«وقایع نگاری از اولین اکران به وقت شام»

محمد مهدی برادران،   3961116143
«وقایع نگاری از اولین اکران به وقت شام»

کارگردانها ، قبل از اولین اکران فیلم هایشان حسی دارند که مادران قبل از تولد فرزند تجربه می کنند، دلنگران و منتظر!

حتی اگر اولین تجربه شان نباشد باز هم منتظرند ببینند که اینبار چه خواهد شد !

قبل از اولین اکران فیلم #به_وقت_شام ؛ این حس را از نزدیک در چهره و رفتار ابراهیم حاتمی کیا نظاره کردم.

پرده سینما که روشن شد ؛ مثل آنکه یادش رفته باشد توصیه ای را در اول فیلم بنگارد؛ فریاد کرد "لطفا زیر 13 ساله ها این فیلم را نبیند، این فیلم خشن است ! " ما متعجبانه ، هوالطیفی که بر پرده نقش بسته بود را نظاره می کردیم ، هوالطیفی که از لطافت می گفت و کارگردانی که از خشونت !

البته ما به خشونت های لطیف و لطایف خشن او انس گرفته ایم. او بارها برای ایرانیان روایت گر فتح هایی بوده که بوی خون می داد.

آقای کارگردان که دوباره و با صدای بلندتر تکرار می کند "فیلم خشن است" مطمئن می شوم که این روایت با همه روایت های گذشته متفاوت تر و شاید خونین تر است.

هنوز تکلیف آقا زاده های زیر 13 سال حاضر در مراسم افتتاحیه مشخص نشده است که حاتمی کیا دوباره فریاد می کند: "مواظب باشید که کسی ضبط نکند."

حالش درست به مادری می ماند که می ترسد کودکش را در اتاق زایمان به سرقت ببرند.

مسئولین سینما محو آغاز فیلم اند. کارگردان چاره ای نمیبیند که همچون حاج کاظم آژانس شیشه ای؛ کظم غیظ خود را شکسته و دستش را به نشانه اعتراض بالا برده و تا خاموش شدن دوربین هایی که برای سرقت مهیا شده است، پایین نیاید.

او دوست ندارد قبل از اکران عمومی در داخل و خارج از کشور ، نسخه های بی کیفیت اثرش در سر هر چهارراه به همراه سی دی های موسیقی فلان و رقص های بهمان توزیع گردد.

ماجرای فیلم به چند سال قبلِ سوریه و شکل گیری داعش بر می گردد و همچون سایر فیلم های او نه تنها از لحاظ تکنیک فنی و جلوه های بصری بلکه از حیث محتوا نیز چند سالی از سینمای ایران جلوتر است. فیلم پاسخی است به سئوال هایی که امروزه یا چندین سال بعد پرسیده خواهد شد. نظیر اینکه :نقش ایران در سوریه چه بود؟ چرا ما باید هزینه جنگ با داعش و دفاع از دولت های عراق و سوریه را بپردازیم؟

تبیین ریشه های تفکرات گروه های تکفیری و بازخوانی مبانی شان در تخریب آثار تاریخی و مواجه با ادیان مختلف، به همراه نقش آفرینی پدر و پسری که نمایندگی دو نسل دفاع مقدس و بعد از آن را بر عهده دارند ؛ به زیبایی های محتوایی فیلم افزوده است.

شاید منتقدان بگویند که " این فیلم خشن است" ولی باید بدانیم که این جمله را اولین بار کارگردان این فیلم اقرار کرده است نه اینکه با همه لطافتش ازخشونت خوشش بیاید بلکه قرار است بیانگر واقعیتی تلخ و البته بسیار خشن باشد.

فیلم، تجدید میثاق ابراهیم حاتمی کیا با دوستان شهیدش است و به نوعی تکریم شهدای موسوم به مدافع حرم محسوب می گردد لکن چه زیبا به جای پرداختن شعاری به ارزش ها و انحصار حریم اهل بیت به محدوده ای خاص، روایتگر ایثارگرانی است که برای دفاع از انسان های بی گناه و سایر ارزشهای اسلامی و انسانی مظلومانه جنگیدند.

"دیده بان"هایی که "مهاجر"انه ؛ "از کرخه تا راین" را پیمودند تا در بوسنی، "خاکستر سبز " را با "ربان قرمز" در "آژانسی شیشه ای" با "ارتفاعی پست" محافظت نمایند. آنانی که " به رنگ ارغوان" و "بوی پیراهن یوسف" انس گرفته اند تا "مثل چمران" پاسداری برای ارزش ها و نه "بادیگارد"ی برای " موج مرده" باشند.

بیست سال قبل به بهانه یادداشتی بر فیلم آژانس شیشه ای از ابراهیم عزیز خواستم که توصیه سید مرتضی را فراموش نکند. امروز هم دوباره آنرا تکرار می کنم و می دانم سید مرتضی آوینی نیز اگر بود دوباره چنین می گفت: " تو میراث دار امیر اسکندر یکه تاز هستی و من نمی دانم به تو بگویم بجز اینکه همینطور بمان ! اگر چه میدانم زیستنی چنین که تو داری چه قدر دشوار است و عجب جراتی میخواهد."

کوتاه کلام آنکه:

ای بلبل عاشق، جز برای شقایق ها مخوان !