«این فیلم واقعی نیست، اما...» بر صفحه نقرهای نقش میبندد و در ادامه عنوان فیلم بالا میآید: «اشنوگل». اشنوگل، لوله تنفسی سیستم غواصی، عنوان فیلمی به یاد شهدای غواص شده تا نشان دهد غواصانی که به آب زدند و برنگشتند، یا اسیر دشمن، زیر خروارها خاک زنده به گور شدند، چطور راه نفسشان بسته شد.
در سال ۱۳۹۴ با گذشت ۳۰ سال از عملیات کربلای ۴، کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ایران اعلام کرد که اجساد ۱۷۵ غواص ایرانی را که با دستان بسته کشته شدهاند در منطقه ابوفلوس، عراق کشف کردهاند. فرمانده این ستاد همچینین اعلام کرد که برخی از اجساد کشف شده دارای هیچ جراحتی نیستند و نیروهای بعثی آنها را زنده به گور کردهاند.
پرونده یونس، فرمانده عملیات کربلای 4 بعد از 30 سال باز شده است. به نظر یونس برای انجام عملیات، باید تونلی به زمین دشمن زده میشد. اما بعد از شهادت چند تن از رزمنده های غواص که به آب زده بودند، و در ادامه اصرار بر ساخت تونل، در رود خین از نظر ناپدید میشود. تنها کسی که او را در آخرین دقایق دیده، وحید پارسا، دوست و همرزم اوست که در گروه مسوولیت دیده بانی بر عهده داشت. حالا پلاک یونس کیلومترها دورتر از جایی که از وحید خداحافظی کرده، در عمق خاک دشمن پیدا شده است.
عملیات کربلای 4 که در زمستان سال 1365 در محور ابوالخصیب انجام شد، شکست سخت جبهه ایران و شهادت تعداد زیادی از رزمنده ها را به دنبال داشت. «اشنوگل» تلاش دارد بحث نفوذ و خیانت عوامل دشمن در جنگ تحمیلی را به تصویر بکشد . این مساله با طرح عضویت خواهر یونس (که زمانی وحید عاشق او بوده) در سازمان مجاهدین خلق، پررنگتر می شود، خصوصا که یونس وقت خداحافظی به وحید می گوید: «سعیده رو یادته؟ دعا کن برش گردونم». یونس از تیررس نگاه وحید پارسا خارج می شود و دیگر برنمی گردد.
داستان با رفت و برگشت به خط مقدم، رزمنده ها، ساخت تونل و واگن قطار و گفتگوی یک نیروی اطلاعاتی و وحید پارسا پیش می رود. به قول ابراهیم اصغری، تهیه کننده و یکی از نویسندگان فیلمنامه، تونل زدن و حضور غواص ها یکی از مهترین دلایل طرح این داستان و ساخت «اشنوگل» است: «تاکید ما در ساخت اشنوگل برجسته کردن شهدای غواص، خصوصا غواصان شهید مشهد بود».
نکته قابل توجه دیگر این فیلم، طرح مساله مجاهدین خلق است که بعد از ساخت دو فیلم «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی و «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی سیاست ساخت فیلم درباره گروهک منافقین را پررنگتر میکند، آن هم در حالی که طی 30 سال گذشته تمام رسانه های کشور در خصوص این موضوعِ حساس سکوت اختیار کرده بودند.
اصغری در این خصوص میگوید: «یک بار سال 1378 با آقای سعید سهیلی فیلمنامه ای درباره منافقین داشتیم که تا دریافت مجوز و شروع پیش تولید پیش رفتیم، اما اجازه ساخت ندادند. دلیل این بود که می گفتند قضیه منافقین فراموش شده و حالا نباید با ساخت فیلمی درباره اشان، شرایط مطرح شدنشان را فراهم کنیم. به نظر ما هم دلیل توجیه کننده ای بود، برای همین از ساخت فیلم منصرف شدیم. اما ظاهرا با مظلوم نمایی های این گروهک در خارج از مرزها که تلاش دارد ذهن جوانان ایرانی را که روزگار دهه 60 و اسلحه کشیدن آنها علیه مردم و همدستی آنها با دشمن بعثی را ندیده بودند، طرح ساخت آثاری با موضوع منافقین در دستور کار قرار گرفت».
اصغری ادامه میدهد: «ما هم با توجه به سوالهایی که سالهای اخیر ذهن جوانان را درگیر کرده، تلاش کردیم جایی در قصه برای این گروهک تروریستی باز کنیم. ضمن اینکه این مساله، موضوع "اشنوگل" را خیلی حساستر و جسارت آمیزتر میکرد؛ هر چند این نیز واقعیتی در زمان جنگ بود. یعنی خانواده هایی داشتیم که یکی از فرزندان آنها رزمنده بود و شهید میشد و دیگری نگاه و عقیده کاملا متناقض با فرزند شهید داشت. ما هم با توجه به این واقعیت و برای جسارت آمیزتر کردن قصه، فکر کردیم اگر آن نگاه و عقیده دیگر، در جبهه منافقین باشد، بهتر است. برای همین فرمانده را در کنار خواهری که عضو سازمان منافقین بود، قرار دادیم».
نیروی اطلاعاتی از اعضای جداشده سازمان مجاهدین و حتی نیروهای عراقی که الان با نیروهای ایرانی همکاری میکند، کمک میگیرد تا نقاط مبهم پرونده را کشف کند. نیروی سابق ارتش عراق که به همکاری سازمان مجاهدین خلق اعتراف میکند، به ناهید نجفی که با خواهر یونس در اردوگاه اشرف بوده، اشاره میکند تا به این ترتیب پرده از راز شهادت یونس برداشته شده و فرضیه خیانت کردن یونس رد شود. این در حالی است که فرضیه اشتباه محاسباتی یونس یا سایر فرماندهان را رد نمیکند. برای همین نام یونس، بیش از پیش داستان حضرت یونس را به ذهن مخاطب میآورد: «پس بار دیگر قرعه را تجدید کردند، باز هم به نام یونس درآمد، اما این بار هم دریغ کردند که او را به دریا افکنند و برای سومین بار قرعه انداختند و این بار نیز قرعه به نام یونس درآمد. یونس چون دید سه بار قرعه به نامش درآمد، دریافت که در این پیشامد سرّی نهفته است و خدا در این حادثه تدبیر و حکمتی دارد. سپس به اشتباه خود پی برد و دریافت که قبل از این که اجازه هجرت و ترک شهر و مردمش را داشته باشد و پیش از صدور امر الهی، قوم و دیار خود را ترک کرده است. به همین جهت خود را در میان دریا انداخت و جان خویش را تسلیم امواج خروشان دریا کرد و در اعماق دریا و در آغوش متلاطم امواج و ظلمت دریا فرو رفت».
«اشنوگل» علیرغم برخی نقطه ضعفها در پرداخت سینمایی همچون تصادف در گرایی که یونس به وحید میدهد و اتفاقا جنازه او بعد از 30 سال در همانجا پیدا میشود، توانسته یاد و نام شهدای غواص را زنده نگهدارد و لحظه های حساس و تاثربرانگیزی همچون زنده به گور شدن غواصهای اسیر، تیراندازی سعیده به برادرش، یونس که برای نجات او از سازمان تا عمق خاک دشمن پیش رفته و ننگ خیانت به پیشانیاش خورده، وفاداری رزمنده ها به فرمانده هانشان و ... را به تصویر بکشد. برای همین به نظر میرسد گرچه «این فیلم واقعی نیست، اما...» هر کدام از شخصیتها و داستان آنها واقعی بوده است و نویسندگان فیلمنامه پازل هایی از آدمهای جنگ را به گونه ای در کنار هم قرار دادهاند تا داستان «جسارتآمیزی» به احترام شهدای غواص به روی پرده برود.
با این همه تهیه کننده فیلم معتقد است که هیچ کدام از سازمانها و نهادهای مربوطه حمایتی از فیلم به عمل نیاوردند و اگر همکاری عوامل فیلم و حمایت صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی و شهرداری مشهد نبود، این فیلم هرگز ساخته نمیشد: «این در حالی است که حمایت از چنین فیلمی جزو وظایف سازمانهایی همچون حوزه هنری یا روایت فتح یا سازمان سینمایی اوج است، اما متاسفانه حوزه هنری حتی موافقت نکرد که این فیلم در سینماهای حوزه به نمایش درآید».