گفتار حاضر در استقبال از مقاله «راهی نوین در مدیریت منابع آب» نوشته آقای دکتر اردکانیان به رشته تحریر در آمده است. او در گفتار خود سخن از روش های نوین مدیریت منابع آب به میان آورده است. در این نوشتار کوشش می شود تا جایی که از دست برآید، سیر پیدایش، فرآیش و پختگی روش ها و پارادایم های توسعه آب-محور بازگو شود. نگارنده بر این باور است که بازبینی و ارزیابی پارادایم های پرآوازه و شناخته شده، پیش نیازی برگزینش روشی نوین در مدیریت منابع آبی کشور است. به همین روی، پرداختن به اندیشه ها و انگاره های نامدار، به نوعی، حرکت به سوی پیاده سازیِ روشی نوین در مدیریت منابع آب کشور است. در پایان این گفتار و به فراخور دامنه سخن، خواننده به درک و تصویری کلی و آغازین از «جهان آب و توسعه» دست می یابد. امید است تا فرهیختگان و اندیشمندان آب و توسعه، این میدان را قدر دانسته و با قلم زدن پیرامون آن، بر غنای سخن بیفزایند و به روشن شدن بخش های تاریک و کم سو کمک نمایند.
توسعهی روزافزون آرمان هر کشور است. حتی کشورهای توسعهیافته، آزمندانه پیگیر توسعهی بیشتر هستند. خواست مردم برای بهرهمندی از استانداردهای بالاتر زندگی از یکسو، و گرایش حکومتها برای باقی ماندن در سریر قدرت از راه افزایش رفاه و خشنودی شهروندان از سوی دیگر، از چرایی های افزایش گرایش به توسعه اند. با این حال «کوشش برای توسعه» هزینههایی در پی خواهد داشت. تولید انبوه و افزایش بی رویه مصرف به تخریب محیط زیست می انجامد. استفادهی بیش از اندازه از منابع طبیعی و افزایش پسماندهای صنعتی و شهری، نیاز به پاسداری و نگهداری از محیط زیست و حریمهای آن را در فرآیند توسعه آشکار ساخته است.
اکنون همگان بر این باورند که توسعه باید با پایداری محیطزیستی همراه باشد. گستردگی چارچوب مفهومی توسعهی پایدار، تبدیل آن به بسته ای از کنش ها و کارهای اجرایی را دشوار ساخته است. هرچند لزوم اجرای توسعهی پایدار از سوی حکومتها، سازمانهای بین دولتی (IGOs)، سازمانهای مردمنهاد (NGOs)، مراکز علمی و حتی کارشناسان حوزهی کسبوکار الزامی دانسته شده، اما به ویژه در کشورهای در حال توسعه، یافتن «نمونه پروژه»هایی که به راستی، آیینه تمام نمای توسعهی پایدار باشند، دشوار است. مراد توسعهای است که بدون ایجاد مخاطره در توانایی نسل آینده در برآورده کردن نیازهای خود، نیازهای زمان حال را برآورده نماید. توسعه پایدار دارای سه رکن اقتصاد، اجتماع و محیط زیست است.
پارادایم سبز
از زمان انتشار گزارش «آینده مشترک ما» موسوم به برونتلند (1987) و پیدایش رسمی ایده توسعه پایدار، پارادایم ها و روش های گوناگونی برای پیاده سازی این هدف ارزشمند ارائه شد. در این راستا اولین ایده، بازده اکولوژیکی(Eco-efficiency) است. این ایده را اولین بار شورای جهانی کسبوکار برای توسعهی پایدار، در سال 1992 معرفی کرد. بازده اکولوژیکی، هر دو بخش بازده اقتصادی و اکولوژیکی را هدف قرار داده و به معنی توجه به مفهوم جدیدی از کسبوکار است که رویکرد کمینهسازی استفاده از انرژی، مواد و سایر منابع را به ازای هر واحد تولید پیگیری می کند. این رویکرد مفاهیمی مانند پاسخگویی محیطزیستی را با سوددهی در می آمیزد (2000، WBCSD).
در همین سال در کنفرانس ریو (1992)، ایده مدیریت یکپارچه منابع آب IWRM)) نیز معرفی شد. IWRM فرآیندی مشارکتی برای توسعه و مدیریت آب، زمین و منابع وابسته، جهت بیشینهسازی رفاه اقتصادی و اجتماعی، به صورت عادلانه، و بدون به خطر انداختن اکوسیستمهای حیاتی است (GWP). همانگونه که پیداست، IWRM بسیار به تعریف «توسعه پایدار» نزدیک است اما در عمل دستاوردهای چشمگیری در پیاده سازی توسعه پایدار بدست نیاورده است. توسعه تعدادی از بسته های نرم افزاری و روش های شبیه سازی و بهینه سازی در مدیریت منابع و مصارف آب، و نیز برخی اصلاحات ساختاری و نهادی، کم و بیش وامدار این ایده اند، اما هدف غایی که همان نیل به توسعه پایدار است، حاصل نگردید. در همین راستا، هدف دستیابی به توسعه پایدار به پیدایش ایده هایی نوین دیگری انجامید. ایده هایی مانند «بهروری آب»، «آب مجازی و ردپای آب»، «سازگاری با تغییر اقلیم» و نظریه «هم بست» متولد شدند و هریک کوشیدند تا بخشی از پستی بلندی ها و پیچیدگیها را در مسیر درک و دستیابی به توسعه پایدار هموار نمایند.
در کنار ارائه روشهای نوین پیش گفته، گروهی بر نظریه پردازی و الگوسازی پیرامون آب و توسعه پایدار کوشیدند. پیدایش پارادایم هایی مانند «رشد سبز»، «رشد سبز فراگیر» و «آب و رشد سبز» را نیز می توان ادامه دهنده همین مسیر دانست. سازمانهای بینالمللی گوناگونی در این مسیر نقش آفرینی کرده اند. سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی (OECD)، برنامهی محیط زیست سازمان ملل متحد (UNEP) و بانک جهانی، سازمانهای منطقهای مانند کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه (UNESCAP) و بانک توسعهی آفریقا (AFDB)؛ سازمانهای بینالمللی مردمنهاد مانند IUCN ، WWFو WWC نیز در خیل این پشتیبانان جای می گیرند.
رویکرد رشد سبز در راستای پیاده سازی ایده توسعهی پایدار به وجود آمده است. رشد اقتصادی در این رویکرد نه تنها به محیط زیست آسیب وارد نمیکند، بلکه افزایش تابآوری آن را نیز در پی خواهد داشت. مفهوم سبز ماندن در اقتصاد، بخش بایسته حرکت به سوی توسعهی پایدار است. باید گفت که توسعهی پایدار از پیشینهی تاریخی و کلنگری بیشتری نسبت به مفاهیم رشد سبز و اقتصاد سبز برخوردار است. زیرا توسعهی پایدار بر سه پایه اقتصاد، محیط زیست و اجتماع استوار است؛ حال آنکه رشد سبز و اقتصاد تنها بر دوجنبهی اقتصادی و محیط زیستی تأکید دارند ( به دغدغه های اجتماعی کم توجه است).
مطابق با آنچه UNEP به عنوان طرح ابتکاری اقتصاد سبز در سال 2008 مطرح کرد، اقتصاد سبز، اقتصادی است که منجر به بهبود رفاه بشر و عدالت اجتماعی بههمراه کاهش خطرات محیط زیستی و کمبودهای اکولوژیکی گردد (2010UNEP ،OECD 2010). رشد سبز را به عنوان «تقویت رشد و توسعهی اقتصادی به همراه تضمین حفظ داراییهای طبیعی، به منظور تأمین منابع و سرویسهای محیط زیستی که رفاه بشر را در پی دارد» معرفی کرده اند. همانگونه که گفته شد، برخی از بررسی ها نشان می دهد که پایه توسعهی اجتماعی، در اجرای سیاستهای رشد سبز از توجه کمتری برخوردار بوده است. نشست «ریو +20» در سال 2012 به بررسی جنبه اجتماعی در اقتصاد سبز پرداخت. نتایج این نشست نشان داد رشد اقتصادی و نگهداری و مراقبت از محیط زیست به خودی خود، نمیتواند کیفیت مناسب زندگی را تضمین کند. به عنوان مثال، سیاستهایی که شیوهی زندگی جوامع را از طریق صرفهجویی در مصرف منابع و «تولید کربن کمتر» تغییر میدهند، بار مالی قابل توجهی به خانوارهای کمدرآمد تحمیل خواهند کرد. بر این اساس، دستیابی به سیاستهای رشد سبز باید شامل مجموعهای از برنامههای توسعهی عادلانهی اجتماعی برای بهبود کیفیت زندگی نیز باشند. از این روی، اصطلاح «رشد سبز فراگیر» توسط بانک جهانی ابداع شد زیرا بر پایه آنچه گفته شد، نمیتوان مفهوم رشد سبز را یک مفهوم فراگیر دانست. مفهوم «رشد سبز فراگیر» را میتوان چنین تعریف کرد: رشدی کارا جهت استفاده از منابع طبیعی، پاک با هدف کمینهسازی آلودگی و اثرات محیطزیستی، تاب آور و به دنبال افزایش قدرت احیا و مدیریت محیط زیست و سرمایههای طبیعی در مواجهه با خطرات طبیعی ... . همچنین فقرزدایی یکی از اهداف آن بیان شده است (World Bank, 2012). مطابق نگرش بانک جهانی، سیاستهای رشد سبز باید به دقت برای در نظر گرفتن بیشینهسازی منافع و کمینهسازی هزینههای وارده به فقرا و قشرهای آسیبپذیر طراحی شود. این اصطلاحات بیش از پیش روزنهی جدیدی در بعد اجتماعی فراهم و آب را عامل کلیدی در دستیابی به رشد سبز شناسایی کرده است (UNEP, 2011; 2012; World Bank, 2012). در آخرین اقدام از این دست و با هدف رفع این کاستی، در هفتمین نشست جهانی آب (2016) ایده «آب و رشد سبز» از سوی WWC وK-water مطرح گردید. هدف اصلی ارائه این پارادایم بهبود پایه های سه گانه توسعه پایدار به ویژه «پایه اجتماعی» در الگوهای گذشته بوده است.
بی انصافی خواهد اگر در این بررسی به نقش بی همتای اهداف هزاره سوم(MDGs) و اهداف توسعه پایدار(SDGs) در گسترش و پیاده سازی ایده توسعه پایدار اشاره نگردد. چنین هدف گذاری هایی، اندیشه بخش زیادی از برنامه ریزان را متاثر کرد. از دیگر کوشش های ارزشمند می توان به کارهای درخور برخی نهاد های بین المللی مانند GWP و OECD برای تبیین حکمرانی درست آب اشاره کرد.
بررسی نگرش طیف گستردهای از نهادها و سازمانهای مختلف بینالملی نشان میدهد، به رغم تفاوتهای جزیی در ایدهها، پیام های اصلی بسیار به هم نزدیکاند: چارچوب فکری رشد سنتی باید به یک رویکرد پایدارتر تبدیل شود. راهبردها و ابزارهای سیاستگذاری، کم و بیش در جهان شناخته شده اند. تنها باید آنها را فرا گرفت و ویرایش ایرانی آن را، به فراخور ویژگی های فرهنگی، اجتماعی ، اقلیمی، محیط زیستی و اقتصادی خودمان بکار بست. هیاهو کارساز نیست. باید کار علمی کرد. باید به وزیر جدید که از قضا آشنا با پیامهای این گفتار هست، میدان لازم برای کار و اصلاحات را داد. باید به امید پیاده سازی «راهی نوین در مدیریت منابع آب» از سوی وزیر جدید بود.