مدیران کانال های تلگرامی و داستان خر برفت و خر برفت

حمید مقیمی، گروه تعاملی الف،   3961104037 ۱۰ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۷ تکراری یا غیرقابل انتشار
مدیران کانال های تلگرامی و داستان خر برفت و خر برفت

مولوی نقل کرده است که صوفی فقیری برای استراحت به منزلگاهی رفت و خرش را به سرایدار سپرد. در آنجا جمعی از صوفیان را دید که ساعتی بعد خوراک و اسباب بزم آوردند و شروع به سماع کردند. صوفی فقیر هم به آنها پیوست و وقتی دم گرفتند که "خر برفت و خر برفت و خر برفت" او هم همین دم را تکرار کرد. فردا که برای گرفتن خر رفت، آن را نیافت، چون از سرایدار پرسید، گفت که دیشب به زور و تهدید جمع صوفیان خر را فروخته و خرج بزم خود کرده اند من هم زور آن نداشتم که با آنها بجنگم. صوفی فقیر گفت چرا به من خبر ندادی که تا فرصت بود به خانه قاضی بروم، سرایدار جواب داد: بارها آمدم اما دیدم که خودت مشتاق تر از دیگران می گویی که "خر برفت و خر برفت"!

حالا این داستان حکایت برخی کانال های تلگرامی پر طرفدار ما شده است. کانال هایی که از چند هزار تا چند ده هزار و گاهی چند صدهزار عضو دارند، اعضایی که بیشتر موارد به خاطر مطالب طنز، تصاویر و کلیپ های ویدیویی خنده دار و سرگرم کننده به آنها مراجعه می کنند اما این کانال ها در بین این مطالب از بیان خبرهای روز، حوادث و البته طنزها و اشارات اجتماعی هم ابایی ندارند و از هر چند مطلب یکی هم مستقیم یا غیر مستقیم به این مسائل مرتبط می شود.

این که منابع این گونه مطالب جدی و طنزها چه اشخاصی هستند و آیا مدیران این کانال ها آموزش رسانه ای، آموزش ارتباطات و ادبیات دیده اند به کنار، اما آیا به آثار همین صحبت های خود هم توجه کرده اند؟ بی تردید ما باید نسبت به وقایع روز خود حساس باشیم و شبکه های اجتماعی ابزارهایی هستند که می توانند مانند مطبوعات موجب پاسخگویی مسئولان یا اطلاع آنها از بازتاب های اجتماعی تصمیمات و عملکردها باشند اما آیا صرف خوش ذوقی در راه اندازی یک کانال و جمع مخاطب، طنزگویی و نوشتن مطالب سرگرم کننده می تواند ما را در امر ظریف جهت دهی افکار عمومی هم متخصص کند؟

در شرایط حاضر که یکی از ابزارهای برنده ای که دشمنان ما روی آن سرمایه گذاری کرده اند، شایعه پراکنی، دروغ پردازی، مستندسازی و در نهایت ناامیدی و سیاه نمایی آینده برای مردم ماست، گاهی همان نوای خر برفت را از برخی کانال های تلگرامی مشاهده می کنیم! وقتی که ما مشکلات نهادینه اقتصادی در کشور داریم، در مواجهه با بالایای طبیعی و خشکسالی هستیم و بیش از همیشه به وحدت و همدلی نیاز داریم، چرا باید ملتی عصبانی شناخته شویم؟ آیا فکر کرده ایم علت این عصبانیت چیست؟ علت این که خیلی ها تحمیل شنیدن حرفی را ندارند کدام است؟ چرا بعضی ها حتی با وجود داشتن شرایط خوب زندگی خود و اطرافیان منتظر رسیدن خبرهای راست و دروغ افشاگری و اختلاس هستند تا به سرعت برای هر کسی که می شناسند بفرستند؟ چرا عده ای دنبال آن هستند که فلان روحانی یا مسئول یک اشتباه لفظی در فلان شهرستان یا منطقه کشور بکند و بعد فورا با خنده ای استهزا آلود آن را بازنشر کنند؟

اینجاست که باید ببنیم برخی کانالهای تلگرامی که باید در خدمت اعضای خود باشند، عملا دارند با پاشیدن زهر طعنه به جای کلام طنز به جو ناامیدی دامن می زنند. کشورهای بسیاری حتی در غرب هستند که مشکلات عدیده اقتصادی، مشکلات بیکاری و مسائل فرهنگی و اجتماعی دارند اما کدام را دیده اید که دست مادر (وطن) خود را گاز بگیرد؟ کدام را دیده اید که تصاویر خاص مزارع سرسبز و خیابانهای فریبنده اروپایی را گذاشته و از این که در وطن خود به دنیا آمده باشند اظهار پشیمانی کنند؟ اینجاست که می بینیم برخی مدیران کانال ها هم تحت تاثیر هجمه گسترده نرم افزاری دشمنان این ملت، نوع رقیقی از همان رویه سیاه نمایی را دنبال می نمایند. باید پرسید چند مدیر کانال تلگرامی به فکر آن بوده اند که مردم را تشویق به کار بیشتر، به سازندگی، به امید، به داشتن وجدان کاری کنند؟ کدام به این فکر بوده که ریشه تخلفات و اختلاس ها چه بوده و از دولت و قوه قضاییه و مجلس بخواهند تا مسیرهای تخلف را ببندند، کدام یک در جهت مذمت اشرافیت و زندگی لوکس فرهنگ سازی و به مردم توصیه کردند که به فقرا کمک کنند؟ برعکس داشتن خودروهای فوق گران را آرزو و زندگی مرفه را هدف نشان می دهند. اگر هم تصویر فقیری بوده نه برای جلب کمک بلکه سیاه نشان دادن جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم.

نمونه ای بسیار گذرا از چند پیام نوشتاری اخیر یکی از کانال های تلگرامی با بیش از 400 هزار عضو:
- جوانی که به آینده ش در ایران امید داره ، قطعا زیر ۱۸ ساله و هنوز عمق فاجعه رو درک نکرده
- خیلی زور داره ایران زندگی کنی وقتی هم مردی بری جهنم
- مساحت ایران 1% از مساحت جهان است، جمعیت ایران 1% از جمعیت جهان است، منابع ایران 9% از منابع جهان است، رفاه و شادی ایرانیان باید 900 برابر سایر کشورها باشد:)
- مراحل زندگی در ایران: ۱-تولد ۲-عزای عمومی ۳-مرگ ۴-لرزیدن سنگ قبر
- حال عزیزانتون رو زود به زود بپرسید، تو ایران زنده موندن خیلی سخته
- هرچی جهان و مردمش پیشرفت کرد و بهتر زندگی کرد، ما ایرانی ها مردن رو بهتر یاد گرفتیم...

اگر نیک بنگریم، آیا این ما نیستیم که همگام با دشمنی هدف دار و غدار آوای خر برفت سر دادیم و دم گرفتیم، اما فردا که سراغ امید و آینده کودکان و آیندگانمان را می گیریم می بینیم که آن را فروخته اند و چیزی برایمان نمانده؟ شاید وزارت ارشاد، دست کم بتواند برای مدیران تلگرامی شناخته شده دوره رسانه و تبلیغات بگذارد تا کسانی که در دوران کنونی خواهی نخواهی نقش فرهنگ سازی دارند، دست کم با مقولات و آسیب های مرتبط آشنا باشند.