نقدی بر نظریه ترامپ بد، اوبامای خوب

میثم ظهوریان،   3960726029 ۱۲ نظر، ۰ در صف انتشار و ۱۰ تکراری یا غیرقابل انتشار

«مردم معمولی و توده های مردم این بصیرت را دارند ولی برخی نخبگان با تکیه بر توهماتی که دارند چنین بصیرتی ندارند». این عبارتی است که رهبری در باب خوش بینی نخبگان سیاسی کشور نسبت به غرب بیان می کنند.

نقدی بر نظریه ترامپ بد، اوبامای خوب

 این خوش بینی البته به صورت دفعی به وجود نیامده و از زمان مشروطه تا کنون سابقه دارد، اما نکته تعجب آور استمرار این توهمات (علی رغم تغییر شکل آن) در در طول زمان علی رغم نتایج تاسف بار آن است.

اتکا به استکبار خارجی از ترس استبداد داخلی در جریان مشروطه که نماد آن به تعبیر جلال آل احمد پناه بردن به دیگ پلوی سفارت انگلستان در جریان قیام است، اتکا به آمریکا برای مقابله با انگلستان بر اساس نظریه آمریکای خوب، انگلیس بد در جریان ملی شدن صنعت نفت توسط مصدق، آن هم در حالی که رفتارهای دیکتاتور منشانه این رهبر نهضت ملی شدن نفت (در جریاناتی مانند انحلال غیرقانونی مجلس و برخورد با منتقدان هم جبهه) باعث دلسردی بخش زیادی از حامیان داخلی این نهضت و جدایی آنان شد و در نهایت همان آمریکای خوب کودتای 28 مرداد را راهبری نمود، اتکا به آمریکا در برابر شوروی توسط دولت موقت بازرگان، خوش بینی نسبت به آمریکا در مذاکرات آزادسازی گروگان های آمریکایی در لبنان، ترویج اتکا به اروپای جدید در برابر اروپای قدیم، اتکا به اروپا در جریان دوره اول مذاکرات هسته ای برای مقابله با فشارهای آمریکا، خوش بینی نسبت به حزب دموکرات در برابر جمهوری خواهان و ترویج نظریه دموکرات خوب و جمهوری خواه بد در ایام برجام، نمونه هایی از اشکال مختلف این توهم خوش بینانه نسبت به غرب است که در نخبگان سیاسی ما در طول دوران مشروطه تا کنون بروز کرده است.

امروز نیز در پاسخ به رفتارهای دولت حاکم آمریکا نسبت به برجام عده ای با نادیده گرفتن تجربیات داخلی ذکر شده مجددا در حال ترویج نظریه اتکا به اروپا در برابر آمریکا و «اوبامای خوب، ترامپ بد» هستند و عده ای دیگر امید به دموکرات های کنگره برای نقد شدن امتیازات وعده داده شده در برجام دارند.

البته این مطلب در پی انکار وجود اختلاف بین بخش های مختلف ساختارهای سیاسی غرب در موضوعات مختلف و ساختگی خواندن همه این اختلافات نیست، اما مساله مهم را ناتوانی این نخبگان از درک سطح این منازعات و فهم این مساله می داند که اختلافات یاد شده نه در سطح مبانی و راهبردهای اساسی که اغلب معطوف به سطح تاکتیکی یا حداکثر راهبردهای فرعی بوده است و نداشتن نگاه تمدنی و هویتی در فهم رابطه انقلاب اسلامی و غرب امروز نیز موجب تکرار این اشتباه تاریخی می شود.