چرا وجود رسانه خصوصی در ایران لازم است؟

سیامک گلپور، گروه تعاملی الف،   3960922059 ۴ نظر، ۰ در صف انتشار و ۶ تکراری یا غیرقابل انتشار
چرا وجود رسانه خصوصی در ایران لازم است؟

در سال های قبل مبلغان دین و فرهنگ و سیاست از درون جامعه در محیط بازار، دانشگاه، مساجد و یا مدارس به اکثریت جامعه پیام های خود را می‎رسانند. اما بعد از انقلاب، روحانیون و فرهنگیان و سیاسیون برای تاثیر گذاری بیشتر پا به رسانه های پربیننده مانند تلوزیون و سینما و اینترنت تا اخبار سیاسی و فرهنگی گذاشتند و با دور شدن از سطح جامعه و دیده شدن هر چه بیشتر در رسانه ها، مدام خود را در معرض دید قرار داده و کلام و منش آن ها به حاشیه رفته و فقط خود آن ها دیده می شوند و همین مورد باعث افزایش واکنش های منفی و مثبت زیادی به آن اشخاص شده است که البته این خصلت رسانه است که با دیده شدن زیاد، قضاوت ها هم بیشتر می‎شود و این باعث شده رسانه در ایران، خاصیت تربیتی و تاثیر گذاری خود را از دست بدهد. از بعد از انقلاب با بزرگ شدن طبقه ی متوسط و شهر نشین ، فقیر و غنی تا پیر و جوان به اجبار عرف و محیط و نیاز از تلوزیون استفاده می‎کنند و امروز هم با آمدن ماهواره ها به دنبال رسانه ای متفاوت هستند و قشر جوان هم با ظهور اینترنت رسانه ای جدید یافته. اما نوجوان که از ابتدای دبستان با اینترنت خو گرفته و به فضای انتخابی آن عادت کرده و چون تعداد رسانه های خارج از ایران و جذابیت های آن باعث جلب انتخاب آن ها می‎شود، کمتر نگاهی به داخل ایران دارند.

اگر نوجوان ایرانی از کل رسانه ی غرب استفاده می‎کرد هم مکشلی ایجاد نمی‎شد چون آن ها هم برای تربیت نوجوانان مطالبی دارند، اما نوجوان ما نه به اموزش های آن که فقط به جذابیت های عوام پسند و مبتذل نگاه می‎کند. نوجوان ما صدا و سیما و سینما ایران نگاه نمی‎کند، به مدرسه گوش نمی‎دهد، کتاب و مجله و روزنامه نمی‎خواند، اینترنت داخلی را نمی‎بیند، همه ی رسانه ها برای قشر جوان و پیر تر است و نوجوان با هیچکدام از این رسانه ها خو نگرفته و بدون این رسانه ها، مبلغان در روند زندگی آن ها، از مدرسه تا دانشگاه تا بازار کار هم وجود ندارند، مساجد و فرهنگ سرا ها هم جذابیت و کابردی برای آن ها ندارد و روحانیون و سیاسیون و فرهنگیان را در هیچ جایی از جامعه نمی‎ببیند و اگر هم ببینند به دلیل نگاه به رسانه های خارجی با شایعات و منفی نگری ها، آن ها را مورد قضاوت بیشتر قرار می‎دهند و ایران برایشان فضایی آلوده و عقب مانده تجلی می‎شود. طبق آمارها در ایران گروه سنی 15 تا 24 سال 73 درصد از اینترنت استفاده می‎کنند. 76 درصد مردم از فیلترینگ اینترنت عبور می‎کنند. و کمترین بیننده صدا و سیما سنین 14 تا 40 سال است. از تعداد 250 روزنامه تقریبا 900 هزار نسخه منتشر می‎رسد و از این تعداد نیز تنها 500 هزار نسخه به فروش می‎‌رسد و مجلات بسیار کمتر و مطلب فرهنگی و سیاسی و دینی شبکه های اجتماعی هم برای نوجوان جذابیتی ندارد.

این یعنی قشر نوجوان و بعضا جوان ایران چشم به دنیای خارج از ایران دوخته و نگاه ها مدام از رسانه های داخل دور تر می‎شنود. اما جوان ها از خانواده ها و مدارس و دانشگاه ها تربیت می‎شوند چون هنوز نقاط اشتراک و علایق و زبان مشترک با نسل قبلی خود دارند و شکاف نسلی عمیق تر نشده بود، اما خانواده های سنتی و حتا جوان با کمترین نقطه اشتراک، توانایی تربیت نوجوانان امروزی را ندارد. نوجوان امروز بحران منطقه برایش معنی ندارد، زلزله ها را با عکس های مخلوط با شایعات و منفی نگری های شبکه های زرد اجتماعی می‎بیند، سخنرانی پر شور رهبری یا رییس جمهوری را به منفی ترین حات می‎بینند، مجلس را فقط در عکس ها دیده و انتخابات را با نیم نگاهی از رسانه ی خارج می‎فهمد و دین و فرهنگ و سیاست برایش موضوعی غریب و یا منفی شده و تصورش از انقلاب خلاصه به چند فیلم و سرود است و حتا تفاوتی میان خمینی و خامنه ای را هم نمی‎داند، چون جذب لبخند رسانه های زرد خارج و داخل شده و مشغول یک بازی بی معنا است. این قشر رو به رشد با ورود به فضای کار و دانشگاه و تشکیل خانواده، بدون هیچگونه پشتوانه ای، چه تاثیری بر دین و فرهنگ و سیاست و جامعه ایران می‎گذارد؟ از طرفی قشر جوان هم ریز ترین مشکلات را از طرف دولت می‎بیند که درست هم هست چون دولت ایران یک تنه تمام عرصه های رسانه ای را خود اداره می‎کند و هر اتفاق و مشکلی که هست به دولت باز می‎گردد و دولت خود را مدام مورد قضاوت مردم قرار می‎دهد و از آن جایی که رسانه های داخل کمتر دیده می‎شنود، جوانان از طرف رسانه های اینترنتی خارجی مدام در حال خواندن شایعات و نفرت پراکنی ها هستند و دولت هم رسانه های خارجی را سرکوب می‎کنند و باز هم مردم بیشتر به سمت آن ها رفته، نفرت ها بیشتر می‎شوند و این چرخه ی بی پایان مضر ادامه پیدا می‎کند.

در دنیا و چه در ایران مفهوم آزادی بیان تغییر کرده. امروزه "بگذار حرفم را بگویم" به "حرفم را که گفتم با من کاری نداشته باش" تغییر کرده. یعنی مقابله کردن با بستن دهان ها امری غیر ممکن است. امروزه با سانسور مطالب صرفا جذایت آن ها را افزایش می‎دهیم. سالانه هزینه برای فیلترینگ عمومی می‎کنیم که اکثیرت از آن عبور می‎کنند. کتاب هایی با تیراژ زیر هزار را سانسور می‎کنیم اما شبکه های اجتماعی آزاد میلیون ها مخاطب دارند. امروز روزنامه را می‎بندیم اما بر پشت بوم خانه ها ماهواره ها و اینترنت در دستان مردم صدای داخل را مخلوط با فحاشی و شایعات واضح تر به ما می‎رساند. صدا و سیما را برای رقابت با ماهواره بسیج می‎کنیم اما جلوی ماهواره گرفته می‎شود و مردم این را می‎بینند و این فقط به ضرر نظام است و کسی این رقابت نا عادلانه را نمی‎پسندد و حرف رسانه ی داخلی هم شنیده نمی‎شود. امروز انقلاب اسلامی برای جامعه چیزی جز تاریخ نیست و راهپیمایی 22 بهمن، روز قدس و حتا 9دی و جنبش ها و غیره که نزدیک تر هم هستند مدام کمرنگ تر می‎شود و رسانه ای آن ها را یاداوری نمی‎کند و اگر بکند به آن گوش نمی‎دهند. تعداد رسانه های ما برای این جمعیت بزرگ بسیار ناچیز است. امروز رسانه های خارج از ایران تخم شایعات دروغین را می‎پراکند و نفرت و منفی گرایی را بین جامعه رشد می‎دهد و حتا اگر ضد شایعات هم براییم شایعه کار خود را کرده است. امروز جامعه علی الخصوص نوجوان به سخنرانی ها و مناظره گوش نمی‎دهد او منش و لبخند می‎خواهد. او در کنار اقتدار نظام، لبخند او را می‎خواهد. دولت را اسلامی‎ کردیم اما دولت با در دست گرفتن همه ی عرصه های اقتصادی و فرهنگی و دینی، همه چیز را به پای خود می‎نویسد و جامعه از رسانه ی دشمن، اسلام را همان دولت می‎بیند و این نوع دولت اسلامی‎ به ضرر اسلام است. و برای مقابله با این مشکل باید نگاه مردم را به داخل ایران آورد.

این تفکر که رسانه های کشور اسلامی‎ همه باید اسلامی‎ باشد بیهوده است چون صدا های ضد اسلام از داخل و خارج هم می‎آیند، پس چه بهتر که بگذاریم همه ی صدا در ایران آزاد باشند، و رقابت را عادلانه برگزار کنیم تا مردم صدای دولت را بپزیرند، چون در ایران مخاطب ضد اسلام بسیار کم است خود جلوی آن ها را می‎گیرند و رقابت آزاد بین رسانه ها تاثیر بیشتری بر مردم می‎گذارد و دولت صرفا پشت مردم می‎ایستد و اینطور کنترل آن ها راحت تر است و وقتی که رسانه ها کاملا آزاد باشند آن را به پای دولت اسلامی‎ نمی‎نویسند و احذاب و فرهنگیان هم در این رقابت به جای سخنرانی و بیانیه، منش و فرهنگ و افکار و لبخند خود را با روش های دیگر به نوجوان و جوان می‎رساند. تلوزیون کاملا خصوصی آزاد با دسترسی آسان برای همه، راهکاری برای اکثر مشکلات اساسی نظام است. تلوزیونی که محتوای آن را به پای دولت ننویسند. با این رسانه می‎شود بدون هیچ سانسور و یا اعمال زوری آن را کنترل کرد چون وقتی پای دولت در میان نباشد مردم خود آن را کنترل می‎کنند و رسانه ی خصوصی بدون مخاطب درامدی هم ندارد و مجبور به اصلاح است. مردم باید شدید ترین انتقادات را از داخل ایران بشنوند تا جناح های داخلی مجبور به استفاده از رسانه ای خارجی نشوند که اخبار را با فحاشی و دروغ و نفرت مخلوط می‎کند و اگر این ها در داخل بودند با یک شکایت ساده جلوی شایعه پراکنی ها گرفته می‎شد. تلوزیون کاملا خصوصی آزاد، اعتماد مردم به نظام را باز می‎گرداند و نگاه آن ها به ایران و اسلام را مثبت می‎کند. کوچک ترین مشکلات فرهنگ مردم را می‎توان به آسانی طی یک دوره ی کوتاه به کلی حل نمود. این تغییرات بر مسئولین هم تاثیر می‎گذارد. فساد را با فرهنگ سازی می‎توان کنترل کرد، پاکیزگی شهر راه، نفرت مردم را، حماقت مسئولین پایین رده را که بسیاری از مشکلات از همینجاست، مدارس را، آموزش را، حجاب را، سیمای زیبای دین را، اعتماد به دولت را، سیاست را، رونق اقتصادی برای هر روزنامه و خبرگذاری را، بسیاری از مشکلات اقتصادی و خیلی موارد دیگر را که می‎توان حل نمود. و از همه مهم تر نوجوان را تربیت می‎کند. روح دیگری به جامعه خواهد بخشید. صدا و سیما در این کار ناتوان بود چون تصاویر آن با واقعیت جامعه تفاوت داشت و بازخوردی هم از آن ها نداشت و مردم باوری به آن نداشتند و برچسب دولتی بودن هم تاثیر خود را دارد. پس تاثیری هم بر مردم نگذاشته و ضرر هم داشته.

فرهنگ سازی امروز نه با سخنرانی و کلاس درس بلکه با سریال و فیلم و برنامه هایی از رنگ جامعه است از طرف خود آن ها برای خودشان، یعنی از رسانه ای صحیح که صدا و سیمای دولتی نمی‎تواند و نباید اینطور باشد. از شما خواهش می‎کنم بیش از این صبر نکنید. چون حالتی بدتر از این نیست که جوان و نوجوان یک کشور را خارجی ها کنترل می‎کنند. تلوزیون خصوصی باید فقط و تنها بر روی بستر امواج دیجیتال که در انحصار صدا و سیما است باشد که آسان ترین راه است تا ماهواره به کلی به فراموشی سپرده شود و محتوای اینترنت هم برای جوان و نوجوان فراهم شود و صدای رسانه ی داخلی برای جامعه خود مفید باشد. قبلا مواردی مثل آی پی تی وی هم ارائه شده که بیشتر شبیه شوخی بوده و همگانی نیستند. بعلاوه فروش امواج دیجیتال اقتصادی پر سودی برای دولت است و خود رسانه هم اقتصاد بسیار بزرگی برای بخش خصوصی است. سال ها است این کار را می‎خواهند بکنند و نکرده اند و فقط به ترسیدن ادامه می‎دهند. کافی است یک بار همه روزنامه ها و خبرگذاری ها و احزاب و سیاسیون به طور علنی و بلند و هم صدا و هماهنگ در این باره سخن بگویید. روزنامه های امروز در حال مرگ هستند و مانند گذشته تاثیری بر مردم ندارد. با این رسانه میتوان تاثیرات تاریخی خود را تکرارا کنند. رسانه ها امروز مسئولیت تربیت یک نسل مهم را دارد. شکاف بین یک جامعه و رسانه و نظام فضای جدیدی نیست.