۱- اگر به اندازه هندوانه شب یلدا و تنظیم "بازار" آن به ماجرای بافت های فرسوده و مقاوم سازی شهرهایمان اهتمام داشتیم حالا بعد از گذشت ۳۰ سال از جنگ و وقوع چند زلزله بزرگ پر تلفات نه مردم و نه مسوولان با لرزش خفیف زمین در تهران اینطور سراسیمه بر خود نمی لرزیدیم.
زندگی را سراسر به حل "مساله" مانند کرده اند، چرا درک این واقعیت برای ما ایرانیان تا این حد سخت و دشوار است که "مساله" ما در درجه اول باید چگونگی زندگی در سرزمینی خشک و بی آب و دایما لرزان و هدفمان تلاش برای "پاسخ" لازم به آن باشد؟ اصلا چطور می توان بدون حل این دو مساله بزرگ -به عنوان موانع بزرگ "پیشا توسعه"در کشور - که حیات اجتماعی و سیاسی ما را تهدید می کند ، از توسعه و رفاه سخن گفت. اگر قابلیت و اهتمامی برای توسعه در کشور باشد از طریق حل همین دو مساله هویدا می شود: کشوری که آب کم دارد، می تواند و باید صادرکننده فناوری های مربوط به آب شود، کشوری که زلزله خیز است باید حرف اول را در ارایه و بکارگیری فناوری های ساخت و ساز ایمن بزند.
۲- یک هندوانه را باید با دو دست بلند کرد، بلند کردن چند هندوانه آن هم با یکدست محال است.
دولت های پس از جنگ و روسای جمهور، نوعا گرفتار نوشتن برنامه های توسعه کاغذی و حرف های بزرگ بوده اند. برنامه هایی که هیچکدام به طور کامل محقق نشده و از ذهن و زبان گویندگانش فراتر نرفته. اگر به جای حل تمام مسایل ریز و درشت کشور (بلکه جهان!) مسایل اصلی اولویت بندی می شد و هر دولتی تمام اهتمام خود را صرف حل فقط یکی از آنها می کرد، ۳۰ سال، زمان کمی دستکم برای خارج شدن از بحران نبود. درخواست از نامزدهای ریاست جمهوری برای صریح و مشخص و محدود سخن گفتن درباره این دو مساله (به گونه ای که بتوان تحقق یا عدم تحقق آن را بعد از یک دوره مشاهده کرد) باید مطالبه ای همگانی شود. البته که احتمال عدم توفیق یا کندی در حل مساله همیشه وجود دارد اما در صورت هدفگذاری درست حتی شکست در حل کامل مساله، خودش با منطقی "انباشتی" ، به تجربه ای راهگشا برای رسیدن به راه حل بهتر بدل خواهد شد و دولتی که این تجربه ناموفق را داشته به دلیل تشخیص درست مساله و تلاش برای حل آن و برداشتن گام هایی در این راه به هیچ وجه نزد افکار عمومی سرافکنده نخواهد بود.
۳- بی جهت نباید هندوانه زیر بغل مسوولان گذاشت.
اهل سیاست نوعا در تمام دنیا در معرض قضاوت های بسیار سختگیرانه و بعضا بی رحمانه هستند. ماهیت دینی و ارزشی جمهوری برآمده از انقلاب اسلامی و فرهنگ سیاسی غلط به ارث رسیده از سال ها حکومت های غیر مردمی در ایران باعث شده توان نظارتی دیده شده در قانون اساسی و مردم به سمت حمایت های غیرمعقول از اهل قدرت انحراف پیدا کند. نتیجه آن هم پیش روی همگان است. در تمام این سالها و در غیاب نظارت عرفی، شبکه های فساد در دخمه ها و حفره های بدنه بوروکراتیک کشور شکل گرفته که کشف آن ها کار چندان آسانی نیست. مقدس ترین اولیای دینی ما در عرصه اجتماع "عرفی" ترین رفتارها را از خود نشان داده اند و هیچگاه به صرف مقدس بودن، خودشان را از قضاوت و نظارت عرفی دور نکرده اند، در حالیکه ما در تمام سالهایی که نظام ریاستی را به جای پارلمانی پذیرفته ایم دایما مشغول ساخت کیش شخصیت از روسای جمهورمان بوده ایم. یک روز سردار سازندگی -که مخالفت با آن ، دشمنی با پیغمبر دانسته می شد، روز دیگر عبای شکلاتی رییس جمهور و سید خندان بودنش و بعد از آن هم که اساسا اطاعت از معجزه هزاره سوم اطاعت از خدا بود! این القاب پر طمطراق در حالی اعطا شده اند که تقریبا تمام این روسای جمهور با خاطره ای نه چندان خوش صندلی خود را ترک کرده اند