کتاب برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۷/ «کج‌رفتاری: شکل‌گیری اقتصاد رفتاری»،

گروه کتاب الف،   3961105101

«برنده نوبل اقتصاد ۲۰۱۷، تجدید چاپ نسخه فارسی ظرف یک‌ماه، محتوای دل‌چسب و بدیع، و ظاهر شکیل و متن روان چاپ فارسی»، کمترین توصیفات ممکن برای ترغیب مردم و تلنگرزدن به آنها برای خریدن یک کتاب ارزشمند در حوزه مدیریت، اقتصاد، روانشناسی، و کسب‌وکار است.

کتاب «کج‌رفتاری: شکل‌گیری اقتصاد رفتاری»، نوشته «ریچارد تِیلِر» که اخیراً جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۱۷ را اخذ کرد، توصیف زیبا و کاملی از حوزه علمی «اقتصاد رفتاری» است. وجه تمایز کتاب «کج‌رفتاری: شکل‌گیری اقتصاد رفتاری» با کتاب دیگری به نام «تلنگر یا سقلمه» که تِیلِر مشترکاً با «کَس سانستین» نوشته است، در این است که تِیلِر و سانستین در کتاب «تلنگر» صرفاً قصد داشتند ایده تلنگر زدن را که در اصل در یک مقاله 5 صفحه‌ای آورده بودند، به یک کتاب تبدیل کنند و چندین فصل از کتاب «تلنگر» که به مثال‌های کاربردی اشاره دارند، گویای همین مطلب است. در مقابل، تِیلِر در کتاب «کج‌رفتاری: شکل‌گیری اقتصاد رفتاری» نه تنها تصویر کاملی را از مفاهیم، نظریه‌ها، پژوهشگران، منتقدین، و نتایج «اقتصاد رفتاری» ارائه می‌دهد، بلکه حتی کج‌رفتاری‌های موجود در بازارهای مالی را نیز به تصویر می‌کشد، چیزی که در کتاب «تلنگر» به هیچ وجه دیده نمی‌شود. سایر ویژگی‌های این کتاب عبارتند از نثر صریح و روان متن اصلی و ترجمه فارسی، اصرار تِیلِر بر تشریح و توصیف ساده و روان مفاهیم و ایده‌های «اقتصاد رفتاری» (بدون ریاضیات و کلمات قلمبه‌سلمبه و ملال‌آور)، ارائه تصویر تقریباً جامع از همه مباحث «اقتصاد رفتاری»، نمایش کاربردهای واقعی «اقتصاد رفتاری» در تجارت و کسب‌وکار و نیز در سیاست و خط‌مشی‌گذاری، و نهایتاً ترسیم مسیر آینده مطالعات «اقتصاد رفتاری».

برای خرید کتاب می توانید به سایت اینترنتی Mehrabanshop.ir مراجعه کنید.

پیش‌فرض بنیادین «اقتصاد نئوکلاسیک»، به‌ویژه «نظریه انتخاب عقلایی»، این است که انسان‌ها ضمن برخورداری از «عقلانیت کامل» همواره درصدد بهینه‌سازی مطلوبیت خود («نظریه مطلوبیت موردانتظار») هستند و خیر و صلاح خود را بهتر از هر کس دیگری می‌دانند. در اینجا «سازوکار بازار» («دست نامرئی» اسمیت و «اصل بهینگی» پارتو) تنها راه «کارایی بازار» است و دولت جز در موارد «شکست بازار» و «آسیب‌رسانی به دیگران» حق دخالت و نقض آزادی شهروندان و مصرف‌کنندگان را ندارد. در مقابل، تِیلِر در کتاب «کج‌رفتاری:‌ شکل‌گیری اقتصاد رفتاری» نشان می‌دهد انسان‌ها در بازارهای کالا و خدمات و بازارهای مالی سه نوع کج‌رفتاری را مرتکب می‌شوند: (الف) عقلانیت محدود (یا ظرفیت محدود توجه، یادآوری، و محاسبه)، (ب) ناتوانی در خویشتن‌داری (ترجیح‌دادن زمان حال به زمان آینده و ناسازگاری رفتاری در طول زمان)، و (ج) خودمنفعت‌طلبی محدود (رعایت انصاف در حق دیگران یا مجازات بی‌انصاف‌ها با بی‌خیالی از نفع خود یا زیان‌زدن به خود). در واقع، «اقتصاد رفتاری» به جای اینکه انسان‌ها را دارای مدرک دکترای اقتصاد و اقتصاددان و اقتصادخوان بداند، آنها را انسان‌های عادی می‌پندارد که بعضاً از منافع خود می‌گذرند یا به خود ضرر می‌رسانند، اسیر وسوسه و هیجان لحظه‌ای می‌شوند، حافظه آنها خیلی در فرایند تصمیم‌گیری به مدد نمی‌آید، از برخی زوایا و شواهد غفلت می‌ورزند، و نهایتاً ظرفیت عقلی و فکری اندک و محدودی برای پردازش اطلاعات و انجام محاسبات در اختیار دارند. همچنین، این انسان‌ها به‌منظور جبران محدودیت‌های فکری و شناختی خود دست به دامان میان‌برها و قواعدسرانگشتی (مقایسه، نظر و رفتار دیگران، تجربیات گذشته، احساسات، حسابداری ذهنی، و غیره) می‌شوند. البته، «اقتصاد رفتاری» افراد را به خاطر استفاده از میان‌بُرها در معرض سوگیری‌ها و اشتباهات فاحش و «آسیب‌رسانی به خود» می‌بیند و ضمن پذیرش اصل قیم‌مابی آزادی‌خواهانه توصیه می‌کند که با دستکاری در محیط انتخاب آدم‌ها (معماری انتخاب) باید به آنها تلنگر زده شود. بدین‌سان، خطِّ فکری «اقتصاد رفتاری» در نُه مفهوم خلاصه می‌شود: «عقلانیت کامل»، «عقلانیت محدود»، «خویشتن‌داری محدود»، «خودمنفعت‌طلبی محدود»، «میان‌برها»، «سوگیری‌ها»، «قیم‌مآبی آزادی‌خواهانه»، «معماری انتخاب»، و «تلنگر».

ساختار محتوایی کتاب «کج‌رفتاری: شکل‌گیری اقتصاد رفتاری» به شرح زیر است:

بخش اوّل: خشت‌های آغازین

  • چیزهایی زیادی در زندگی انسان‌های عادی وجود دارند که ظاهراً از نظر اقتصاددان‌های سنّتی جزء «عوامل انگار بی‌ربط» هستند امّا تاثیر شگرف و شگفت‌انگیزی بر تصمیم‌ها و رفتارهای انسان‌ها دارند. دنیای «انسان‌های عادی» (سیمپسون‌ها، سیندرلاها) شبیه به دنیای «انسان‌های اقتصادی» (اِسپاک‌ها، ربات‌ها) نیست.
  • برای مثال، «اثر مالکیت» می‌گوید آدم‌ها وقتی مالک چیزی باشند، در مقایسه با زمانی که مالک آن نباشند، ارزش بیشتری برای آن قائل هستند، تعریف زیادی از آن می‌کنند، و با معایب و سختی‌های آن را راحت‌تر کنار می‌آیند. گذشته از این، آدم‌ها ظاهراً «هزینه‌های از جیب» را مهمتر از «هزینه‌های فرصت» می‌دانند.
  • همچنین، انسان‌ها ظرفیت عقلی و فکری محدودی دارند و در نتیجه برای رفع این محدودیت‌ها در هنگام تصمیم‌گیری به میان‌برها متوسل می‌شوند؛ هرچند بعضاً این میان‌برها (اتکا به نظر دیگران یا قاعده معروف بودن) باعث خطای آنها می‌شود.
  • برخلاف «نظریه مطلوبیت موردانتظار» که مطلوبیت هر تصمیم ریسکی را در قالب جمع ثروت، امیدریاضی گزینه‌های احتمالی، و ترجیح گزینه‌های قطعی به گزینه‌های ریسکی مفهوم‌سازی می‌کند، «نظریه چشم‌داشت» می‌گوید انسان‌ها از ریسک بیزار هستند و مطلوبیت را در قالب «حساسیت نزولی» به دست می‌آورند؛ انسان‌ها زندگی را برحسب تغییرات ثروت، نه سطح کلّی ثروت، تجربه می‌کنند؛ انسان‌ها در شرایط سود، ریسک‌پذیر می‌شوند و در شرایط زیان، ریسک‌گریز می‌شوند؛ و زیان‌ها تقریباً دوبرابر سودهای هم‌اندازه نیش و لطمه می‌زنند.
  • مطالعات «اقتصاد رفتاری» هم در شرایط آزمایشگاهی و هم شرایط واقعی به انجام می‌رسند. امّا فرق «اقتصاد رفتاری» با دیگر شاخه فرعی علم اقتصاد، یعنی «اقتصاد آزمایش‌گرا»، در این است که «اقتصاد آزمایش‌گرا» به دنبال نشان دادن درستی ایده‌های اقتصادی در شرایط آزمایشگاهی گام برمی‌دارد، ولی «اقتصاد رفتاری» به دنبال نشان دادن نادرستی‌های اقتصاد متعارف است.
  • نمی‌توان پیش‌فرض‌ها و توجیهات زیر را که اقتصاددان‌های سنتی درباره تصمیم‌های انسان‌ها دست‌وپا می‌کنند، قبول کرد: (الف) شاید انسان‌ها عقلایی نباشند، اما ما فرض می‌کنیم «انگار که» عقلایی‌اند؛ (ب) اگر «مشوق‌ها و خطرات پولی» زیاد شود، آدم‌ها عاقل می‌شوند و کج‌رفتاری نمی‌کنند؛ (ج) انسان‌ها به مرور زمان از تصمیم‌های خود چیزهایی را می‌آموزند و در آینده تصمیم‌های بهتری می‌گیرند؛ و (د) حتی اگر چند نفر در بازار مرتکب کج‌رفتاری شوند، سایر بازیگران با رفتار خود (دست نامرئی بازار) به سمت رفتار درست و صحیح هدایت می‌شوند.

بخش دوّم: حسابداری ذهنی

  • در خرید و مصرف کالاها و خدمات دو نوع مطلوبیت وجود دارد. «مطلوبیت تملّک» بیانگر دستیابی به کالا و خدمت موردنظر خود است و «انسان‌های اقتصادی» صرفاً به این مطلوبیت عنایت دارند. وقتی فردی ارزش تماشای فیلم در سینما را بیش از 10 هزار تومان بداند، در نتیجه او پش از مشاهده فیلم سینمایی به «مطلوبیت تملّک» دست می‌یابد. در مقابل، «انسان‌های عادی» علاوه بر خود کالا و خدمت، از چیزهایی مانند تخفیف، اشانتیون، حمل رایگان، و غیره نیز لّذت می‌برند و بعضاً علّت رفتار آنها (مانند خرید یا مصرف یک کالای خاص بدون نیاز و یا در حجم زیاد) به واسطه همین «مطلوبیت مبادله» است.
  • «انسان‌های عادی» به سختی و به مرور زمان «هزینه‌های هدررفته» را از یاد می‌برند و به «هزینه‌های فرصت» می‌پردازند. اگر چیزی که خریده‌ام را مصرف نکنم، فکر می‌کنم زیان کرده‌ام، امّا اگر آن را ولو از سر شکم‌سیری مصرف کنم، فکر می‌کنم هزینه کرده‌ام نه زیان!
  • اگر آدم‌ها به چیزی اسمی بدهند یا آن را برای چیزی کنار بگذارند، به سختی می‌توانند آن را برای کارها و چیزهای دیگر خرج کنند. در واقع، آنها به خاطر این نام‌گذاری نمی‌توانند پول را از جایی در بهترین و نیازمندترین جای ممکن خرج کنند.
  • اینکه پول چطور مصرف و خرج شود، بستگی به این دارد که از کجا و چطور آمده است. اگر پول ناشی از پاداش یا قمار باشد، آدم‌ها راحت‌تر از پول حقوق خود خرج می‌کنند. به علاوه، اگر آدم‌ها 100 تومان از دست داده باشند، امّا پیشنهادی با احتمال بالا بدهید که 50 تومان از پول از دست رفته را به آنها برمی‌گرداند، باز هم قبول نمی‌کنند. در مقابل، آنها سراغ گزینه‌ای ولو با احتمال پایین می‌روند که شانس پاک‌پاک کردن کلِّ 100 تومان را به آنها بدهد. جل‌الخالق.

بخش سوّم: خویشتن‌داری

  • اینکه آدم‌ها امروز را به فردا ترجیح دهند، چیز بدی نیست. ارزش 100 تومان امروز بیش از 100 تومان فردا است. آدم‌ها 100 تومانِ فردا را با نرخ مشخصی تنزیل می‌کنند. امّا ظاهراً آدم‌های عادی هر روز، ماه، یا سال را به نرخ یکسانی (مثلاً نرخ 15 درصد) تنزیل نمی‌کنند و تفاوت مطلوبیت الان و دو روز دیگر به اندازه تفاوت مطلوبیت دو روز دیگر و چهار روز دیگر نیست. انسان‌ها عادی به سوگیری به وضع موجود دارند و جایزه کوچولوی زودتر را به جایزه بزرگ دیرتر ترجیح می‌دهند.
  • هر انسانی یک برنامه‌دهنده خیرخواه و آینده‌نگر و یک یا چندین انجام‌دهنده لاابال و حال‌نگر دارد. انجام‌دهنده اسیر وسوسه و هیجان می‌شود و نقشه‌های برنامه‌دهنده را به هم می‌ریزد. البته، می‌توان با راهبردهایی همچون تعهد، شرط‌بندی با خود، تحریک احساس گناه، و سایر راهکارهایی که برنامه‌دهنده تعبیه می‌کند، بر وسوسه‌ها و هیجان‌های انجام‌دهنده‌ها غلبه کرد.

میان‌پرده

  • مفاهیم و ایده‌های «اقتصاد رفتاری» (هزینه‌های هدررفته، اثر مالکیت، مطلوبیت مبادله، و غیره) در عرصه کسب‌وکار و تجارت به خوبی مصداق و کاربرد دارند. به دور و بر خود نگاهی بیندازید. سوال این است که چگونه می‌توان از مفاهیم و ایده‌های اقتصاد رفتاری در عرصه کسب و کار استفاده کرد، البته بدون سوءاستفاده؟

بخش چهارم: همکاری با دانیل کانمن

  • «چه زمانی انسان‌ها یک مبادله را غیرمنصفانه می‌پندارند؟». فرض کنید از شما بپرسند: «آیا افزایش قیمت پاروی برف روبی در فردای بارش برف را منصفانه می‌دانید یا خیر؟». با آنکه نظریه اقتصاد و انسان‌های اقتصادی، افزایش قیمت به دلیل افزایش تقاضا را درست می‌دانند، امّا ظاهراً انسان‌های عادی چنین کاری را غیرمنصفانه و معادل «تیغ‌زذن» و «گوش‌بُری» می‌پندارند. در عین حال، به نظر می‌رسد انسان‌های عادی افزایش قیمت به دلیل افزایش هزینه‌ها را معقولانه‌ و درست می‌دانند.
  • چند بازی مشهور (دیکتاتور، تنبیه و مجازات، اولتیماتوم، کالاهای عمومی، و مخمصه زندانی) به ترجیحات اجتماعی انسان‌ها در مبادلات روزمره اشاره دارند و نشان می‌دهند که انسان‌ها بعضاً منافع خود را با دیگران تسهیم می‌کنند و حتی برای تنبیه دیگران حاضرند از نفع خود بگذرند یا به خود ضرر برسانند.
  • آدم‌ها حتی اگر ترجیح مساوی درباره «فنجان قهوه‌خوری» و «خودنویس» داشته باشند، به محض اینکه مالک یکی از آنها باشند، از فروش مایملک خود ابا می‌کنند و آن را نزد خود نگه می‌دارند. کافیست مالک چیزی باشید!

بخش پنجم: سرشاخ با حرفه اقتصاد

  • با چیزهایی که تاکنون درباره اقتصاد رفتاری آموخته‌اید، حالا مقابل غول‌های اقتصاد متعارف (رابرت لوکاس، مرتُن میلر، یوجین فاما، کُنث اَرو) بنشینید و استدلال کنید.
  • اقتصاد متعارف سرشار از اعوجاج‌هایی است که اقتصاددان‌های رفتاری شناسایی و چرایی هر یک از آنها را تبیین کرده‌اند.
  • اگر از مناظره با اقتصاددان‌های متعارف جان سالم به در بُردید، حالا به همراه تیلر به فکر گسترش ایده اقتصاد رفتاری در سطح جهان و درگیر و جذب کردن سایر دانش‌پژوهان علاقه‌مند به اقتصاد رفتاری باشید.
  • در موضوع «قاب‌بندی محدود» یا «کنارهم‌گذاری انتخاب‌ها» به این سوال پرداخته می‌شود: «چه زمانی انسان‌ها با محاسبه جداگانه و تک‌تک گزینه‌ها خود را به دردسر می‌اندازند و دچار کوته‌بینی می‌شوند؟».

بخش ششم: مالیه رفتاری

  • آیا در بازارهای مالی نیز انسان‌های عادی مرتکب کج‌رفتاری می‌شوند؟ و آیا بازارهای مالی با پیش‌فرض «فرضیه بازار کارآمد» می‌توانند بر این کج‌رفتاری‌ها غلبه کنند یا اینکه خودشان مغلوب کج‌رفتاری‌ها می‌شوند؟ مفاهیم «جان مینارد کینز» به نام‌های «خوی حیوانی» و «مسابقه زیبارویی»، انتخاب‌های بازیگران بازارهای مالی را به پیروی از هیجان‌ها و نظر و رفتار دیگران تشبیه می‌کنند. به علاوه، آیا امکان پیش‌بینی آینده بازار وجود دارد: مثلاً چرا سهام شرکت‌های یخ‌سازی در تابستان با افزایش قیمت روبه‌رو می‌شود؟ مگر نه اینکه قیمت یک سهام بازتابنده عملکرد بلندمدت یک شرکت است؟ چرا قیمت سهام شرکت‌های کوچک در اولین عرضه سر به فلک می‌کشد؟
  • دلیل حجم بالای معاملات سهام، چیزی غیر از اطمینان بیش از اندازه نیست. «اطمینان بیش از اندازه» (اطمینان به توانایی محاسباتی خود و ناچیز پنداشتن ریسک)، وضعیت متداولی در تصمیم‌های خرید و فروش سهام‌ها و سایر دارایی‌ها است. بیایید مثل «گروچو مارکس» (هنرپیشه و طنزپرداز آمریکایی) به مالکیت هر شرکتی و هر کسی درنیاییم. و آیا بازارهای مالی ممکن است واکنش بیش از اندازه‌ای به یک ویژگی یا مطلب نشان بدهند؟ چرا احتمال وقوع پدیده «بازگشت به میانگین» را نمی‌دهیم؟
  • اگر عواید سهام‌های بازنده بیش از بازار است، آیا علت این به ریسکی‌بودن سهام‌های بازنده باز می‌گردد یا نادرستی قیمت‌ها؟ سنجه ریسکی بودن یک سهام، درجه همبستگی آن با بقیه بازار است که بتا نامیده می‌شود. اگر سهامی دارای بتای یک باشد، آنگاه نوسانات آن نسبتی از کل بازار می‌شود. اما نتایج پژوهش‌های تیلر نشان داد «سهام‌های ارزنده» (که بتای کمتری داشتند)، از «سهام‌های رشدی» پیش افتادند.
  • یکی از خصائص پیش‌بینی‌ها در هر جایی و از جمله بازارهای سهام، این است که پیش‌بینی‌ها نمی‌تواند بیش از آن چیزی که پیش‌بینی می‌شود، تغییر کند. با این حال، ظاهراً قیمت سهام‌ها آنقدر می‌جنبد تا با تغییرات متعاقب سود سهام توجیه شود.
  • «قانون قیمت واحد» می‌گوید در یک بازار کارآمد، دارایی مشابهی نمی‌تواند همزمان به دو قمیت مختلف به فروش برسد. اگر چنین چیزی اتفاق می‌افتاد، فرصتی برای آربیتراژ (راهی برای انجام دنباله‌ای معاملات که ضامن سودآوری بدون ریسک باشند) به وجود می‌آمد. تنها چیزی که باعث می شود «انسان اقتصادی» نظرش را درباره یک سرمایه‌گذاری عوض کند، اخبار ناب است امّا «انسان عادی» ممکن است به چیزی فاقد کیفیت خبری واکنش نشان دهد. تیلر و همکاران نشان می‌دهند در بازار صندوق‌های سرمایه‌گذاری ثابت، سرمایه‌گذاران به‌مثابه «معامله‌کنندگان اخلال‌گر» عمل می‌کنند و در معرض مشرب‌های متغیر خوش‌بینی و بدبینی یا همان «حس‌وحال سرمایه‌گذار» قرار می‌گیرند. وقتی سرمایه‌گذار فردی احساس غرور کند، از تخفیف‌های صندوق‌های ثابت کم می‌شود اما در صورت احساس دلهره و ترس تخفیف‌ها بزرگتر می‌شوند.
  • قیمت سهام هرگز نمی‌تواند منفی باشد: قدرت دین سرمایه‌گذارها محدود است. امّا چرا تقسیم یک شرکت به دو بخش مجزّا (الف و ب) باعث می‌شود قیمت ب سر به فلک بکشد و قیمت الف به حالت منفی درآید؟ وقتی قیمت‌ها علیه مدیر پول‌باز به حرکت درآیند و سرمایه‌گذاران خواستار پس‌گرفتن مقداری از پول خود باشند، قیمت ها بار دیگر علیه آنها تحریک خواهد شد و این می تواند به یک مارپیچ معیوب بینجامد. درس کلیدی این است که قیمت‌ها می توانند از ترس صدا به زیر آب بروند و پول‌باز باهوش همیشه نمی‌تواند اوضاع را اصلاح کند. درمجموع، اگر خط‌مشی‌گذاران به درستیِ همیشگی قیمت‌ها ایمان داشته باشند، هرگز لزومی برای اقدام پیشگیرانه نمی‌بینند. اما همین‌که امکان‌پذیری حباب‌ها را مسلّم در نظر بگیریم و بخش خصوصی هم آتش‌بیار معرکه باشد، آنگاه ایستادگی خط‌مشی‌گذاران در برابر باد معنا پیدا می‌کند.

بخش هفتم: به شیکاگو خوش‌آمدید

  • حقوق‌دان‌ها نیز مثل اقتصاددان‌ها نگاه عقلایی به انسان‌ها دارند. «قضیه کوز» می‌گوید منابع در صورت فقدان هزینه‌های مبادله، یعنی آدم‌ها بتوانند راحت با یکدیگر مذاکره و معامله کنند، به سوی ارزشمندترین مصارف‌شان رهسپار خواهند شد. یعنی اگر اختلافی بین دو نفر، بین دو شرکت، یا بین مردم و بخش خصوصی صورت گیرد، طرفین از طریق مذاکره و چانه‌زنی و بدون دخالت مستقیم دولت به راحتی می‌توانند به توافق کارآمد دست یابند. امّا تِیلِر ثابت می‌کند آدم‌ها و شرکت‌ها به دلیل «اثر مالکیت»، حساسیت به انصاف، و شدت هیجان‌ها، چنان در برابر مذاکره و چانه‌نزی مقاومت و لجبازی می‌کنند که کار برای دستیابی به توافق مشترک سخت می‌شود.
  • فرض کنید می‌خواهید 50 اتاق را بین کارکنان شرکت خود تقسیم کنید. چگونه می‌توانید کاری کنید آدم‌ها بهترین انتخاب را داشته باشند و البته از انتخاب‌های خود راضی باشند. آیا معماری انتخاب‌ها می‌تواند به تصمیم‌گیری آدم‌ها کمک کند.
  • شرکت‌ها بر چه اساسی کارکنان برتر را انتخاب می‌کنند؟ تیم‌های فوتبال برحسب چه سازوکاری بازیکن می‌گیرند یا درباره انتخاب‌های موجود در یک مسابقه ورزشی (پنالتی، کرنر، ضربه ایستگاهی، و غیره) دست به انتخاب می‌زنند؟ شواهد میدانی (نه آزمایشگاهی) فراوانی را درباره خطاهای انسان‌ها در اینجا خواهید دید.
  • به مسابقات تلویزیونی فکر کنید. آیا اینکه در یکی از مراحل مسابقه شانس آورده‌اید، باعث می‌شود در مرحله بعدی روی شانس خود حساب بازکنید؟ به علاوه، چرا آدم‌ها در هنگام خرید گوشی تلفن دو میلیونی به تخفیف 20 هزار تومانی توجّهی ندارند، امّا در خرید کیف 40 هزار تومانی به شدت از تخفیف 20 هزار تومانی استقبال می‌کنند؟ همین امر در مورد قبول یا رد پیشنهادهایی که در مسابقات تلویزیونی داده می‌شود، مصداق دارد.

بخش هشتم: کمک‌رسانی

  • اگر بنا باشد از اقتصاد رفتاری در عرصه خط‌مشی‌گذاری استفاده کنیم، باید چه ترفندهایی را به جعبه‌ابزار خط‌مشی‌گذاری خود بیفزاییم؟ برای مثال، آیا اقتصاد رفتاری می‌تواند با استفاده از مفاهیم و ایده‌های خود به افزایش میزان پس‌انداز مردم کمک کند؟ چگونه می‌توانیم با اقتصاد رفتاری مردم را به پس‌انداز بیشتری ترغیب کنیم؟
  • تلنگر، خصیصه کوچکی از محیط انتخاب است که توجّه ما را جلب می‌کند و بر رفتار اثر می‌گذارد. چون آدم‌ها «انسان‌های عادی» هستند نه «انسان‌های اقتصادی»، پس اشتباه‌های قابل‌پیش‌بینی از آنها سر می‌زند. اگر خطاها را پیش‌بینی کنیم، می‌توانیم خط‌مشی‌هایی را وضع کنیم که از نرخ آن اشتباه‌ها بکاهند. هدف ما تاثیرگذاری بر انتخاب‌ها است؛ طوری که حال و روز انتخاب‌کنندگان بهتر شود و قضاوت درباره آن بهترشدنِ حال و روز برعهده خودشان است». تلنگرها به اشکال مختلفی درمی‌آیند: قواعد پیش‌فرض، ساده‌سازی، استفاده از هنجارهای اجتماعی، افزایش سهولت و راحتی، افشاء حقایق، هشداردهی تصویری و غیرتصویری، استفاده از راهبردهای تعهّد قبلی، استفاده از یادآورها، و تحریک نیّات اجرایی.
  • «اقتصاد رفتاری» به روح و کالبد ساختارها و نهادهای کشورهای مختلف جهان نیز راه یافته است. شاید به فکر این افتاده باشید که چگونه «اقتصاد رفتاری» در سازمان‌ها و نهادهای عمومی و حتی خصوصی جا انداخته شود. در این راستا می‌توانید از تلاش‌های دو کشور انگلیس و آمریکا در زمینه تاسیس «تیم بینش‌های رفتاری» و «واحد تلنگر» الگو بگیرید.

نتیجه‌گیری: موضوعات آینده چیست؟

  • و نهایتاً تِیلِر برخی از آرزوهای خود درباره آِینده «اقتصاد رفتاری» را فهرست می‌کند. و به نظر می‌رسد اعطاء جایزه نوبل اقتصاد 2017 به وی بتواند بر سرعت گسترش اقتصاد رفتاری در دانشگاه‌ها و نهادهای عمومی کشورهای جهان بیفزاید، هرچند که تا این لحظه هیچ صدایی از دولت و مجلس ایران شنیده نشده است.


     

 

مشخصات کتاب:

نام کتاب: «کج‌رفتاری: شکل‌گیری اقتصاد رفتاری»   

نویسنده: دکتر ریچارد تِیلِر (برنده جایزه نوبل اقتصاد 2017)

مترجم: دکتر بهنام شهائی

ناشر: مهربان نشر

نوبت چاپ: دوّم، دی ماه 1396 (اوّل، آذر ماه 1396)

شمارگان: 1000 نسخه

تعداد صفحات: 552

قیمت: 40000 هزار تومان

شماره تماس ناشر: 66973175-66953475

 

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. بازی با کلمات

  2. کوچه زیباکلام هنوز تیر چراغ برق دارد؟!

  3. ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد

  4. اعتراض حواله داران پژو پارس به افزایش قیمت ۴۰۰ میلیونی

  5. حمایت اژه‌ای و رئیسی از طرح عفاف و حجاب فراجا/ انتقاد تلویحی روزنامه اصولگرا از حسین شریعتمداری

  6. توافق جدید ایران و آمریکا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

  7. رئیسی هم به گشت ارشاد تذکر داد؟/ روایت فضائلی از علت تاکید رهبری بر وحدت

  8. یادداشت حسین شریعتمداری؛ دوستانه با برادر فضائلی

  9. گزارش میدانی از طرح نور فراجا

  10. مجلس مقابل این اقدام بایستد

  11. اطلاعیه شماره ۳ فراجا درباره اجرای «طرح نور»  

  12. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

  13. رادان:‌ طرح نور با قوت ادامه دارد

  14. چرا این همه " در پوستینِ خَلق" می افتیم؟!

  15. تاکید رئیسی بر اجرای قانون عفاف و حجاب

  16. وقتی «بوقلمون» هم مقابل «رضا پهلوی» کم می‌آورد!

  17. واکنش بلینکن به حادثه اصفهان/ به مجازات ایران پایبند هستیم!  

  18. این ابهامات مناقشه‌برانگیز را برطرف کنید

  19. وزارت راه در شناسایی خانه‌های خالی مسئول است

  20. سردار حاجی زاده با تسلیحات قدیمی و حداقلی به اسرائیل حمله کردیم /از موشک های هایپرسونیک ۲ استفاده نشد

  21. برخی مسئولان بدلیل کارهای بی‌قاعده در زمینه حجاب تذکر گرفتند        

  22. واکنش مشاور قالیباف به حواشی اخیر گشت ارشاد/ روایت ظریف از علت عدم مذاکره با ترامپ

  23. حضور حسین حسینی در دادسرای فرهنگ و رسانه با شکایت فراجا

  24. موضع رئیس عدلیه در خصوص ورود فراجا به مسئله حجاب/ اژه‌ای: در قضیه حجاب می‌توانیم بگوییم «کی بود کی بود، من نبودم؟»

  25. اشتباه برخی گروه‌ها در مقابله با توئیت فضائلی

آخرین عناوین