سال 72 به دعوت دوستی فاضل برای پیگیری طرحی که او مامور انجام آن شده بود، راهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شدم.
انتشار بزرگترین کتابهای فرهنگ و تمدن ایران و اسلام، موضوع آن پروژه بود. پس از چند ماه بررسی و مطالعه، طرح احیای میراث مکتوب جایگزین آن شد. گویا این تعبیر یعنی «میراث مکتوب» که در متون قدیم و جدید به « مرده ریگ» معروف بود، برای اولین بار بر زبان دکترحسین الهی قمشهای جاری شد که طرح نخستین را پیشنهاد داده بود و بنده آن را بسان الهامی برای دفتری به نام «دفتر نشر میراث مکتوب» برگزیدم. به لطف الهی که همواره بدان پشتگرم و مستظهر بودهام، 25 سال از عمر ناقابل خویش را بر سر امری با ارزش صرف کردم. سال 73 چندین کتاب که تجربه چندان موفق و عملکرد قابل قبولی نبود، منتشر شد. آمادهسازی کار تا قبل از چاپ با دفتر بود و چاپ و توزیع با ناشران همکار. 60 عنوان با این روش به چاپ رسید و هر ناشری ساز خود را میزد و ما قادر به هماهنگسازی و مدیریت این شیوه کار نبودیم. از یک سو برخی مدیران و معاونان در محتوا و روش کار دخالت میکردند و از سوی دیگر، حقوق مادی و معنوی مصححان و پژوهشگران، از جانب برخی ناشران رعایت نمیشد.
سال 75 بود که یکی از مدیران وقت، امر فرمود که قبل چاپ هر اثر، آن را ببیند و نظر کارشناسی دهد و اگر قابل چاپ تشخیص نفرمود، آن کتاب اجازه چاپ نیابد. به او گفتم یعنی کتاب استاد ایرج افشار را بدهم که شما نظر بدهی؟ گفت: بله. مخالفت بنده با وی همان و چند ماهی مغضوب درگاه واقع شدن همان. این قصه در ادوار مختلف گاه تکرار میشد و قبض و بسط کذایی ادامه مییافت. ربعِ قرن، این راهِ گاه هموار و گاه سنگلاخ، توسط این خادمِ سمج، بدین منوال طی شد و حاصل آن کوششها دستاوردهای فعلی این موسسه بوده است که البته آیندگان درباره کارنامه آن به داوری خواهند نشست.
انتشار 315 عنوان کتاب (=380 جلد)، انتشار ۲۵۰ شماره از مجلات آینه میراث (دوفصلنامه علمی ـ پژوهشی)، گزارش میراث (فصلنامه تخصصی اطلاعرسانی درحوزه نقد و تصحیح متون، نسخهشناسی و ایرانشناسی)، و میراث علمی اسلام و ایران (دوفصلنامه تاریخ علوم و فناوری دوره اسلامی) و دهها ضمیمه تخصصی، برای هرکدام از این سه مجله، حاصل این دوران بوده است.
طبعاً با انتشار این کتابها و مجلات، سهم این مرکز در فراهم آوردن زمینههای رشد و راهنمایی صدها پژوهشگر و دانشجوی نخبه، در سالهای اخیر، اهتمام موسسات آموزش عالی و مراکز علمی و پژوهشی به حوزه تحقیق و تصحیح متون کهن، افزایشی چشمگیر یافته است. این سرمایه ارزشمند حاصل یاریهای بیدریغِ دانشوران و فرهنگپرورانی بوده است که عمر گرانمایه خود را صرف خدمت به دانش، فرهنگ و میراث مکتوب نیاکان خود کردهاند.
عزم و امید آن داشتیم که در دیماه امسال، 25 سالگی تاسیس این موسسه را جشن بگیریم و برف زودرس پیری را که اکنون بر سر و روی این خادم میانسال نشسته به رخ بکشیم. اما دریغ که
هزار نقش برآرد زمانه و نبود یکی چنان که در آیینه تصور ماست
آنچه بسی ارزشمند و امیدبخش است - صد البته نه املاک و داراییهای منقول و غیر منقول است که بحمدالله این موسسه از آن بی بهره است مگر کتاب و مجله - بل سرمایه بینظیر و مغتنمی است که جمعی از بزرگان و فرزانگان معاصر، شاید از ره لطف و حسن ظن خود، بارها بیان فرمودهاند و آن: اعتبار جهانی، سرمایه انسانی، یاران باوفا و کارنامه آن است که توانسته با چاپ آثار بزرگانی چون افشارها و دانش پژوهها و همکاری با موسسات علمی بین المللی و .... آبرویی برای فرهنگ کشور کسب کند.
و اما بعد،
چند ماهی است که تعهدات و بدهیهای موسسه، سخت گریبانگیر شده و هر روز چشم آن داریم که فردای پیش رو، عرق شرم از جبین خواهیم زدود و از خجالت طالبان حقوق و دسترنج مقالات و کتب، بدر خواهیم آمد اما دریغ از دیروز.
بناچار اگر امور بدین روال پیش رود، کارها، برنامهها و فعالیتهای این موسسه فرجامی جز تعلیق نخواهد داشت. از این رو چندی است که مدام با اهل طریقت و پیران اندیشه و حقیقت، به شور مینشینیم و به چاره اندیشی وقت میگذرانیم. طبعاً آنچه جملگی برآنند همان سرمایه انسانی، شهرت و اعتبار جهانی و صفای یاران با وفای این زمانی است که نخواهند گذاشت این شمع کم فروغ، رو به خاموشی گراید و تاریکی به خانه اهالی میراث مکتوب راه یابد.
در این ربع قرن، هزاران دانشجو، پژوهشگر آزاد، دبیر، استاد و... از داخل کشور و صدها ایران شناس خارج کشور، بر دیوار این «الف و سه نقطه» میراث مکتوب، یادگاری نوشتهاند و با خواندن کتب و مقالات نشریات و شرکت در نشستها و مجالس علمی آن، خود را وامدار کوششهای این موسسه میدانند.
با توجه به این مقدمات، بیاییم دست در دست هم دهیم به مهر، میراث خود را کنیم پایدار، که این همدلی و همفکری ضامن ماندگاری بنایی خواهد شد که خشت خشت آن، با عشق و دلدادگی و نظر و مشورت انسانهای فرهیخته و نیک اندیش تاریخ معاصر، در این ربع قرن بنا نهاده شده است. این کلام سعدی شیرین سخن را به یاد آوردم که:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم