دیشب دوستی شکایت میکرد که نمیتواند روی کتابی که میخواند تمرکز کند. معلوم شد کتابی درباره پدیدارشناسی هوسرل میخوانده است. پناه بر خدا!
گفت که هنگام مطالعه ذهنش به سوی مسائلی درمیرفته که نمیشود گفت. پناه بر خدا! خلاصه اینکه از عدم تمرکز مینالید که مشکل و مانع اصلی او در کتابخوانی است. و پرسید چگونه میتواند تمرکز ذهنش را در مطالعه بیشتر کند؟ کلا برای خفت کردن ذهن چه باید کرد؟
برای این مشکل راهکارهای متعددی وجود دارد که در اینجا به یک مورد اشاره میکنم که ساده و عملی است.
«اگر ذهن ناآرامی داریم و نمیتوانیم مطالعه متمرکز داشته باشیم، کتابهای خیلی خوبی را بخوانیم که موضوعشان همان چیزهایی باشد که ذهنمان به سوی آنها فرار میکند». برای مثال اگر کسی هنگام خواندن رمانی با موضوع عشق و معاشقه ذهنش پرواز میکند به سوی ستون فقرات دایناسورهایی که در اعماق جزائر مائومائو دفن شدهاند، آن داستان را بر دیوار بکوبد -زیرا اساسا خواندنش ضرورتی ندارد- و کتابی دایناسورشناختی بردارد و عمیقا پوزه خود را در آن فرو کند و با لذت تمام آن را در میان صفحاتش بلرزاند و مهرههای کمر تیرانوسورسها را بشمارد.
با این شیوه، از آن مشکل یک فرصت میسازیم؛ ذهن آشفته کمکم رام و آرام میشود و برای مطالعات جدی بعدی قوی و آماده میشود.
*دکترای فلسفه