز را تخمین زدهاند؟ هیچکس از تقاضا اطلاع دقیقی ندارد. وقتی مردم تصور کردند نرخ ارز باید بالا برود و عکسالعمل شتابزده بانک مرکزی هم به آن دامن زد، این احساس در آنان به وجود آمد که دولت توان پشتیبانی از نرخ ارز را ندارد. تقاضا برای تبدیل سرمایه به دلار افزایش یافت که میتواند چندبرابر هم بشود؛ بهخصوص اینکه مردم حس میکنند دولت پول ندارد و دستش بسته است و تحریمها تاثیر گذاشته است. در این شرایط کتمان واقعیت و خوب نشاندادن همهچیز میتواند به بیاعتباری و بیاعتمادی بینجامد.
برخی معتقدند اکثر خریداران ارز در حال حاضر دلال هستند و از این میزان هجومی که برای خرید وجود دارد تنها درصد کمی از آنها تقاضای واقعی داشتهاند. این رفتار هیجانی چقدر میتواند روی افزایش پایدار قیمت ارز تاثیر بگذارد؟
متاسفانه طی این چند دهه اخیر، در کشور ما، اکثر مردم با همین روش سرمایه خود را افزایش دادهاند و دولت هم بهجای اینکه فعال عمل کند، بهصورت انفعالی میخواهد نشان بدهد تسلیم نمیشود. در ماههای اخیر اقتصاددانان خیلی داد زدند، ولی متاسفانه هیچکس در دولت گوش نکرد. آقای نوبخت که سازمان برنامهوبودجه را ریاست میکند، بهجای تحقیق و پژوهش در این زمینه، دنبالهرو حرف رئیسجمهوری است که خاطرشان مکدر نشود.
ابزاری هم برای کنترل نرخ ارز وجود ندارد و جامعه نیز دست دولت را خوانده است. خرید مردم از دلال و کاسب و فعال نشاندهنده این اتفاق است که جامعه فهمیده است دولت توان ندارد و این فشار تقاضا هم با سوداگری چندبرابر میشود و به وضعیت کنونی انجامیده است. دولت متاسفانه اشتباهات گذشته را تکرار کرد و انگار از تجربیات قبلی چیزی یاد نگرفت.
به نظر شما، ممکن است دولت واقعا توان کنترل کردن ماجرا را نداشته باشد و تقاضای جامعه کنترل دولتی را بشکند؟
این وضعیت ممکن است بدتر هم بشود و امکان دارد مردم بسیار هجوم بیاورند و بعد هم به بگیروببند منجر شود. اینجا دیگر دولت مجبور میشود آن چیزی را که از ابتدا لازم بود بپذیرد به شکل دیگری و با هزینههای بالا و در حد نرخ پنج هزار تومان قبول کند؛ حتی ممکن است برنامه تکنرخی شدن را هم انجام دهد. دولت میتوانست این شجاعت را داشته باشد که به جامعه روراست بگوید قیمت بالا میرود و دست به عوامفریبی نزند. مخالفان دولت هم نرخ ارز را ضعفی در کارخانه دولت میدانند و دولت نمیخواهد به این ضعف تن دهد و دنبالهرو مخالفان خود شده است. متاسفانه این بخش اقتصادی فدای بازیهای سیاسی شد و دولت در دوره دوم خود دست به همان عوامفریبی احمدینژادی زد.
درست است که این دوره رئیسجمهوری دغدغه انتخاب مجدد ندارد، ولی بحث اعتراضات و نارضایتی مردم شدت گرفته و دولت فکر کرده با این کار مردم را راضی نگه دارد، ولی این راهش نیست و راههای بهتر را گم کردهاند. من نقش آقای نوبخت را در این اتفاق کم نمیبینم و متاسفانه با اینکه صلاحیت نداشت در این دوره هم با رفاقتبازی برای این سازمان مهم مجددا انتخاب شد.
نقش رئیسجمهوری و رئیس بانک مرکزی با توجه به وعدههایشان قابلدرک است، ولی آقای نوبخت چه نقشی در این اتفاق داشتند؟
آنجا سازمان برنامهوبودجه کشور است و باید افق بلندمدت کشور را ترسیم کنند؛ اینکه چه چیزهایی میتواند به تولید و رفاه کمک کند. ولی متاسفانه فردی را که صلاحیت ندارد و دستوپابسته است رئیس آن کردهاند و دنبالهرو رئیسجمهوری شده است. بهجای اینکه با استدلال علمی بگوید این راهش نیست و راهنمایی درست را انجام دهد، مجیزگویی کرده است. تنها با کلمات بازی میکند، بدون اینکه حرفهایش معنی خاصی بدهد.