به بهانه پریناز/از خرافه­ تا عقلانیت

مینو خانی، گروه فرهنگی الف،   3960719237
به بهانه پریناز/از خرافه­ تا عقلانیت

بشر همواره با سحر و جادو و خرافه  در زندگی مواجه بوده است . آن زمان که برای به دست آوردن رزق و روزی و غلبه بر حیوانات، نقش آنها را با تیری بر بدن بر دیوار غارها می­کشید و نقش بر نقش می­زد که برکتش افزون شود تا به امروز که سیاهان آفریقا برای درمان هر دردی، آیینی بر پا می­کنند و توتم ­پرستی در جای جای زمین ادامه دارد و آنئیسم (جان­گرایی) و فتیشیسم (باور به شی و قدرت فراطبیعی آن) کمابیش در باور مردمان قرن بیست و یکم باقی است. سراسر تاریخ انسان پر است از اتفاقاتی که نشان­ دهنده ضعف او در حل مسائل و مشکلات و عدم خردورزی و توسل به باوری خرافی بوده است، هر چند شواهد زیادی از سیر آنئیسم به عقلانیت نیز وجود دارد.

خرافه و باور به قدرت فراطبیعی، موضوع فیلم «پریناز» در ناکجاآبادی به ظاهر بی­زمان است. ناکجاآباد است، چون هیچ نشانی مستقیمی نه از قومی هست، نه از شهر و آبادی مشخصی. به ظاهر بی­زمان ­است، چون فیلم فقط تک جمله ­هایی درباره استفاده از موبایل با سیستم جدید و زایمان در آب دارد و غیر از این، کارگردان هیچ نشان دیگری از زمان رخداد داستان به مخاطب نمی­دهد و همین موضوعِ فیلم را جهان شمول می­کند. شاید به همین دلیل است که اکران «پریناز» بعد از 7 سال توقیف، همچنان می­تواند امکان­پذیر باشد. چرا که موضوعی قابل تعمیم در هر زمان و هر جامعه­ای را دستمایه قرار داده است. 

فیلم با صدای دخترکی که با نقاشی روی انگشتانش حرف می­زند، شروع می­شود. زنی در حمام در حال لباس شستن است که مردی به او حمله می­کند. صدای زد و خورد شنیده می­شود. چند لحظه بعد زن لرزان از اتاق خارج می­شود. به پشت بام می­رود تا لباس­ها را جمع کند که ناگهان به همراه قفس کبوترها به پایین پرتاب می­شود و روح او و کبوترها با هم آزاد می­شود و به آسمان پرواز می­کند.

مونولوگ زنی بر تصاویر مراسم تشییع جنازه می­آید. دخترک همه اینها را در سکوت نظاره می­کند؛ سکوتی که در سراسر فیلم شکسته نمی­شود و فقط به کنش­ها و واکنش­های شخصیت­های فیلم نگاه می­کند.

اما پریناز علیرغم سکوتش، دیده می­شود و شخصیت محوری اثر باعث شکل­گیری شخصیت­های دیگر داستان می­شود. داستانی که در دو سوی خود مردمانی تهی­دست اما پر از خرافه و باورهای غلط روزگار می­گذرانند.

 یک سو فرخنده، خاله پریناز است که علیرغم میل باطنی و در شبی بارانی او را به خانه راه می­دهد. او برای هر دردی، دعا و ذکری می­شناسد و وسواس فکری­اش با شستشوهای بیمارگونه، پیش­بند، دستکش و پلاستیکی که روی زمین برای عبور پریناز و دیگران پهن می­کند و البته صورت بی­روح و خشکش بازتاب پیدا می­کند.

فاطمه معتمدآریا در نقش فرخنده، پیردختری افسرده و درگیر با زمین و زمان همچنان نقشی ماندگار و باورپذیر ایفا می­کند؛ زنی که مهر و عاطفه­ اش درون باورهایش خشکیده و دوست داشتن برایش حسی فراموش شده است، حتی اگر بهانه این دوست داشتن، دختربچه معصومی که پاره تنش است، باشد.

 از نظر فرخنده، پریناز دخترک حرام­زاده­، نجس و نحسی است و با آمدنش به خانه او، زندگی و نام و جایگاه مقدسش را آلوده کرده است. برای همین مرتب درصدد است تا پریناز را حذف کند، به پلیس بدهد یا در جایی گم کند. اما همسایه ها پریناز را پیدا کرده و به خانه برمی­گردانند تا همچنان قصه در کشاکش بی­خردی و خرافه دست و پا بزند و راه نجاتی برای شخصیت­هایش بیابد.

سوی دیگر داستان، اهالی محل هستند که برای هر درد و مشکلی به دنبال دعا هستند، خصوصا «دعاهای فرخنده که معجزه می­کند».

 حکیمه، زن همسایه برای درمان مشکلات و بیماری همسرش، برای جمع کردن آب نیسان ظرف روی پشت بام گذاشته و از فرخنده، می­خواهد برای درمان درد کمرش، دعا بخواند.

 اولین مواجه پریناز با اهالی محل، دوچرخه سواری او با پسر لال حکیمه است. این دو با دوچرخه به دیوار می­خورند و از شوک وارد شده، پسرک زبان باز می­کند. پدر و مادر او تصور می­کنند دخترک قدرتی داشته که با نزدیک شدن به پسرشان معجزه ­ای رخ داده است.

این اتفاق، شروع باور به قدرت فوق انسانی پریناز می­شود تا برای درمان هر درد و مشکلی از دخترک بخواهند دست شفابخشش را بر درد آنها بگذارد و او تسلیم این حرکات و حرفها و علیرغم مخالت­های خاله­ اش دست بر درد آنها می­گذارد.

عروس بقال محل باید باردار شود، اما هنوز سرخک نگرفته و باید یک فردِ نظرکرده او را لمس کند. پدری با لباس ­های شیک و کراوات پسر سرطانی خود را به در خانه فرخنده برده و به او التماس می­کند که اجازه دهد پریناز دست شفابخشش را بر سر پسرش بکشد. مادرشوهر زن همسایه رو به موت است. مرد او را به کول گرفته به در خانه فرخنده می­رود و ... 

این مردم با هر کسوت و لباسی نماد جامعه ­ای هستند که هیچ پیشرفت و اتفاقی آگاهی آنها را بالا نمی­برد. مردمی که بیشتر به لحاظ فرهنگی فقیرند تا مادی. درد این مردم، خرافه ­باوری وعدم عقلانیت است و هر بار که فرصت بروز این رفتار آنها پیش می­آید، دردی تا ته قلب و مغز تیر می­کشد و آه و افسوس از وجود چنین مردم و جامعه به دور از عقلانیت و توسعه ­نیافته ­ای.

مردمی که حتی وقتی انتهای داستان می­فهمند مرد دوچرخه­ ساز بوده که تاپ درخواستی بچه ­ها را شبانه در محل نصب کرده و آن شب زیر سنگینی چرخ فلک جان می­بازد و درمی یابند این قدرت فوق طبیعی پریناز نبوده که درخواست­های بچه­ ها را برآورده کرده، مسیر خود را به انکار پریناز و قدرت فوق طبیعی عوض می­کنند نه در بازبینی طرز تفکر خود.

برای همین مرتب باران می­بارد و رگبار می­زند تا این تفکر نادرست شهر و اهالی ­اش را بشوراند و سهم فرخنده از این باران، سقفی است که چکه می­کند. عین همان مونولوگ­ هایی که با برادرش دارد و نشان­دهنده تردیدهایش از حضور پریناز و نگه داشتن و نداشتنش است و کمک می­کند مخاطب تحول آخر و سیر تکاملی او را بپذیرد.

اگر دست شفابخش پریناز، دردهای جسمی شخصیت­های داستان را خوب می­کند، اثر بهرام بهرامیان که به خوبی توانسته درد خرافه ­باوری را برجسته کند، راه درمانی ارائه نمی­دهد. شاید چون شخصیت­های داستان و مردم زودباور و خرافه ­پردازی که به قدرت فوق انسانی پریناز باور دارند، سیر تکاملی طی نمی­کنند.

عمه پریناز که داستان قدرت او را شنیده، نزد فرخنده می­رود تا حقیقت به وجود آمدن پریناز را به او بگوید و از او بخواهد تا اجازه دهد پریناز دستی هم به شفا به سر پدر ناقص ­العقل خود بکشد. اما فرخنده پریناز را در بازار رها کرده است. با این همه پدر، دختر را پیدا می­کند و با هم زندگی آغاز می­کنند و ترس پریناز که بر شانه­ های پدر در میانه جمعیت به رقص درآمده، مثل ترس آدمک روی انگشتش تمام می­شود: «چیه؟ ترسیدی؟ حالا که باباتو پیدا کردی دیگه نترس».

قدرت فراطبیعی پریناز اینجا به بار می­نشیند و باعث تغییر نگاه فرخنده و سیر تکاملی شخصیت او می­شود.

وقتی فرخنده از راز باردار شدن خواهرش و بچه ­ای که تا به حال فکر می­کرد حرام­زاده است، باخبر می­شود، سیر تکاملی فرخنده که خیلی سخت و کند بود ناگهان به بار می­نشیند و او که سراسر تردید بود، به انرژی پریناز اعتراف می­کند؛ انرژی­ای که باعث شد او بفهمد که مومن بابصیرتی نبوده و بین حرف و حدیث مردم باید حقیقت را انتخاب می­کرده، انرژی ­ای که باعث شد او دیگر قضاوت عجولانه نکند، مومن ترشود  و وسواسی و حسودی نباشد و این یعنی عقلانیت از نوع مذهبی.

 

 

yektanetتریبونخرید ارز دیجیتال از والکس

پربحث‌های هفته

  1. تصاویری از اجرای طرح عفاف و حجاب در تهران

  2. طرح عفاف و حجاب از امروز در تهران

  3. ۳۲ هزار مجوز استخدام فرزندان شهدا و ایثارگران اخذ شد

  4. این صدای اقتدار ایران است ...

  5. تنبیه متجاوز آغاز شد /حمله موشکی و پهپادی ایران به اسراییل

  6. نظر باباطاهر عریان درباره دلار !

  7. وحدت ملی با وعده صادق

  8. کمی دیر نیست؟

  9. آنچه اسرائیل در مورد "وعده صادق" نمی گوید

  10. استخوانی در گلوی اسرائیل!

  11. دومین روز بزرگ تاریخ معاصر ایران

  12. هیات علمی یا کارخانه چاپ مقاله !

  13. ۲ دلیل برای تشدید "گرانی" در ایران

  14. اطلاعیه سازمان اطلاعات سپاه در خصوص حمایت از رژیم صهیونیستی در فضای مجازی

  15. «برجام» در موزه تاریخ ؟!

  16. باهنر: نباید به اندازه تورم حقوق ها افزایش یابد/ ۹۰ درصد منتخبان وظایف مجلس را نمی‌دانند

  17. موجرانی که اجاره بهای زیادی بگیرند، جریمه می‌شوند

  18. حمایت افکار عمومی ایران از حمله به اسرائیل

  19. هیچ گاه اعتراف نمی کند، چون...

  20. اطلاعیه شماره ۳ فراجا درباره اجرای «طرح نور»  

  21. گانتس: زمان، مکان و شیوه پاسخ به ایران را خودمان تعیین می‌کنیم

  22. خاتمی: پاسخ ايران به جنايت اسرائيل مدبّرانه، شجاعانه، منطقی و قانونی بود

  23. منظور: افزایش دائم دستمزدها به ‌رفاه مردم کمک نمی‌کند

  24. اسراییل چه باید بکند؟ 

  25. بهادری جهرمی: احیای دریاچه ارومیه با برنامه‌ریزی دولت رخ داد

آخرین عناوین