به گزارش الف وی با بیان این نکته که دولت اصلاحات تا حدی در ایجاد یک جامعه با نشاط سیاسی موفق بود اما نتوانست همه دقایق گفتمانی خود را اجرایی کند گفت: عوامل داخلی و خارجی موجب شد که این دفتر تا آخر گشوده، انشای این دفتر تا پایان خوانده و مشق این دفتر تا فرجام نوشته نشود. بنابراین فضایی بود که شکل گرفت و متاسفانه دستی از برون و دستی از درون مانع موفقیت کامل این گفتمان شدند. دست بیرونی که نمیخواست این گفتمان هژمونیک باقی بماند، کوشید که این گفتمان را خاکستری و کدر کند. دستی از درون نیز، گروههای توسعهنیافتهای بودند که فرهنگ سیاسی اصلاحطلب و توسعهیافته را نداشتند، اما نام اصلاحطلب را یدک میکشیدند و گفتمان اصلاحطلبی را بر دوش میکشیدند و شعار توسعه سیاسی را میدادند و چون خود، کنشها و واکنشهای توسعه یافته سیاسی نداشتند، موجب شدند که گفتمان اصلاحطلبی در بسیاری از سطوح، ناکام باقی بماند.
وی در خصوص دولت روحانی افزود: من دولت روحانی را یک دولت بوروکرات میدانم که کارکردهایش بیشتر معطوف به زندگی روزمره ما بود. درفضای گفتمانی چنین جریانی، جایی برای توسعه معرفتی، فرهنگی و سیاسی دیده نمیشود.
تاجیک در توصیف گفتمان اعتدال چنین گفت: گفتمانی به نام اعتدال وجود ندارد. اما اگر با مسامحه این چارچوب را یک گفتمان فرض کنیم، در این گفتمان، هیچجایگاهی برای درنظر گرفتن توسعه سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. اگر هم وجود داشته باشد، حاملان و عامل این گفتمان استعداد توسعه سیاسی را ندارند، بنابراین دولت کنونی بهصورت فزایندهای از مسائل سیاسی و فرهنگی، دور خواهد شد.
تاجیک تصریح کرد روحانی برای جذب رای بازی گفتمانی کرد . وی در توضیح این بیان افزود:روحانی در انتخابات 96 در یک فضایی قرارگرفت که چندان با طبیعت خودش همگون نبود. در انتخاباتهای 92 و 96 فضایی ایجاد شد که روحانی لاجرم در دفتر گفتمانی خود، تجدیدنظر کرد. اوراقی به آن افزود و آن را رنگین نمود. روحانی بدون اینکه هیچگاه در جریان اصلاحطلبی تعریف شود، متعلق به جریانی بود که عقبه اصولگرایی داشت اما در یک شرایط خاصی، به اقتضایی، شکلی از گفتمان را ارائه کرد که لزوما نمیتوان گفت او به همه دقایق گفتمانی باور داشت، و درواقع، روحانی برای جذب افکار عمومی بازی گفتمانی کرد. اساسا گفتمانی به نام اعتدال وجود ندارد که بخواهد اصل یا فرع ماهیت یا هویتی داشته باشد. معذالک روحانی به شخصیت خود برگشته و جای تعجبی نیست.
این کارشناس سیاسی اصلاح طلب با اشاره به سهم خواهی اصلاح طلبان از روحانی می گوید: قبلا هم گفتم دوستانی براساس تحلیلی که عقلایی میدانستند بیان کردند که ما سهمی از روحانی نمیخواهیم و چک سفید امضا به دولت دادند. آنها هنگامی که دیدند دولت در حال نادیده گرفتن اصلاحات است به نقد دولت پرداختند.
تاجیک در پاسخ به این سوال که آیا اصلاحطلبان در حمایت بیقید و شرط از دولت، اشتباه کردند؟گفت:در یک سیاست توسعه یافته، سخن از حرکت ائتلافی متضمن دولت ائتلافی است. قرار نیست که تا دم پاستور ائتلافی باشد و از دم پاستور به بعد، غیرائتلافی. کدام منطق و عقلانیت سیاسی چنین حکم میکند که از حیاط تا بام خانه متعلق به اصلاحطلبان و از بام تا ثریا متعلق به دیگران باشد؟ بازی سیاسی همه کشورهای دموکراتیک را نگاه کنید؛ هنگامی که حزبی با بیستدرصد آرا با حزب دیگری ائتلاف میکند، بیستدرصد در کابینه آتی نقش دارد. این موضوع، دموکراتیکترین و توسعه یافتهترین شکل کنش سیاسی است. با این وجود، برخی، رودربایستیهایی به خرج دادند و بازیهای تقوا گونهای راهانداختند، اما هنگامی که دیدند حذف آنان، اتفاق افتاد، با قلمهای تیز بیان کردند که سهم ما کجاست؟ چه شد که چند اصلاحطلب را نیز به حاشیه راندید؟ این ادبیات، توسعه نایافتگی سیاسی را میرساند. نباید چک سفید امضایی را به یک نفر داد و با تمام توان و بدون هیچمحاسبه، ملاحظه و عقلانیتی، وارد عرصه سیاسی شد و سپس بعد از حادثه به تخریب پرداخت. تعادل جزئی از عقلانیت سیاسی است.
تاجیک در خصوص نحوه بستن لیست امید در انتخابات اخیر نیز نقدهایی دارد . وی نگران نحوه انتخاب و رای مردم است که ممکن است مانند چاقویی دو لبه عمل کند و میگوید:این لیست، چهره دوگانهای دارد. وقتی یک لیست رأی میآورد، بدان معناست که یک جریان از چنان مقبولیتی برخوردار است که میتواند افکار عمومی جامعه را متوجه خود کند و افکار عمومی جامعه بدون شناخت از افراد، بنابر اعتماد به یک جریان، به همه چهرههای لیست رأی میدهد. اما در پشت این موضوع، یک نوع پوپولیسم است و به این شکل خود را نشان میدهد که من نمیشناسم اما رأی میدهم، من نمیدانم اما انجام میدهم. به قول ژیژک، نوعی کلبی مشربی در پشت این موضوع خود را پنهان کرده است و این موضوع با بلوغ و توسعه یافتگی جامعه، تناقض دارد.
جریانات سیاسی کشور باید به سمتی حرکت کنند که مردم ما، آگاهانه و هوشیارانه رأی بدهند و تصمیم بگیرند. اگر امروز نوش این قضیه نصیب ما شده است، فردا نیش آن نیز نصیب ما خواهد شد. جامعهای که صرفا لیستی و بدون آگاهی رأی میدهد ممکن است در آینده نزدیک بهصورت لیستی، به جناح مقابل ما رأی دهد. بنابراین منطق توسعه و اصلاحطلبی حکم میکند که ما به تدریج جامعه را به سمت کنش و واکنش آگاهانه سوق دهیم. وقتی مردم به یک لیست رأی دادند، معنا و مفهوم آن، این است که توپ در زمین تو افتاد، حالا دیگر نمیتوانی حاشیه ایجاد کنی، باید این اعتمادی که مردم، چشمبسته به تو مبذول داشتند را پاس بداری، دیگر نمیتوانی بگویی تعدادی از منتخبان لیست، از آن طرف مقابلند که بازی دیگری در انداختند، بازی ما را خنثی میکنند و اجازه نمیدهند استراتژیهای ما به کرسی بنشیند. دیگر نمیتوان این موضوع را بیان کرد. چنین رأیهایی صرفا آب نیست بلکه آتش هم بههمراه خود دارد.
باید تلاش خود را بهکارگیریم که مردم به سمت و سوی رأی آگاهانه و هوشیارانه پیش بروند.
او بار دیگر نقد خود را به جریان اصلاح طلبی مبنی بر عدم تربیت نسل جوان مطرح می کند و میگوید:ما باید نسل جدید را پرورش میدادیم، تجربیات خود را به آنان منتقل میکردیم و با برند سازی، نخبگان و جوانان را بر صدر مجلس مینشاندیم اما چنین کاری انجام ندادیم و تدبیر و تمهید نکردیم. نکوشیدیم که ژنرالهای جریان، دامن فراخ خود را جمع کنند تا فضایی برای بازی سیاسی جوانان به وجود بیاید. تن صدای خود را پایین نیاوردیم و سایه خود را کنار نکشیدیم تا جوانان ما دیده و شنیده شوند. آنها را نه آموزش دادیم و نه جدی گرفتیم و صرفا در هنگامه تسابقهای سیاسی، آنان را به میدان آوردیم تا در پس و پشت ژنرالها حرکت کنند و دوباره ژنرالها را بر مسند قدرت بنشانند. در جوانگرایی نیز، نقد جدی برما وارد است.
تاجیک اصلاحطلبی یک جریان تاریخی میداند که نبازمند نو شدن است . او میگوید:باید گفتمان را نو کنیم، با شرایط جامعه آشتی دهیم و به تقاضای جامعه توجه کنیم. اگر ما فرض را بر تولیدکردن گفتمان اصلاحطلبی بگذاریم، ما یک بار آن را تولید کردیم و سپس در زرورق پیچاندیم و در موزه گذاشتیم، نمیتوان بهصورت مومیایی یک گفتمان را زنده نگه داشت، بلکه باید به آن روح دمید که نشد. بنابراین گرچه بهعلت فقدان آلترناتیو، اصلاحطلبی گفتمان برتر است اما اگر نتواند خود را بازتولید، ترمیم و منطبق با روح زمانه کند، بهصورت فزاینده به حاشیه کشانده خواهد شد. معلوم نیست دهه پنجم نیز اصلاحطلبی، گفتمان برتر باقی بماند، چراکه اگر گفتمان دیگری بجوشد میتواند خود را بهصورت آلترناتیو مطرح کند و تمام گفتمانهای مرسوم را به حاشیه بکشاند و تنها درصورتی اصلاحطلبی، گفتمان هژمونیک باقی میماند که روح تازهای در آن دمیده شود که اکنون هیچنشانهای از کوشش جدی در اینباره نیست،
چراکه بسیاری از اصلاحطلبان، مردان و زنان بازیهای کلان قدرت و سیاست شدند و تمام دل آشوبیها، تمهیدات و تدبیرات، تاکتیکها و تکنیکها و استراتژیهای خود را به کسب قدرت سیاسی معطوف کردهاند و عرصههای دیگر برای تامل و تدبر را از یاد بردهاند.