مردمسالاری دینی، الگوی جدید ارائه شده به جهان، توسط انقلاب اسلامی ایران است. الگویی متفاوت با دموکراسی غربی، نظامهای مارکسیستی، نظامهای سلطنتی و دیگر نظامهای سیاسی موجود جهان.
این مدل، از ابتدای پیروزی انقلاب و از سوی جریانهای مختلف فکری با چالشهایی مواجه بود. عدهای با پیروی از تفکرات غربی، پسوند دینی را بر نمیتابیدند و عدهای با اتکا به نظراتی متحجرانه، جمهوریت را!
اما بهرغم این مخالفتها، جمهوری اسلامی حدود چهار دهه است که این الگو را دنبال کرده و سازوکارهای این مدل را نهادینه ساخته، هرچند بازنگری و اصلاح و تکمیل آن، مطابق قانون اساسی و در شرایط مقتضی طبیعی است.
از مخالفان صریح و مبنایی مردمسالاری دینی که بگذریم، مدعیان قبول این الگو را میتوان به دو گروه تقسیم کرد؛ ۱) مدعیان صادق و ۲) مدعیان غیرصادق. رهبر معظم انقلاب، در سخنرانی ۱۹ دی، چنین فرمودند: «من مردمسالاری دینی را صادقانه قبول کردهام، ما واقعاً قبول داریم مردمسالاری دینی را...»
این جمله کوتاه اما پرمعنای رهبری، مرزبندی با دوگروه است؛ یک گروه که نسبتی هم با اصولگرایان دارند و رای مردم را اصطلاحاً زینت میدانند و فاقد ارزش واقعی و گروه دوم که بخش مهمی از اصلاحطلبان را شامل میشود و بهرغم بوقوکرنایشان در پذیرش مردمسالاری، هیچگاه صادقانه تن به آن ندادهاند! برای تبیین قبول صادقانه، نیازمند معیارهایی هستیم که این یادداشت تلاش اولیهای است در این جهت.نخستین معیار صداقت در مردمسالاری، قانونمداری است. در باب رابطه دموکراسی با قانون، ادبیات مفصلی وجود دارد اما اجمالاً اینکه، مسیر رسیدن به دموکراسی، حاکمیت قانون است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رابطه معقول و فرآیند خردمندانهای را برای تحقق مردمسالاری دینی پیشبینی کرده است که همه افراد، احزاب و جریانهای علاقهمند به شرکت در این فرآیند پیش از هرچیز باید ابتدا پایبندی عملی خود به قانون اساسی و سپس قوانین عادی را به اثبات برسانند.
رهبر انقلاب از بن دندان این مبنا را قبول و پایبندی عملی خود به آن را اثبات کردهاند و اتفاقاً ایستادن ایشان بر سر اجرای قانون، از جمله مهمترین دلایل بروز حوادثی از جمله فتنه ۸۸ بود. دومین معیار پذیرش صادقانه مردمسالاری دینی، پذیرش و ایجاد بستر برای رقابت سیاسی است. رهبر انقلاب از ابتدای رهبری خود تلاش کردند جریانهای سیاسی درون نظام را تشویق به حضور و فعالیت کنند. دیدار با تشکلهای مختلف جریانهای اصلی سیاسی، کمک مالی هرچند مختصر اما معنیدار به آنها، استفاده از چهرههای آنها در نهادهای مهمی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجمع تشخیص مصلحت نظام و استفاده از برخی چهرههای شاخص این جریانها بهعنوان مشاور خود، از جمله اقدامات رهبری در اینباره بوده است؛ هر چند برخی کژتابیها گاهی در این مسیر خللی بهوجود آورده است!دعوت به مشارکت حداکثری، سومین معیار پایبندی صادقانه به مردمسالاری از سوی رهبری است.
اصرار و تاکیدات مکرر ایشان به مشارکت حداکثری در حالی بوده است که بسیاری از چهرهها از جمله مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی (شخصاً در یک ملاقات خصوصی که با جمعی از دوستان در حدود سال ۸۰ با آیتالله هاشمی رفسنجانی داشتم، این مطلب را از ایشان شنیدم) و برخی اصولگرایان با آن موافق نبوده و پیشنهاد دموکراسی مدیریت شده را با رهبری مطرح میکردند و آیتالله خامنهای هیچگاه به این پیشنهادات روی خوش نشان ندادند! دموکراسی مدیریت شده به این معنا که ظاهری از مردمسالاری با یک نتیجه تضمین شده دنبال شود! چهارمین معیار قبول صادقانه مردمسالاری دینی، قبول نتیجه است هر چه که باشد. بسیاری ممکن است دموکراسی را تا جایی قبول داشته باشند که نظر آنان را تامین کند و همین که خواست و انتخاب مردم با آنها همسو نبود همهچیز را متهم میکنند و تن به نتیجه نمیدهند.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بر خلاف این رویه که به دموکراسی نگاه ابزاری دارد، خود پایبند به نتیجه بودهاند حتی اگر خلاف نظر و دیدگاه ایشان بوده باشد. نمونه واضح این پایبندی را در انتخابات دوم خرداد ۷۶ و مجلس ششم مشاهده کردیم که بهرغم پیشنهاداتی برای ابطال انتخابات، ایشان نه تنها نپذیرفتند بلکه با یکی از پیشنهاددهندگان برخوردی کردند که کام او همچنان از آن برخورد تلخ مانده است!خلاف این ویژگی را بهخصوص در جریان اصلاحات و به دفعات شاهد بودهایم که فضای انتخابات را گونهای به تصویر میکشند که سلامت آن فقط در گرو پیروزی آنهاست وگرنه باید در برابر جمهور شورش کنند چنانکه در ۸۸ اینگونه رفتار کردند.
پنجمین و آخرین معیار صداقت در قبول مردمسالاری، احترام به انتخاب مردم نه فقط پذیرش آن بلکه در حمایت از منتخب مردم است.رهبر حکیم انقلاب اسلامی همواره نه فقط نتیجه انتخابات را پذیرفتهاند بلکه در انجام وظایف قانونی از منتخب مردم حداکثر حمایت را کردهاند و هرگاه کسانی از هر طیف در صدد تضعیف منتخبان مردم بودهاند، با آنان برخورد کردهاند. آقایان هاشمی رفسنجانی، احمدینژاد، خاتمی و روحانی از این حیث برای ایشان تفاوتی نداشتهاند و اذعان آنان به این حمایتها در زمان مسوولیتشان بهترین گواه بر این مدعاست.فقط از باب نمونه، اجازه مذاکره مستقیم با آمریکا در مذاکرات هستهای و حمایت از مذاکره و مذاکرهکنندگان و در مواردی انتقاد از حملهکنندگان به مذاکره و مذاکرهکنندگان، از جمله احترامات به انتخاب مردم و حمایتهای رهبری از منتخب مردم در دولت آقای روحانی است.امید آنکه همه جریانها و احزاب و چهرههای شاخص سیاسی نیز مردمسالاری دینی را صادقانه قبول کنند و به لوازم آن پایبند باشند.