برندهای ایرانی یکی بعد از دیگری تعطیل میشوند و دلیل اصلی این موضوع را بیش از هر چیز باید در دست به دست شدن این کارخانهها جستوجو کرد. مدیریتی که در گذشته به نحوی کاملا واحد قابل مشاهده بود، تبدیل به روندی تهی از برنامهریزی شده است. هدف کارخانهها که باید تولید در راستای توسعه صنعت باشد نیز به فراموشی سپرده شد.
نکته قابل توجه دیگر، تصور باطل مدیران این کارخانهها درباره نبود بازار رقابت بعد از انقلاب بود. مدیران جدید از آنجا که نسبت به اقبال و توجه مردم به برندهای باکیفیت قبل از انقلاب آگاهی داشتند بیآنکه در بهبود کیفیت و توسعه عملکرد برندهایشان قدمی بردارند، در پی کسب سود و ادامه حیات حرکت میکردند.
روشن است که بخش عظیمی از واگذاریها، به نهادها و ارگانهای دولتی بود که دانش و تجربه جدی درباره صنعت نداشتند. همین موضوع موجب افزایش سهم هزینههای سربار شد؛ هزینههایی که نهتنها از قدرت اولیه کارخانه کاست بلکه نسبت به هزینههای تولید چندین برابر بیشتر بود.در ادامه این روند رو به افول کارخانهها از تکنولوژی روز دنیا بازماندند. متاسفانه در داخل کشور نیز به سمت نوسازی صنایع حرکت نکردند. دلیل اصلی این موضوع را باید در نداشتن مدیریت در بخش صنعت دانست. مدیران بیتجربه باور نداشتند که صنعت نیازمند نوسازی است و همین مساله موجب شد از تکنولوژی روز دنیا غافل باشند در حالی که مردم خواستار کیفیت و تکنولوژی برتر بودند.
نوع نگاه مدیریت ناکارآمد موجب شد کارخانههای باسابقه کشور از شرایط مناسب خود خارج شوند. کارخانههایی که در طول چهار دهه سهمی جدی از صادرات را به خود اختصاص داده بودند، بعد از آشفتگی مدیریت و تغییر پیدرپی مدیران نهتنها عدم تمایل فعالیت سرمایهگذاری سرمایهداران را موجب شدند بلکه سهم بازار خود را در داخل و خارج از کشور به شکل قابل توجهی کاهش از دست دادند.
عملکرد غیرحرفهای در مدیرت صنعت موجب شد برندهای مهمی مثل آزمایش و ارج دچار تغییر هویت شوند و در نهایت آزمایش به عنوان یک برند مهم لوازم خانگی ایرانی به طور کامل تعطیل شد. ارج نیز اگرچه به بقای خود ادامه داده است اما این حیات بر اساس بخشی از روند اساسنامههای داخلی این صنایع است که براساس آن تجارت را با نام برندهایی که تولید آنها متوقف شده، ادامه میدهند.
نباید فراموش کرد این بیتوجهیها در دولتها شکل گرفته است؛ دولتهایی که صنعت را مورد توجه قرار ندادهاند. در شرایطی برندها تصمیم به انجام کار تجاری دارند که هیچ برنامه جدی درباره تولید ندارند. سوالی که مدیران این کارخانهها باید پاسخی روشن درباره آن ارائه دهند، این است که آیا تجارت براساس چنین برنامهریزیهایی میتواند به بهبود صنعت کشور منجر شود؟
*مدیرعامل سابق شرکت شهرکهای صنعتی