وي ادامه داد: زماني‌كه ١٠ سال سن داشتم، پدر و مادرم از هم جدا شدند و من با مادرم زندگي مي‌كردم، پدرم در كار ساخت‌وساز ساختمان و در شهرستان مشغول فعاليت بود تا اينكه حدود دو سال قبل پدرم در شهرستان مجددا ازدواج كرد. پدرم مدتي قبل دچار سرطان حنجره شده بود و نمي‌توانست حرف بزند اما كارهايش را با اشاره و نوشتن به ما مي‌گفت.

اين شاكي در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: حال پدرم چند روز قبل از مرگ بد شد و از آنجايي كه در تهران حضور داشت، او را به بيمارستاني در پايتخت بردند اما در نهايت پدرم در بيمارستان درگذشت و چون بيمارستان علت فوت پدرم را عفونت اعلام كرده بود و او سابقه سرطان داشت، جسد وي به پزشكي قانوني نرفت.

اين دختر مدعي شد: همسر مادرم به من گفت كه به پدرم محتويات آمپول را داده و پدرم آن محتويات را خورده است، او مي‌گفت از آنجايي كه پدرم نمي‌توانست چيزي بخورد، آمپول را شكسته و محتويات آن را به پدرم داده است و پدرم پس از خوردن آن محتويات، مسموم و بيهوش شده و در نهايت جان خودش را از دست داده است؛ من بعد از مرگ پدرم در شهرستان به دادسرا رفتم و شكايت خود را ثبت كرده و پيگير پرونده بودم اما از آنجايي كه پدرم در بيمارستان پايتخت درگذشت، گفتند كه بايد شكايتم را در تهران پيگيري كنم، اكنون نيز درخواست دارم تا با اجازه نبش قبر، دستور دهيد تا جسد پدرم را كالبدشكافي كنند.

پس از اين اظهارات، سجاد منافي‌آذر؛ بازپرس امور جنايي تهران دستور داد تا پرونده باليني متوفي از بيمارستاني كه در آن فوت كرده است، به دادسرا ارسال شود و تحقيقات درباره علت مرگ متوفي انجام شود.