افزایش قیمت ارز، با توجه به تورمی که در اقتصاد ایران نهفته، امری طبیعی است. با رشدهای بالای نقدینگی در سالهای قبل، تورم نهفته اقتصاد ایران باید خود را بروز میداد که نرخ سود بالا جلوی آن را گرفته بود.
حال با کاهش جذابیت نرخ سود و دلایلی دیگر، این تورم نهفته خود را در رشد نرخ ارز نشان داده است. نکتهای که باید به آن اعتراف کنیم و در مقابل آن موضع نگیریم این است که با روشهای مختلف محاسباتی هم نرخ ارز باید بالا میرفت که بهدلایلی جلوی آن گرفته شده بود و اکنون موانع را پشتسر گذاشته و بالا رفته است.
یکی از روشهای محاسبه نرخ ارز نظریه برابری قدرت خرید است؛ رشدهای بالای نقدینگی در طی چهار سال گذشته اثر تورمی خود را نشان داده است؛ بر این اساس زمانیکه بهطور طبیعی قیمتها در کشوری، در مقایسه با دیگر کشورها، افزایش شدیدتری داشته باشد، از ارزش پول آن کشور کاسته میشود.
این اتفاقی است که در ایران آن را شاهدیم؛ همچنین، براساس غالب محاسبات موجود، نرخ ارزی که فشار روی آن نباشد، اگر بالاتر از نرخ کنونی نباشد، پایینتر هم نیست؛ یعنی قیمت کنونی ارز کف قیمت واقعی آن است. ممکن است هنوز فشاری روی نرخ ارز و هر نوع محدودیتی روی صادرات نفت و مسائل انتقالات بانکی باشد؛ این امر بهطور طبیعی میتواند این فشار را بیشتر کند و هر گونه فشاری روی ارز میتواند قیمت آن را افزایش دهد؛ بنابراین وقتی بپذیریم نرخ ارز در تلاش برای رسیدن به قیمت واقعی است، این سوال مطرح میشود که چرا این افزایش بهیکباره رخ داد.
اگر از قبل فشار نرخ ارز را آرامآرام کنترل میکردیم و به آن اجازه افزایش تدریجی را میدادیم، اکنون جهش قیمتی آن را شاهد نبودیم. الان دیگر کاری از دست دولت هم برنمیآید؛ لازمه کنترل بازار ارز مداخله است و اگر بانک مرکزی بهاندازه کافی منابع نداشته باشد که در بازار مداخله کند، بهطور طبیعی فشار روی نرخ ارز خواهد بود؛ بنابراین میتوان گفت کاری نمانده است که دولت از دستش بربیاید و انجام نداده باشد.
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران
منبع: روزنامه آسمان آبی