فاجعه ی زلزله و دیوارکوتاه سدسازی!

عزیزالله حاجی مشهدی*،   3960925289 ۱ نظر، ۰ در صف انتشار و ۲ تکراری یا غیرقابل انتشار
فاجعه ی زلزله و دیوارکوتاه سدسازی!

چند روزی بود که یک موضوع به ظاهر ساده اما به راستی دشوار و پیچیده ، حسابی ذهنم را درگیرخود کرده بود. در حالی که هنوز پاسخ روشنی برای پرسشی که در ذهن داشتم ، پیدا نکرده بودم،همچنان بی وقفه، از در و دیوار شاهد مثال و مصداق های عینی مرتبط با همان موضوع ، فرو می ریخت و بر ذهنم تلنبار می شد و کارم را دشوارتر می کرد.توی اتوبوس،توی تاکسی، در ایستگاه مترو ،در فروشگاه بزرگ یا توی بانک و یک غذاخوری شلوغ و... فرقی نداشت، همه جا با نمونه هایی ریز و درشت از رفتارها وکردارهایی  رو به رو می شدم که نمونه ی بارز "مخالف خوانی" نابه جا و "برخلاف جریان رود شنا کردن" و نمایش رفتارهایی "ساختارشکنانه" و "هنجارگریزانه"  بود.

داشتم فکر می کردم که اتفاقا برخلاف جریان رود شنا کردن، کار چندان آسانی هم نباید باشد، با این همه ، بسیار کسان، انگار با قوانین علم فیزیک و دینامیک ( با پدیده هایی چون: نیرو، فشار، انرژی ، جاذبه و گرانش و....) هم می جنگند تا با هر زحمتی که شده، نشان دهند که از پس این کار دشوار برمی آیند! هرچند، کارشان هم بی ثمر به نظر برسد و به جای رسیدن به دریا، نتیجه یی جز افتادن در دام تندآب ها و موج های خروشان ومهلک  به دست نیاورند.

خیلی وقت پیش در جریان پی جویی شناخت شخصیت آدم های ناسازگار و مخالف خوانی های بی دلیل آنا ن ، نتیجه ی یک پژوهش روانشناختی توجه ام را به خود جلب کرده بود. در آن پژوهش، روان شناسان به این نتیجه رسیده بودند که آدم های همیشه مخالف ، یا آدم هایی که آسمان وزمین را به هم می دوزند تا یک پیش فرض ِ اثبات نشده ی ساخته ی ذهن متوهم خود را به اثبات برسانند، همان کسانی هستند که از الگوهای رفتاری "کودکان پرخاشگر" و "مخالف خوان" ، در سنین دو سالگی ویا اوایل نوجوانی، پیروی می کنند. تنها فرقشان با یک کودک دوساله یا یک نوجوان ده- دوازده ساله در این است که کودکان ونوجوانانی که دارای رشد طبیعی و سالم بوده اند، به طور معمول و طبیعی، از مرز دو سالگی و یا از مرز نوجوانی خود گذشته اند و به سال های بلوغ و رشد رسیده اند، در حالی که آدم های همیشه مخالف خوان ومعترض و عاشق تظاهر به "منحصر به فرد بودن" با توهّم "بی همتا بودن"، با این که به ظاهر ازمرز 40 یا 50 سالگی نیز عبورکرده اند، با این همه ،هنوز هم ویژگی های شخصیتی آن ها ، در مرز دو سالگی یا اوایل نوجوانی شان  توقف کرده است! بسیاری از این آدم های بزرگسال، هنوز از خاطرات تلخ تنبیه شدن های پیاپی و بی مهری ها و بی اعتنایی های اولیا ی خود عذاب می کشند و  درست به همین دلایل روشن ،برای جبران گذشته های تلخ و تاریک خود می کوشند تا در توجیه پیش فرض های نادرست خود، هر پدیده یی را به پدیده یی دیگر ربط دهند وبه نتیجه گیری دلخواه خود برسند! به مصداق همان ضرب المثل عامیانه که به عنوان یک اصطلاح، به بی ربط بودن "گودرز" با " شقیقه"  اشاره دارد، این آدم ها ، برعکس به نوعی ارتباط ذاتی و درونی میان گودرز و شقایق اعتقاد دارند و براین عقیده اند که در دنیا همه چیز به همه چیز ربط دارد! یک روز برای پدیده ی مهلک پیدایش ریزگردها که ردپای آن را، در صحراهای آفریقا ، عربستان ویا در ترکیه و عراق و ایران و حتی در کشورهای اروپایی از جمله در انگلستان و ایتالیا نیز- با وجود شرایط اقلیمی متفاوت با عراق وایران و...- نیز شاهد بوده ایم ، صنعت سدسازی را مقصر می دانند و برای "مافیای سدسازی" در ایران احکام عجیب و غریب غیابی صادر می کنند و فردا نیز - اگر وضع به همین منوال پیش برود- به زودی شاهد خواهیم بود که بروز پدیده های طبیعی مهم و شناخته شده یی چون: سونامی، ال نینو، لانینو، انسو و بارش باران های سیل آسا و سیلاب های ویرانگر در  "پرو" و "الساوادور" و رشد فزاینده ی ذوب یخ های قطب شمال و یا حتی فعال شدن بسیاری از آتشفشان های بزرگ جهان از جمله: ساکوراجیمای ژاپن، وزوو و اتنای ایتالیا، پوپوکاتپل مکزیک، تید اسپانیا ، پاپاندایان و مونت مراپی اندونزی و نیراگونگوی کونگو را خیلی راحت به صنعت سدسازی ربط خواهند داد ..... و با کمال تاسف ،به دلیلِ جزیره یی عمل کردن بسیاری از مدیران کشور، از وزیر و وکیل گرفته تا مدیرکل ِ مثلا نگهبان آب و هوا و زیست بوم این سرزمین کهن، همه وهمه، مرعوب همین جوسازی ها می شوند و با توسل به شیوه ی ناپسند "فرافکنی" و فرار از "مسئولیت پذیری و پاسخگو بودن" ، چاره ی کار را در مقصر جلوه دادن دیگران می یابند! درست به همین دلیل است که هیچ گاه فرصتی برای رایزنی، هم اندیشی، و استفاده از "خردجمعی" برای حل مشکلات کشور ، پیش نمی آید.یعنی هرگز مدیران مسئول در بخش آب ، صنعت، کشاورزی، محیط زیست و.... مشفقانه کنار هم ننشسته اند تا برای حل یک "درد مشترک" چاره اندیشی کنند. فضای بیمار گونه ی بسیاری از رسانه های گروهی و متاسفانه کم دانشی و اطلاعات قطره چکانی برخی از خبرنگاران تازه کار و جوان که از هنر خبر رسانی تنها به وجه خبرسازی به شیوه ی "یک کلاغ چهل کلاغ" و بزرگنمایی پدیده ها ، علاقه نشان می دهند، آتش اختلاف نظرها و مسئولیت گریزی های مدیران ارشد هر روز  تند تراز پیش می شود ! در این میان، تنها کسانی که مغبون همیشگی خواهند بود، همانا مخاطبان رسانه ها یعنی "مردم" هستند.

همین هفته گذشته ، درست در گیر و دار مصایب کمرشکن زلزله یی ویرانگر در کرمانشاه و مناطق غربی کشور، بازهم یکی دیگر از همین آدم های شیرپاک خورده ی به ظاهررشید و قد کشیده  و بزرگسال،  با طرح یک پیش فرض خام دستانه و کودکانه وغیر علمی ،بروز" زلزله" را به "سد سازی" ربط داده و با صغری و کبری چیدن های عجیب و غریب کوشیده است تا  حالا بعد از ربط دادن غیر علمی مسئله شوری آب کارون به ساخته شدن سد گتوند و نادیده گرفتن عامدانه ی آلاینده های مربوط به خروجی پساب های کشت و صنعت نیشکر و سایر کارخانه های آلاینده واقع در مسیر کارون به سمت اهواز ، درست در این مقطع زمانی بسیار ملتهب و پرتنش و پر درد وداغ جامعه ، یک بار دیگر سدسازی کشور را نشانه بگیرد و یکی از افتخارآمیزترین رسته های فنی مهندسی ایران را که در زمینه ی صدور خدمات مهندسی ( صدور هوش واستعداد ایرانی) امروزه در بسیاری از مناقصه های بین المللی در صنعت آب ، در رقابت با ابر شرکت های جهانی، برنده می شود ، آماج حمله ها وهجمه های مغرضانه ی خود قرار دهد. بی آن که بداند ، چنین رفتاری مصداق بارز همان حکایت سعدی شیرین سخن ، یعنی: "یکی بر سر شاخ ، بُن می برید! "  به حساب می آید. تاسفبارتر این که بسیاری از کسانی که به ساخت وتولید فیلم های مستند در حوزه هایی چون: آب، کشاورزی، صنعت و محیط زیست علاقه نشان می دهند نیزچشم بسته با توسل به اطلاعات و آمار و اعداد ساختگی برخی از گزارش های اغراق آمیز مدیران همان بخش ها دست به کار می شوند و به جای تولید کاری مستند و مستدل و متکی به پژوهش هایی جدی و کارشناسانه، با تکیه بر چنین اطلاعاتی – که به دلخواه و پسند مدیران و نه برپایه ی واقعیت های کارشناسانه تنظیم شده است، کاری خدشه دار وغیر مستند ارایه می دهند.

حالادیگر، بعد از خواندن نتایج آن پژوهش های روانشناسانه ، خیالم کمی راحت تر شده است. اکنون می دانم که همه ی این رفتارها را باید نوعی تظاهرات بیرونی ناهنجاری های رفتاری کسانی بدانیم که در همان مرز دو سالگی یا آغاز نوجوانی خود درجا زده اند! نمودهای آشکار "هیجان پذیری شدید" و "رفتارهای افراطی" و بی منطق این گونه افراد- چه در رفتارهای کلامی و چه در کردارهای شان- که چه بسا ممکن است در شرایط خاصی، حتی به درگیری های فیزیکی با اطرافیان آنان نیز منجر شود، آشکارا نشان می دهد که این گونه افراد به شدت عاشق "مطرح شدن" و"در مرکز توجه قرار گرفتن" می باشند. وجود این روحیه ی به راستی ترحم انگیز در آنان ، به ما آشکارا یاد آوری می کند که همکلامی یا تلاش برای اقناع آنان، کاری بی نتیجه وعبث خواهد بود و تنها فایده اش، بیش تر مطرح شدن آن ها و برانگیختن توجه تعداد بی شماری از افراد جامعه ( مخاطبان رسانه های گروهی) به سوی آن هاست. کاری که برای این گونه افراد صد البته، بسیار پرفایده خواهد بود ، چرا که آنان را بیش تر و بیش تر در مرکز توجه دیگران قرار خواهد داد! درست در حالی که این گونه افراد شیفته ی همین توجهات هستند، از طریق بی اعتنایی و بی توجهی به آنان - که برایشان بسیارهم زجرآور وآزاردهنده می باشد- به سادگی می توان آن ها را به حاشیه راند و شرایطی به وجود آورد که جریان درست و سنجیده ی اطلاع رسانی و ارایه ی آمار و اطلاعات کارشناسانه وعالمانه ، به سود مخاطبان شایسته ی دریافت اخباردرست وجریان آزاد اطلاعات متقن،‌ دررسانه های به دور از" هیاهوی بسیار برای هیچ" ،به عنوان یکی از هدف های بنیادین  نهادهای اطلاع رسانی ،به راستی، در اولویت قرار گیرد ودیگر شاهد این گونه آسمان وریسمان به هم بافتن ها نباشیم! 

*منتقد فیلم، مدرس سینما و کارشناس رسانه