در سال های قبل مبلغان دین و فرهنگ و سیاست از درون جامعه در محیط بازار، دانشگاه، مساجد و یا مدارس به اکثریت جامعه پیام های خود را میرسانند. اما بعد از انقلاب، روحانیون و فرهنگیان و سیاسیون برای تاثیر گذاری بیشتر پا به رسانه های پربیننده مانند تلوزیون و سینما و اینترنت تا اخبار سیاسی و فرهنگی گذاشتند و با دور شدن از سطح جامعه و دیده شدن هر چه بیشتر در رسانه ها، مدام خود را در معرض دید قرار داده و کلام و منش آن ها به حاشیه رفته و فقط خود آن ها دیده می شوند و همین مورد باعث افزایش واکنش های منفی و مثبت زیادی به آن اشخاص شده است که البته این خصلت رسانه است که با دیده شدن زیاد، قضاوت ها هم بیشتر میشود و این باعث شده رسانه در ایران، خاصیت تربیتی و تاثیر گذاری خود را از دست بدهد. از بعد از انقلاب با بزرگ شدن طبقه ی متوسط و شهر نشین ، فقیر و غنی تا پیر و جوان به اجبار عرف و محیط و نیاز از تلوزیون استفاده میکنند و امروز هم با آمدن ماهواره ها به دنبال رسانه ای متفاوت هستند و قشر جوان هم با ظهور اینترنت رسانه ای جدید یافته. اما نوجوان که از ابتدای دبستان با اینترنت خو گرفته و به فضای انتخابی آن عادت کرده و چون تعداد رسانه های خارج از ایران و جذابیت های آن باعث جلب انتخاب آن ها میشود، کمتر نگاهی به داخل ایران دارند.
اگر نوجوان ایرانی از کل رسانه ی غرب استفاده میکرد هم مکشلی ایجاد نمیشد چون آن ها هم برای تربیت نوجوانان مطالبی دارند، اما نوجوان ما نه به اموزش های آن که فقط به جذابیت های عوام پسند و مبتذل نگاه میکند. نوجوان ما صدا و سیما و سینما ایران نگاه نمیکند، به مدرسه گوش نمیدهد، کتاب و مجله و روزنامه نمیخواند، اینترنت داخلی را نمیبیند، همه ی رسانه ها برای قشر جوان و پیر تر است و نوجوان با هیچکدام از این رسانه ها خو نگرفته و بدون این رسانه ها، مبلغان در روند زندگی آن ها، از مدرسه تا دانشگاه تا بازار کار هم وجود ندارند، مساجد و فرهنگ سرا ها هم جذابیت و کابردی برای آن ها ندارد و روحانیون و سیاسیون و فرهنگیان را در هیچ جایی از جامعه نمیببیند و اگر هم ببینند به دلیل نگاه به رسانه های خارجی با شایعات و منفی نگری ها، آن ها را مورد قضاوت بیشتر قرار میدهند و ایران برایشان فضایی آلوده و عقب مانده تجلی میشود. طبق آمارها در ایران گروه سنی 15 تا 24 سال 73 درصد از اینترنت استفاده میکنند. 76 درصد مردم از فیلترینگ اینترنت عبور میکنند. و کمترین بیننده صدا و سیما سنین 14 تا 40 سال است. از تعداد 250 روزنامه تقریبا 900 هزار نسخه منتشر میرسد و از این تعداد نیز تنها 500 هزار نسخه به فروش میرسد و مجلات بسیار کمتر و مطلب فرهنگی و سیاسی و دینی شبکه های اجتماعی هم برای نوجوان جذابیتی ندارد.
این یعنی قشر نوجوان و بعضا جوان ایران چشم به دنیای خارج از ایران دوخته و نگاه ها مدام از رسانه های داخل دور تر میشنود. اما جوان ها از خانواده ها و مدارس و دانشگاه ها تربیت میشوند چون هنوز نقاط اشتراک و علایق و زبان مشترک با نسل قبلی خود دارند و شکاف نسلی عمیق تر نشده بود، اما خانواده های سنتی و حتا جوان با کمترین نقطه اشتراک، توانایی تربیت نوجوانان امروزی را ندارد. نوجوان امروز بحران منطقه برایش معنی ندارد، زلزله ها را با عکس های مخلوط با شایعات و منفی نگری های شبکه های زرد اجتماعی میبیند، سخنرانی پر شور رهبری یا رییس جمهوری را به منفی ترین حات میبینند، مجلس را فقط در عکس ها دیده و انتخابات را با نیم نگاهی از رسانه ی خارج میفهمد و دین و فرهنگ و سیاست برایش موضوعی غریب و یا منفی شده و تصورش از انقلاب خلاصه به چند فیلم و سرود است و حتا تفاوتی میان خمینی و خامنه ای را هم نمیداند، چون جذب لبخند رسانه های زرد خارج و داخل شده و مشغول یک بازی بی معنا است. این قشر رو به رشد با ورود به فضای کار و دانشگاه و تشکیل خانواده، بدون هیچگونه پشتوانه ای، چه تاثیری بر دین و فرهنگ و سیاست و جامعه ایران میگذارد؟ از طرفی قشر جوان هم ریز ترین مشکلات را از طرف دولت میبیند که درست هم هست چون دولت ایران یک تنه تمام عرصه های رسانه ای را خود اداره میکند و هر اتفاق و مشکلی که هست به دولت باز میگردد و دولت خود را مدام مورد قضاوت مردم قرار میدهد و از آن جایی که رسانه های داخل کمتر دیده میشنود، جوانان از طرف رسانه های اینترنتی خارجی مدام در حال خواندن شایعات و نفرت پراکنی ها هستند و دولت هم رسانه های خارجی را سرکوب میکنند و باز هم مردم بیشتر به سمت آن ها رفته، نفرت ها بیشتر میشوند و این چرخه ی بی پایان مضر ادامه پیدا میکند.
در دنیا و چه در ایران مفهوم آزادی بیان تغییر کرده. امروزه "بگذار حرفم را بگویم" به "حرفم را که گفتم با من کاری نداشته باش" تغییر کرده. یعنی مقابله کردن با بستن دهان ها امری غیر ممکن است. امروزه با سانسور مطالب صرفا جذایت آن ها را افزایش میدهیم. سالانه هزینه برای فیلترینگ عمومی میکنیم که اکثیرت از آن عبور میکنند. کتاب هایی با تیراژ زیر هزار را سانسور میکنیم اما شبکه های اجتماعی آزاد میلیون ها مخاطب دارند. امروز روزنامه را میبندیم اما بر پشت بوم خانه ها ماهواره ها و اینترنت در دستان مردم صدای داخل را مخلوط با فحاشی و شایعات واضح تر به ما میرساند. صدا و سیما را برای رقابت با ماهواره بسیج میکنیم اما جلوی ماهواره گرفته میشود و مردم این را میبینند و این فقط به ضرر نظام است و کسی این رقابت نا عادلانه را نمیپسندد و حرف رسانه ی داخلی هم شنیده نمیشود. امروز انقلاب اسلامی برای جامعه چیزی جز تاریخ نیست و راهپیمایی 22 بهمن، روز قدس و حتا 9دی و جنبش ها و غیره که نزدیک تر هم هستند مدام کمرنگ تر میشود و رسانه ای آن ها را یاداوری نمیکند و اگر بکند به آن گوش نمیدهند. تعداد رسانه های ما برای این جمعیت بزرگ بسیار ناچیز است. امروز رسانه های خارج از ایران تخم شایعات دروغین را میپراکند و نفرت و منفی گرایی را بین جامعه رشد میدهد و حتا اگر ضد شایعات هم براییم شایعه کار خود را کرده است. امروز جامعه علی الخصوص نوجوان به سخنرانی ها و مناظره گوش نمیدهد او منش و لبخند میخواهد. او در کنار اقتدار نظام، لبخند او را میخواهد. دولت را اسلامی کردیم اما دولت با در دست گرفتن همه ی عرصه های اقتصادی و فرهنگی و دینی، همه چیز را به پای خود مینویسد و جامعه از رسانه ی دشمن، اسلام را همان دولت میبیند و این نوع دولت اسلامی به ضرر اسلام است. و برای مقابله با این مشکل باید نگاه مردم را به داخل ایران آورد.
این تفکر که رسانه های کشور اسلامی همه باید اسلامی باشد بیهوده است چون صدا های ضد اسلام از داخل و خارج هم میآیند، پس چه بهتر که بگذاریم همه ی صدا در ایران آزاد باشند، و رقابت را عادلانه برگزار کنیم تا مردم صدای دولت را بپزیرند، چون در ایران مخاطب ضد اسلام بسیار کم است خود جلوی آن ها را میگیرند و رقابت آزاد بین رسانه ها تاثیر بیشتری بر مردم میگذارد و دولت صرفا پشت مردم میایستد و اینطور کنترل آن ها راحت تر است و وقتی که رسانه ها کاملا آزاد باشند آن را به پای دولت اسلامی نمینویسند و احذاب و فرهنگیان هم در این رقابت به جای سخنرانی و بیانیه، منش و فرهنگ و افکار و لبخند خود را با روش های دیگر به نوجوان و جوان میرساند. تلوزیون کاملا خصوصی آزاد با دسترسی آسان برای همه، راهکاری برای اکثر مشکلات اساسی نظام است. تلوزیونی که محتوای آن را به پای دولت ننویسند. با این رسانه میشود بدون هیچ سانسور و یا اعمال زوری آن را کنترل کرد چون وقتی پای دولت در میان نباشد مردم خود آن را کنترل میکنند و رسانه ی خصوصی بدون مخاطب درامدی هم ندارد و مجبور به اصلاح است. مردم باید شدید ترین انتقادات را از داخل ایران بشنوند تا جناح های داخلی مجبور به استفاده از رسانه ای خارجی نشوند که اخبار را با فحاشی و دروغ و نفرت مخلوط میکند و اگر این ها در داخل بودند با یک شکایت ساده جلوی شایعه پراکنی ها گرفته میشد. تلوزیون کاملا خصوصی آزاد، اعتماد مردم به نظام را باز میگرداند و نگاه آن ها به ایران و اسلام را مثبت میکند. کوچک ترین مشکلات فرهنگ مردم را میتوان به آسانی طی یک دوره ی کوتاه به کلی حل نمود. این تغییرات بر مسئولین هم تاثیر میگذارد. فساد را با فرهنگ سازی میتوان کنترل کرد، پاکیزگی شهر راه، نفرت مردم را، حماقت مسئولین پایین رده را که بسیاری از مشکلات از همینجاست، مدارس را، آموزش را، حجاب را، سیمای زیبای دین را، اعتماد به دولت را، سیاست را، رونق اقتصادی برای هر روزنامه و خبرگذاری را، بسیاری از مشکلات اقتصادی و خیلی موارد دیگر را که میتوان حل نمود. و از همه مهم تر نوجوان را تربیت میکند. روح دیگری به جامعه خواهد بخشید. صدا و سیما در این کار ناتوان بود چون تصاویر آن با واقعیت جامعه تفاوت داشت و بازخوردی هم از آن ها نداشت و مردم باوری به آن نداشتند و برچسب دولتی بودن هم تاثیر خود را دارد. پس تاثیری هم بر مردم نگذاشته و ضرر هم داشته.
فرهنگ سازی امروز نه با سخنرانی و کلاس درس بلکه با سریال و فیلم و برنامه هایی از رنگ جامعه است از طرف خود آن ها برای خودشان، یعنی از رسانه ای صحیح که صدا و سیمای دولتی نمیتواند و نباید اینطور باشد. از شما خواهش میکنم بیش از این صبر نکنید. چون حالتی بدتر از این نیست که جوان و نوجوان یک کشور را خارجی ها کنترل میکنند. تلوزیون خصوصی باید فقط و تنها بر روی بستر امواج دیجیتال که در انحصار صدا و سیما است باشد که آسان ترین راه است تا ماهواره به کلی به فراموشی سپرده شود و محتوای اینترنت هم برای جوان و نوجوان فراهم شود و صدای رسانه ی داخلی برای جامعه خود مفید باشد. قبلا مواردی مثل آی پی تی وی هم ارائه شده که بیشتر شبیه شوخی بوده و همگانی نیستند. بعلاوه فروش امواج دیجیتال اقتصادی پر سودی برای دولت است و خود رسانه هم اقتصاد بسیار بزرگی برای بخش خصوصی است. سال ها است این کار را میخواهند بکنند و نکرده اند و فقط به ترسیدن ادامه میدهند. کافی است یک بار همه روزنامه ها و خبرگذاری ها و احزاب و سیاسیون به طور علنی و بلند و هم صدا و هماهنگ در این باره سخن بگویید. روزنامه های امروز در حال مرگ هستند و مانند گذشته تاثیری بر مردم ندارد. با این رسانه میتوان تاثیرات تاریخی خود را تکرارا کنند. رسانه ها امروز مسئولیت تربیت یک نسل مهم را دارد. شکاف بین یک جامعه و رسانه و نظام فضای جدیدی نیست.