میدانیم که عمده تدابیر بالادستی برای کنترل آلودگی هوا کارآمدی خود را از دست دادهاند یا ناکارامدیشان کاملا عیان شده. راهکارهای کوتاهمدت مواجهه با این پدیده هم چنانکه دیدیم و دیدید به تعطیلی مدارس و گسترش طرح ترافیک و البته درخواست دعا برای نزول باد و باران منحصر شده. در چنین شرایطی، در فهرست جدید تعرفههای واردات خودرو، وزارت صنعت تعرفه واردات خودروهای هیبریدی را از 6 تا 16 برابر افزایش داده. ماجرایی که احتمالا چیزهایی از آن شنیدهاید.
پس از جهش تعرفهای عجیب خودروهای هیبریدی، همه انتظار توضیحات مسئولان رسمی بودند تا ببینند چه منطقی پشت این تصمیمگیری وجود داشته. تلقی عمومی این بود که لابد این افزایش حکمتی دارد و وزارت صنعت حتما استدلالهای متقنی دارد که دست به چنین کار پرهزینهای ( از جهت انتقادات رسانهها و افکار عمومی) زده. نهایتا اما با موضعگیری مدیران وزارت صنعت معلوم شد که اصولا حسابگری چندانی هم پشت این تصمیم وجود نداشته است.
البته که معلوم است، مشکل آلودگی هوای تهران صرفاً با واردات خودروی هیبریدی حل نمیشود. کل تاثیر هیبریدیها در کاهش آلودگی هم با آمار فعلی این خودروها در کشور طبعا قابل توجه نیست. موضوع اما این نیست. بیش از اندازه گامها، این مهم است که ما در کدام جهت قدم بر میداریم. مهم این است که مردم جهتگیری سیاستهای کلان را در راستای حل مهمترین معضل کلانشهر تهران ارزیابی کنند نه تشدید آن. کاش یکی این را به مسئولان وزارت صنعت بفهماند. مهم نیست چقدر، اعتراض مردم به این است که شما در خلاف جهت حل مشکل آلودگی هوا گام برداشتهاید. مردم دولت را مسئول افزایش کیفیت خودشان میدانند، کار شما، آشکارا در خلاف این جهت است. حالا هزاری هم بگویید که میخواهید بازار را تنظیم کنید یا حواستان هست که تعادل بازار بهم نریزد -و خدای ناکرده سود واردکنندگان خودروهای بنزینی کم نشود!- چه فایده دارد؟
از این گذشته، در موضوع آلودگی هوا، بیش از اینکه تاثیر دودوتاچهارتایی استفاده از خودروهای هیبریدی در وضع هوا موضوعیت داشته باشد، وضع روانیِ جامعه مهم است. تخمین وضع روانی مردم در هفتههای گذشته، با توجه به زلزلههای پیدرپی، اضطراب زلزلههای بعدی، روزهای فوقآلودهی هوا و بالاخره ناآرامیهای گوشه و کنار کشور کار چندان دشواری نیست. اینکه در چنین شرایطی و بخصوص در روزهای اوج آلودگی هوا، لیست جدید تعرفهها اعلام و افزایش نجومی تعرفههای خودروهای کممصرف خبری میشود، بیش از اینکه در وضع هوا تاثیر داشته باشد، نشان میدهد ما در بعضی دستگاهها اساسا با بعضی اصول بدیهی و ابتدایی مدیریت بیگانهایم
پا گرفتن جریانهای خبری در افکار عمومی، قواعد خاص خودش را دارد و توجه یا عدم توجه مردم به موضوعات بیحساب و کتاب نیست. مردم نه فقط دولت که حاکمیت را یکپارچه میبینند و اجزای مختلف آن را تفکیک نمیکنند. کسانی که در سالهای گذشته مکررا با تعریف و تمجید از خوردوهای هیبریدی و برنامههای متعدد برای ترویج استفاده از این خودروها در ناوگان حمل و نقل عمومی و جاهای دیگر مواجه بودند حالا با پالسهای رسمی دیگری مواجهند که میگوید خودروهای هیبریدی تاثیری در کاهش آلودگی هوا ندارد، جلالخالق! نمیشود به مردم گفت آن قبلیها را شهرداری و محیط زیست میگفت و این مورد جدید را وزارت صنعت، چون نمیپذیرند. آنها این موضوع را یک تناقض در ساز و کار کلی اداره کشور میبینند.
کسانی که پشت پرده تصمیم اخیرند و از تعرفههای جدید سود میبرند باید بدانند که بعضی یادداشتها و مصاحبههای شاذ و مشکوک از چهرهها و کارشناسان کمترشناخته شده با محوریت آلاینده بودن خودروهای هیبریدی و تکذیب کممصرف بودن آنها و غیره، بیش از اینکه به اقناع عمومی بینجامد، افکار عمومی را بیشتر مشکوک میکند که لابد کاسهای زیر نیمکاسه است.
دیشب که در میدان بهارستان سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی داشت از گرانی 60 میلیونی تاکسیهای هیبریدی سخن میگفت. مسافرِ طرفِ صحبت او هم از ماجرا مطلع بود و ابراز تاسف میکرد. خودروهای هیبریدی با توجه به قیمتشان قاعدتا هیچ وقت مسئله عامه مردم نبوده اما حب حالا شده. البته به لطف مدیریت مشعشعِ ما که بعضی وقتها مصداق دستمال بستن به سرِ بیدرد است.