خانم دکتر فریده حمیدی دانشیار روانشناسی دانشگاه رجایی است. دکتر اصغر کیهاننیا نیز روانپزشک است. زلزله در کسری از ثانیه اتفاق میافتد و در این چند ثانیه ممکن است، خانه و خانوادهای را ویران کند، از همان ابتدا وقوع این اتفاق میتواند برای فرد بازمانده که تمام خانواده و اموال خود را ازدستداده، غیرقابلتحمل باشد.
حمیدی در گفت وگو با روزنامه صبح نو درباره تسلی دادن به خانوادههای داغدیده توضیح میدهد: «اگر ما افرادی را که در این حوزه در ارتباط هستند، طبقهبندی کنیم. یک گروه از افرادی که ارتباط مستقیم با آسیبدیدگان دارند و مانند همسایگان، خویشاوندان و یک گروه از افرادی که در همانجا جز مصدومان هستند. اگر این طبقهبندی را داشته باشیم. برای هر یک از اینها باید یک شرح وظایفی را در شرایط بحران تعریف کنیم. بهعنوانمثال برای همسایگان و نزدیکان، یکی از سنگینترین رسالتها بر روی دوش آنهاست. دلیلش هم واضح است. چونکه خود مصدومان و داغدیدگان با آنها بیشتر احساس نزدیکی میکنند. آنها بیشترین همدلی و همدردی را میتوانند داشته باشند و اینطور هم نیست که همهچیز مادیت باشد. هر کسی در حد توانش با همدلی عاطفی میتواند بسیار اثرگذار باشد تا بتواند مثلاً بخشی از خانه خود را در اختیار آنها قرار دهد. به هر حال این یک مقدار زمان میبرد تا دولت تسهیلات را برای آسیبدیدگان فراهم کند. اینکه تا یک حدی به خانه و زندگی قبلی خود برگردند. این شرایط گذر از یک بحران به شرایط جدید، نزدیکان بیشترین کمککنندگان هستند.» کیهاننیا درباره مواجه شدن با آسیبدیدگان نیز در گفت وگو با روزنامه صبح نو موضوع را از جنبه دیگری بررسی میکند: «نقش روانشناس و مشاور در این بحران میتواند کمککننده باشد. کسی که در زلزله آسیبدیده و تمام اموال خود را ازدستداده است، حالت خوبی ندارد. بنابراین روانپزشک میتواند به او آرامش دهد، با او صحبت کند و او را از واقعیت تلخی که اتفاق افتاده ولی کسی مسوول آن نبوده،آشنا کند و برای او توضیح دهد. به او توضیح دهد که کسی این کار را نکرده است تا کسی از آن ناراحت باشد و قبول کند که این یک واقعیت تلخ است دست طبیعت است. بعد از مدت زمانی آسیبدیدگان با واقعیت آشنا میشوند و با واقعیت کنار میآیند.» دانشیار روانشناسی دانشگاه رجایی درباره گروههایی بعدی نیز توضیح میدهد: «گروه بعدی، گروه متخصصان هستند. این گروه دامنه گستردهای دارند. از روانشناسان، جامعهشناسان، معلمان بچههای آسیبدیده، پزشکان و پرسنلی که در بیمارستان کار میکنند، هریک از آنها به نوعی میتوانند به مصدومان کمک کنند و نکتهای که وجود دارد، نباید منتظر باشند که دیگران به آنجا بیایند تا از آنها کمک بخواهند. داوطلبانه باید خود اقدام کنند در قالب یک کار گروهی، در قالب خدمات تیمی با هم همکاری داشته باشند، از مددکار اجتماعی تا متخصص روانپزشک، همه باید بهصورت تیمی به خانوادهها توجه داشته باشند.» حمیدی رسالت مهم دیگری را که بر روی دوش دولتمردان است، ذکر میکند. او معتقد است: «همانطوری که ما در زمانهایی باید مالیات بدهیم، الآن بهترین زمانی است که مردم بیشترین اعتماد را به دولتمردان پیدا میکنند. مردم باید ببینند که به ازای مالیاتهایی که میدادند، در شرایط بحران هم دولت به آنها کمک میکند. هرگونه تأخیری در رساندن نیازهای مالی و کمکهای استراتژیک به آسیبدیدگان، میتواند ناامیدی را به وجود بیاورد و شکافها را گستردهتر کند. بنابراین چه قدر خوب است که دولت سرعت واکنش خود را بالا ببرد.» اصغر کیهاننیا نیز مهمترین نقش را نقش دولت میداند. او توضیح میدهد: «اگر مسوولان و کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند، فعالیت کافی داشته باشند و مردم به این نتیجه برسند که مسوولان حامی آنها هستند، آن موقع متخصصان، مانند روانپزشکان، مردم و دولت میتوانند باهم مشکل را حل کنند.»
خلأ رسانهای
در این یکی دو روزه، رسانهها و شبکههای مجازی بیش از پیش فعالیت کردند و در کسری از ثانیه اخبار مربوط به آسیبدیدگان را انتشاردادند. فریده حمیدی درباره رسالت رسانهها در مواجه با زلزله و آسیبدیدگان توضیح میدهد: «در لحظهای که زلزله آمد، در آن لحظه، رسانه محلی برنامه عادی خود را قطع نکرده است. این برای مردم سنگین است. در لحظهای که بیشترین اطلاعرسانی باید انجام شود و بایستی برنامهها از حالت عادی خارج شوند. هنوز رسانه ملی ما به آن درجه از نگاه حرفهای نرسیده است که باید در شرایط بحران برنامههای خاص استمرار داشته باشند. مردم انتظار دارند که به آنان خبر داده شود. از این تکنولوژِی به نحو احسن باید استفاده کرد. عملاً این اتفاق نیفتاده است. خیلی از مردم دوست دارند که کمک کنند، باید جاهایی را که وجود دارند معرفی کند. اگر مدیریت بحران وجود داشته باشد، این انرژِیهای سرگردان، این اطلاعات سرگردان را به موقع سازماندهی میکند. شبکههای اجتماعی از این خلأها میتوانند شایعه بسازد، میتواند بیم و امید مردم را تغییر دهند. چقدر خوب است که از این لحظهها هم برای آموزش استفاده شود و هم برای توزیع بهتر خدمات و هم برای اطلاعرسانی.» کیهاننیا معتقد است که در زمینه زلزله و بلایای طبیعی، رسانه، نقش بسزایی دارد. او درباره نقش رسانهها نیز توضیح میدهد: «باید کمک کنند. بهجای اینکه به دنبال نقاط ضعف باشند، کسانی را که کمک میکنند تشویق کنند، خود فاجعه را بزرگ نشان دهند. به مردم و دیگران کمک کنند تا مشکلات حل شود.»
همدلانه و آموزشدهنده
دکتر حمیدی درباره نقش رسانهها نیز توضیح میدهد: «مرحله اول همدلی و همدردی مردم باید وجود داشته باشد. رسانه باید یک روبان سیاه در همه برنامههایش بزند. وقتی یک استان از ایران داغدار است، همه ملت داغدارند. این اتفاق در تلویزیون نیفتاده است. تلویزیون برنامههای عادی خود را پخش میکند. در حال حاضر اعلام شده است که 400 نفر کشته شدهاند. این آمار، آمار بالایی است. ما نمیتوانیم بگوییم که رسانه ملی باید برنامهاش شبیه به روزهای عادی باشد. این یعنی همدلی و همدردی. اول باید از رسانه ملی و بعد از مردم شروع شود. رسانه القاکننده احساسات مردم است. مردم از طریق شبکههای اجتماعی رنجیدهخاطر شدهاند باید از این احساسات برای آموزش استفاده شود. دانشیار روانشناسی دانشگاه رجایی درباره ادبیات رسانهها نیز توضیح میدهد: «ادبیات ما بایستی آموزشی و به نوعی آموزنده باشند. به دلیل اینکه از این بحران باید به نوعی گذر کنیم. ما باید از لغات درستی استفاده کنیم. در بعضی از کلیپها از لغات نامناسبی استفاده شده است. از لغات عبرت استفاده شده است. این ادبیات درستی نیست. مردمی که خود داغدار هستند، با این لغات و از این ادبیات چیزی به آنها اضافه نمیشود. بهجز اینکه ادبیات ما با مواجهه با آسیبدیدگان همدلانه باشد، باید آموزشی هم باشد. به این معنی که نوع ساختمانسازی ما استاندارد نیست. در کتب درسی ما قابلیتهای درسی ما مواجهه با بحران، زلزله و مشکلات دیگر ایجاد نشده است، بهعنوان سبک زندگی. اینها باید ادبیات ما باشد. اگر این اتفاق هم برای ما افتاده بود، آیا دوست داشتیم اینطور تحلیل شود که ما گناه کردیم بنابراین این اتفاق افتادهاست؟ این نوع تحلیلها بیشتر آسیب میرسانند.»