وقتی همه از هم طلبکاریم چه می شود؟ / باید از خودمان شروع کنیم

حمید مقیمی، گروه تعاملی الف،   3961016068 ۲۶ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۰ تکراری یا غیرقابل انتشار
وقتی همه از هم طلبکاریم چه می شود؟ / باید از خودمان شروع کنیم

تصور کنید در یکی از روزهای که از شدت آلودگی مدارس تعطیل شده، راننده ای را ببینید که با خودروی پردود تردد می کند، سیگاری هم بر لب گذاشته و هر چند ثانیه دودی سفیدی را از عمق ریه هایش بیرون می دهد! با خود چه فکری می کنید؟ لابد "کسی که نه به خودش رحم می کند و نه به دیگران".

شاید ندانیم ولی برخی از ما عین همین کار را در فضای روح و روان خود مرتکب می شویم. وقتی که مردم نگران از کمبود بارش ها هستند و وقتی زلزله های پی در پی خواب راحت را از برخی و آرامش را از خیلی ها ربوده ما با خودمان چه می کنیم؟ چقدر تلاش می کنیم تا دیگران را آرام کنیم، شاد و شاداب نگه داریم؟ یادمان رفته که باید با هم مهربان باشیم، یادمان رفته که خوبی های هم را بگوییم تا بتوانیم بر مشکلات غلبه کنیم. همه ما بارها و بارها آن داستانی را شنیدیم که وقتی در فلان کشور سیل آمد یا فلان بلای طبیعی، مردم به جای آن که سرازیر شوند و مغازه ها را از اجناس تهی کنند، برعکس اگر از کالایی زیاد داشتند برگرداندند تا افرادی که ندارند بتوانند مدتی با آن سر کنند،

همه بارها شنیده ایم که فلان ایرانی در فلان کشور خارجی وقتی شنید جنسی قرار است گران شود رفت بیشتر بخرد اما دید که دیگری کمتر از همیشه می خرد یا بخشی از خرید خود را برگردانده تا کمک به بقیه باشد شرمنده می شود. وقتی این ها را می شنویم سری تکان می دهیم و شاید به حال خودمان افسوس بخوریم اما زمانی که شنیدم تخم مرغ گران شد چه کردیم؟  

کانالهای تلگرامی که اعضای زیادی جذب کرده اند مانند مادری فرزند گم کرده در به در دنبال سوژه و مطلب می گردند، روزنامه های زرد و البته برخی خبرگزاری ها هم به همچنین، انواع و اقسام جوک و تصویر و کارتون به ذهن ملتهب از زلزله و آلودگی هوا و نگران بارندگی جامعه سرازیر کردند. نه کسی چندان دنبال علت و راهکار و مدت زمان این گرانی رفت و نه کسی از دیگران دعوت کرد که اگر شما دستتان به دهانتان می رسد کمتر خرید کنید تا عرضه و تقاضا فعلا برابر شود و بعد هم جنس کافی برسد. کدام یک از این کانال های کثیرالمخاطب چنین کرد؟ همه شروع کردند طعنه زدن از فلان مجری تلویزیونی تا فلان هنرمند و فعال اجتماعی! همه طلبکار بودند.

وقتی هم که در لایحه بودجه موضوع افزایش هزینه خروج از کشور مطرح شد، ناگهان ولوله ای بپا شد که انگار یک پای ما اینجاست و یک پایمان اروپا، ضمنا آنقدر پول هم نداریم که عوارض بدهیم. این طرح نه هنوز در مجلس مورد مذاکره قرار گرفته و نه تصویب و نه هنوز اجرا شده اما زمینه خوبی بود که هر کسی موضعی بگیرد! درستی یا غلط بودن این تصمیم به کنار، این که باید مردم مطلع باشند و شبکه های اجتماعی هم راهی برای اعلام نظرات مردم هستند به کنار، اما مشکل رویکرد برخورد با مشکلات است که به جای راهی معقول و منطقی، بخشی به تمسخر و جوک سازی و بخشی هم که مخالف سیاسی هستند به اتهام زنی و ناتوان نمایی روی می آورند.

این گونه است که ما هر روز به جای خوراک سالم فکری و روانی بر سر سفره جانمان، سم و زهر و دود تقسیم می کنیم، مردم عصبانی و ناراحت می شوند و علائم آن را در برخوردهای اجتماعی نشان می دهند، در بی حوصلگی، در عدم رعایت حقوق دیگران و ...

تلگرام به خاطر وجود چند کانال که با تزویر و دروغ پردازی سعی در تخریب تفکر و باورهای مردم دارند و پا را فراتر نهاده تشویق به برخورد و تجمع و درگیری می کنند فیلتر می شود، ثمربخش بودن یا نبودن آن به کنار، اما وقتی که حرف از ده ها نرم افزار مشابه می شود، همه در کانال های تلگرامی (که حالا با فیلتر شکن باز شده!) نگران آن می شوند که اطلاعاتشان دیگر امنیتی ندارد! کسی نیست بپرسد مگر شما چه حرفی  می زنید یا چه طرح و برنامه ای دارید که تصور می کنید امنیت تان دچار خدشه می شود؟

اگر قرار بر شنود باشد و دستگاه های امنیتی آنقدر بیکار باشند که بخواهند مطالب شما را رصد کنند، آیا نمی توانند صحبت های تلفنی شما، سایت هایی که می بینید، کلماتی که جستجو می کنید و ... را رصد کنند؟ آیا صرفا نگرانی شما فوروارد کردن چند جوک و مطلب در تلگرام است که آن ها را مثلا فلان شرکت چینی گزارش کند و شما امنیت نداشته باشید؟ چرا باید این مقدار بدبین باشیم؟

یک بار یکی از روانشناسانی که برای گروهی از ایرانیان مقیم خارج از کشور صحبت می کرد، حرف جالبی زد، ایشان با اشاره به حضور ده تا پانزده ساله برخی از حاضران و ایرانیان مخاطب گفت: همه شما وقتی که در ایران بودید می گفتید که ما راه پیشرفت نداریم، فکر می کردید که اگر در فلان کشور خارجی بودید الان بالاترین رتبه های موفقیت تحصیلی و کاری را به دست آورده بودید، از نبودن آزادی بیان می گفتید اما حالا چه کردید؟ به کجا رسیدید و از همه مهم تر چرا هر وقت شخصی قرار است به خارج از کشور بیاید اولین نصیحتی که به او می کنند این است که "از ایرانیان دوری کن"! ایشان نتیجه گرفت که مشکل بیش از آن که در قوانین اجتماعی باشد، در باورهای مردم وجود دارد.

پس چه زمانی می خواهیم باور خود را درست کنیم؟ چه زمانی به این نتیجه می رسیم که باید از خودمان شروع کنیم تا جامعه بهتری داشته باشیم؟