ماجرای این پرونده از آنجا شروع شد که مردادماه امسال محسن و علیرضا بههمراه یک کاروان زیارتی از آبادان عازم مشهد شدند. مسئول کاروان به دلیل اینکه افراد برای رفتوآمد به حرم مطهر راحت باشند یک خانه مسافر قدیمی را در خیابان امامرضا(ع) اجاره کرد و مسافران در آن ساکن شدند.
محسن و علیرضا که دوستیِ چندین ساله با هم داشتند از زمان اسکان در مشهد همهجا با هم بودند و مثل همه زائران حرم مطهر از فیض زیارت امامرضا(ع) لذت میبردند. چند روزی از اسکان کاروان دو دوست صمیمی گذشته بود که روز چهارشنبه چهارم مرداد فرا رسید. نزدیک ظهر بود که محسن و علیرضا خسته و کوفته به محل اسکان آمدند و زیر باد کولر دراز کشیدند.
هنوز زمانی از استراحت دو دوست صمیمی نگذشته بود که علیرضا از محسن خواست تا شارژر گوشی تلفن همراهش را که در اتاق دیگر بود برایش بیاورد اما محسن که مانند دوستش خسته و تشنه بود با لحن همیشگیاش به علیرضا گفت که خودش برود و شارژر را بیاورد. همین درگیری لفظی کوتاه جرقهای شد تا غیظ علیرضا را برانگیزد و آنان را در مقابل همدیگر قرار دهد. دو دوست صمیمی که تا روزهای گذشته با هم بودند، حال در مقابل هم قرار گرفته و یقه پیراهن همدیگر را گرفته بودند و مدام به همدیگر پرخاش میکردند. اما این همه ماجرا نبود، دعوای دو دوست بالا گرفت و جروبحث لفظی آنان جایش را با کتککاری عوض کرد.
محسن که نمیخواست از دوست صمیمیاش کم بیاورد دست به کاری زد که عقوبت تصمیمش، حیات را از علیرضا گرفت. بدن نیمهجان علیرضا که مورد اصابت چاقوی نارفیق قرار گرفته بود در وسط حیاط مسافرخانه افتاده بود و با گذشت هر ثانیه یک قدم به مرگ نزدیک میشد.
فرار محسن از محل جرم
چند نفر از همکاروانیان این دو دوست صمیمی که شاهد نزاع مرگبار آنان بودند با دیدن رنگ خون که موزاییکهای سفید حیاط خانه مسافر را سرخ کرده بود بلافاصله موضوع را به پلیس و اورژانس اعلام کردند.
زمان در حال طی شدن بود و رفتهرفته بر تعداد تماشاگران این صحنه دلخراش افزوده میشد تا اینکه صدای آژیر آمبولانس که در میان جمعیت و خودروهای عبوری گرفتار شده بود، توجه حاضران را به خود جلب کرد. خودروی آمبولانس به محل حادثه رسید و تکنسینهای امدادی بلافاصله بدن نیمهجان علیرضا که خون زیادی از دست داده بود را به بیمارستان انتقال دادند. در این میان ماموران کلانتری شهید نواب صفوی نیز در محل حادثه حاضر شدند اما قبل از حضور آنان محسن فرار کرده بود. از آنسو با توجه به اینکه تا قبل از رسیدن عوامل امدادی خون زیادی از علیرضا رفته بود تلاش پزشکان اورژانس نتیجهای نداشت و این پسر ۱۶ساله جان باخت. با قتل علیرضا موضوع سریعا به مقام قضایی اعلام و طولی نکشید بازپرس ویژه قتل دادسرای مشهد به همراه تیم کارآگاهان پلیس آگاهی در بیمارستان حضور یافتند. در بررسی اولیه جسد توسط مقام قضایی مشاهده شد طرف چپ سینه مقتول دچار جراحت عمیقی شده و آلت قتاله نیز به قلب برخورد کرده است. بخش مهمی از علت مرگ مقتول در بیمارستان توسط بازپرس جنایی دادسرا کشف شده بود اما جسد برای بررسی دقیقتر و اعلام نتیجه به پزشکی قانونی منتقل شد.
دستگیری قاتل در خانه مسافر
تیم جنایی پرونده در مرحله بعدی تحقیقاتشان راهی محل حادثه واقع در ضلع شمالی بازار رضا شدند و به بررسی میدانی صحنه جرم پرداختند. یکی از شاهدان ماجرا در اظهاراتش به مقام قضایی گفت: چند روز پیش از آبادان برای زیارت به مشهد آمدیم و محسن و علیرضا هم با ما راهی شدند. آنان بعضی وقتها با همدیگر جروبحث میکردند اما اینطور نبود که دستبهیقه شوند و کتککاری کنند. نمیدانم بین آنان چه گذشت اما من لحظهای وارد اتاق شدم که هر دو دستبهیقه شده بودند. من و چند نفر از همکاروانیان آنان را جدا کردیم اما ولکن نبودند و باز به هم حمله میکردند. در این میان علیرضا چاقویش را درآورد که محسن آن را گرفت. علیرضا با مشاهده این صحنه لباسش را درآورد و به محسن گفت اگر جرئت دارد او را چاقو بزند. متاسفانه محسن که تحریک شده بود با چاقو به قفسه سینه علیرضا زد و وقتی متوجه عملش شد سریعا فرار کرد.
با توجه به اینکه اثری از متهم اصلی پرونده در دست نبود کاراگاهان پلیس آگاهی از یکی از افرادی که شماره تلفن همراه محسن را داشت خواستند تا با او تماس بگیرد و عنوان کند پلیسها رفتهاند و بیاید تا با همدیگر برای عیادت علیرضا به بیمارستان بروند. متهم که جایی برای مخفی شدن نداشت و از طرفی دلش شور دوست صمیمیاش را میزد به مسافرخانه مراجعه کرد و در نهایت به دام قانون گرفتار شد.
اعتراف صریح به قتل علیرضا
محسن که نوجوانی ۱۷ساله است پس از تشکیل پرونده در اداره جنایی پلیس آگاهی برای بیان توضیحاتی راهی دادسرا شد. او که میدانست دیگر کار از کار گذشته و راهی برای کتمان حقیقت ندارد در اولین جلسه بازپرسی دادسرای مشهد صراحتا به قتل دوست صمیمیاش اعتراف کرد و برای مقام قضایی ماجرای روز حادثه را اینگونه شرح داد: علیرضا همیشه میخواست با قلدری کارش را پیش ببرد و مدام به من و دیگر دوستانمان زور میگفت. با اینکه دوست صمیمیام بود اما بعضی وقتها حوصله او را نداشتم و تحملش برایم سخت میشد، برای همین با هم جروبحث میکردیم. آن روز من و علیرضا از بیرون آمدیم و هر دو داخل اتاق در حال استراحت بودیم که او با لحن همیشگیاش که توام با دستور و ناسزا بود از من خواست تا شارژر موبایل را برایش بیاورم. من توجهی به حرفش نکردم اما علیرضا بلند شد و لگد به من زد.
متهم ادامه داد: جروبحث ما بالا گرفت. چند مرتبه همکاروانیان، ما را جدا کردند اما از جاییکه علیرضا میخواست خودش را به من ثابت کند و بگوید حرف فقط حرف او است چاقویش را از جیب درآورد که من بلافاصله چاقو را از دستش گرفتم. او با دیدن این صحنه پیراهنش را درآورد و در حالیکه به دیگران میگفت کنار بایستید ببینم چکار میخواهد بکند، با صدایی بلند به من گفت بیا بزن، به ناموست بیا بزن. نمیدانم چه شد که با چاقو ضربهای به سینهاش زدم و وقتی متوجه عمل ارتکابیام شدم، فرار کردم.
صدور کیفرخواست قتل عمد
پرونده پس از تکمیل تحقیقات بازپرسی و بازسازی صحنه جرم برای صدور کیفرخواست در اختیار شعبه اظهارنظر ویژه قتل عمد دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه۲ مشهد قرار گرفت که قاضی صادق صفری در این باره گفت: باتوجه به اینکه متهم برای بررسیهای روانی در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفته بود، کارشناسان این سازمان معتقد بودند متهم به کمال عقل نرسیده و عمل ارتکابی وی نیز قتل تلقی نمیشود اما طبق مستندات ارائهشده در پرونده و اعترافات صریح قاتل به ارتکاب جرم و نیز رفتار وی پس از قتل و فرار او از دست قانون، ثابت میکند این فرد بهطور کامل از جرمش اطلاع داشته است؛ بنابراین کیفرخواست قتل عمد این پرونده صادر و برای رای نهایی به محاکم کیفری یک ارسال شد. وی ادامه داد: علاوهبراین اولیای دم از همان دقایق اولیه تحقیقات پرونده از دادسرا درخواست قصاص فرزندشان را داشتند که این موضوع نیز برای رای نهایی در اختیار دادگاه کیفری یک قرار گرفته است.
درخواست قصاص برای پسر آبادانی
گروه حوادث الف، 3961010299پرونده قتل دوست صمیمی بهخاطر شارژ گوشی تلفن همراه پس از گذشت ۱۸۰روز پیگیریهای قضایی و انتظامی، منتهی به کیفرخواست شد و اولیای دم مقتول از محاکم کیفری برای متهم درخواست قصاص کردند.