کد مطلب: 32638
رسالت/ جذابیت رسانهای احمدینژاد
تاریخ انتشار : جمعه ۱۲ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۲۳:۳۹
رسالت در گفتگویی تحت عنوان " جذابيت احمدينژاد براي رسانههاي آمريكا" به وجهه رسانهای رییس جمهور پرداخته است.در این گفتگو که با محيالدين ساجدي كارشناس مسائل سياسي و رسانهاي انجام شده است، آمده است:دكتر احمدينژاد براي رسانههاي آمريكايي به سوژهاي جذاب تبديل شده است. چرا كه او حرفهاي تكراري نميزند و حرفهاي جديدي براي مردم آمريكا دارد. او سياستهاي آمريكا را به چالش ميكشد و شجاعانه رژيم صهيونيستي را غاصب معرفي ميكند و از بازگشت به معنويت و عدالت سخن به ميان ميآورد. حضور رئيس جمهور كشورمان در آمريكا همچون سه دوره قبل روزهاي پر خبر و حاشيهاي را آفريد.رسانههاي معتبر آمريكايي با ولع خاصي حضور آقاي احمدينژاد در آمريكا را پوشش دادند و استقبال بسيار خوبي از آمادگي رئيس جمهور براي مصاحبه با آنان به عمل آوردند. به نظر شما علت اين استقبال وسيع از رئيس جمهور ايران و بازتاب سخنانش در آمريكا چيست؟اين موضوع به جايگاه و نقش جمهوري اسلامي در دنياي امروز برميگردد. امروزه ايران بازيگر مهمي در منطقه و جهان است و نميتوان او را از معادلات بينالمللي حذف و يا ناديده گرفت. جمهوري اسلامي ايران به عنوان يك پديده مورد توجه جهانيان است و طبعا سخنگوي آن هم براي جهانيان جذابتر خواهد شد. بخصوص اينكه آقاي احمدينژاد تفكري را رهبري ميكند كه خود را چندان در قيد و بند مناسبات رسمي قرار نميدهد و حاضر ميشود در نطق خود در سازمان ملل از ارزشهاي انساني و معنويت سخن بگويد و يا اينكه بر اصول ثابت خود در مورد موضوع فلسطين پافشاري ميكند. با توجه به اينكه خطرهاي زيادي ايران را تهديد ميكند و خود غربيها و اسرائيليها از احتمال حمله به ايران سخن ميگويند و اما واكنشهاي رئيس جمهور به تهديدات براي غربيها بسيار جالب است كه با رئيس جمهور يك چنين نظامي سخن بگويند. رئيس جمهور ايران با اقتدار به تهديدات نظامي كشورهاي قدرتمند جهان مثل آمريكا پاسخ ميدهد و هيچ نوع هراسي در سخنان او ديده نميشود و اين براي مردم جهان و رسانهها جذاب است. رسانهها خيلي علاقهمند هستند با كسي مصاحبه كنند كه تابوهاي غرب را شكسته و مسائلي همچون هولوكاست را زير سوال برده است. احمدينژاد حرفهاي تازهاي ميزند كه رسانهها دوست دارند اين حرفها را منعكس كنند. سخنرانيها و مصاحبههاي آقاي احمدينژاد خشم مقامات آمريكايي از جمله جان بولتن را برانگيخته و برخي راديكالها از حضور احمدينژاد و امكان يافتن او براي مصاحبه و بيان ديدگاههايش به شدت ناراضياند، اما رسانهها علاقهمند به مصاحبه و پوشش خبري سفر آقاي احمدينژاد هستند. چرا مقامات از انعكاس اخبار مربوط به رئيس جمهور جلوگيري نميكنند. البته من مطمئن نيستم كه همه مقامات آمريكايي از حضور آقاي احمدينژاد در آمريكا و سخنراني و مصاحبه با رسانهها مخالف باشند. در مورد جان بولتن هم بايد بگويم او شخصيت ديوانهاي است كه از دستگاه ديپلماسي آمريكا كنار گذاشته شده است. تعيين اين فرد به نمايندگي آمريكا در سازمان ملل از طريق خلاء قانوني و در زمان تعطيلي كنگره آمريكا انجام شد والا كنگره به او راي نميداد و ديديم كه سريعا بر كنار هم شد. در مورد رسانهها در آمريكا بايد به اين موضوع توجه كرد كه آنجا آزادي مطبوعات وجود دارد. نميخواهم بگويم كه هيچ نوع نظارتي صورت نميگيرد و هيچ نوع بند و بستي بين مديران رسانهها و مقامات سياسي آمريكا وجود ندارد. اما نكته مهمي كه بايد به آن اشاره كنم رقابت خبري است كه بين شبكههاي مختلف و متعدد خبري در آمريكا وجود دارد كه اين عامل باعث تلاش مداوم رسانهها براي جذب مخاطب ميشود. علاوه بر آن آقاي احمدينژاد براي اين رسانهها سوژه بسيار خوبي است و از نظر خبري هم با توجه به كاراكتر شخصيتي و هم با توجه به موقعيت مهمي كه ايران دارد موضوع جذاب و جالبي است و آنها هم سعي ميكنند به سهم خود خبري را درخصوص ايشان منتشر كنند. البته بايد به اين نكته توجه كرد كه تجربه نشان داده كه اگر اين رسانهها مصاحبهاي انجام ميدهند، آن را به گونهاي منتشر و پخش ميكنند كه متناسب با سليقه و مخاطبانشان و يا سياستهاي كلي رسانهشان باشد و حتما اين گونه نخواهد بود كه هر مصاحبهاي با رئيس جمهور كشورمان به همان شكل واقعياش در رسانههاي آمريكا جلوه پيدا كند.اين گونه اظهارات آقاي احمدينژاد و انعكاس آن از سوي رسانههاي آمريكا تا چه اندازه قابليت تاثيرگذاري بر افكار عمومي آمريكا دارد؟بسيار بديهي است كه هر چه ارتباط و گفتگوها ميان مسئولان ايراني و افكار عمومي آمريكا بيشتر شود ثمره بيشتري براي طرفين در پي خواهد داشت. چندي پيش يكي از نمايندگان مجلس بريتانيا به تهران آمده بود و ميگفت: چرا سربازان درخيابانها نيستند؟ چرا افراد مسلح و نيروهاي انتظامي مردم را كنترل نميكنند؟ با اينكه او نماينده مجلس انگليس بود، اما آنقدر تحت تاثير القائات آمريكا و همپيمانانش قرار گرفته بود كه فكر ميكرد ايران يك كشور عقب افتاده و ديكتاتوري است. اين فاصله را متاسفانه رسانهها بين ايران و افكار عمومي آمريكا و اروپا ايجاد كردهاند. لذا هر نوع ارتباط با افكار عمومي مردم جهان حتي در اندازه يك مصاحبه كوتاه ميتوان اين فاصله را كم كرده و حقيقت ايران را به دنيا بشناساند كه اين مهم هم به نفع طرف مقابل و هم به نفع ايران است. آنها همواره سعي كردهاند ايران را كشوري غير متمدن جلوه دهند. مسئولان آمريكايي بارها اظهار نظر كردهاند و حتي گفتهاند كه بايد اين ملت نابود شود. حتي جان مك كين نامزد جمهوريخواهان اخيرا در خصوص افزايش صادرات سيگار به ايران گفته بود كه اين صادرات بايد افزايش يابد. زيرا سيگار سرطانزاست و براي افزايش اين بيماري در بين ملت ايران بايد صادرات سيگار به اين كشور را افزايش داد. اين اظهار نظرها نشان ميدهد كه از يك پشتوانهاي برخوردار است. در آنجا زمينهاي را به وجود ميآورد تا مردم آمريكا وارونه به ايران بنگرند و او را مستحق مجازات بدانند. سران آمريكا خوب ميدانند كه اگر ملت ايران نزد افكار عمومي آمريكا از جايگاه مناسبي برخوردار باشد آنها هرگز نميتوانند به ايران حمله كنند لذا براي توجيه حملات خود به ايران بايد اين كشور را مجرم جلوه دهند و به گونهاي معرفي كنند كه ايران متوحش و همواره حامي و خواستار تروريسم است و در محور شرارت قرار دارد و قصد ساخت سلاح كشتار جمعي را دارد و ميخواهد متحدان غرب در منطقه را از بين ببرد. بنابراين به نظر من هرگونه مصاحبه ولو مصاحبه اندكي باشد بسيار مفيد خواهد بود. حتي معتقدم ما بايد بيش از اينها با ملت آمريكا سخن بگوييم. رد و بدل كردن گروههاي فرهنگي، ورزشي و هنري و تبادلات فرهنگي ميتواند در اصلاح ديد ملت آمريكا به ايران سودمند باشد. ما بايد از اين فرصتها استفاده كنيم. به نظر من تنگ نظريها بايد كنار گذاشته شود و از هر فرصت كوتاهي براي نفوذ به قلب افكار عمومي آمريكا استفاده كرد. احمدينژاد در آمريكا گفت : بوش از فرصتهايي كه براي عادي سازي روابط با ايران داشت استفاده نكرد و گفت : ما قدمهاي مثبتي مثل نگارش نامه به رئيس جمهورآمريكا برداشتيم اما او پاسخي نداد. حتي احمدينژاد از كانديداهاي رياست جمهوري آمريكا دعوت به بحث و گفتگو كرد .اين گونه اظهارات چه تاثيراتي را بر افكار عمومي آمريكا و حتي جهان برجاي خواهد گذاشت؟مناظره كردن يكي از سنتهاي غرب بويژه در آمريكا است. تلويزيونهاي آنجا مردم را به مناظرههاي سياسي عادت دادهاند. بنابراين نفس مناظره كردن در فرهنگ آمريكاييها چيز غريبي نيست درست برعكس آنچه كه در ايران وجود دارد و تلويزيون ما كمتر به سمت مناظرههاي سياسي توجه دارد و مردم هم به آن عادت نكردهاند به طوري كه پخش يك مناظره سياسي براي ما امر غريبي است . رئيس جمهور ما چون خود را بر حق ميبيند از مناظره كردن با مسئولين آمريكايي ابايي ندارد بلكه اصرار دارد و مايل است در اين مناظرهها بيشتر خود را به ملتهاي غربي نزديك كند. به نظر من اصل سياستي كه آقاي احمدينژاد پيش ميبرند به اين صورت است كه ميخواهد به افكار عمومي ملت آمريكا نفوذ كند و ديدگاههاي ايران را تشريح كند و حقانيت ايران را به اثبات برساند . اما غربيها و آمريكا با اين پيشنهاد مشكل دارند . مشكل آنها اين است كه پيش شرطهاي سنگيني را براي اين امر قرار ميدهند كه نشان از عدم تمايل آنها و شايد ترس آنها از مناظره با احمدينژاد باشد . پيش شرطهايي كه هيچ مبناي منطقي ندارد و غير معقول است.اين همان مصادره به مطلوب است . در واقع دولتهاي غربي نميخواهند هيچ گونه تماسي با دولتمردان ايراني برقراركنند تا نكند براي آنها تعهداتي در پي داشته باشد و يا در افكار عمومي خود كه چنين برضد ايرن ساخته و پرداخته شده خللي وارد بشود .به نظر شما افكار عمومي دنيا تا چه اندازه آمادگي پذيرش حرفهاي احمدينژاد را دارند؟البته ميتوان حدس زد كه چون اطلاعاتي كه از طريق رسانهها به مردم دنيا داده ميشود شكلبندي شده و كليشهاي است خيليها جز همان نتيجه گيري كه سيانان، فاكس نيوز و غيره انجام ميدهد نتيجه گيري ديگري نميگيرد. ميتوان انتظار داشت كسان زيادي در غرب و در دنيا باشند كه خواستار رسانههايي باشند كه افكار آلترناتيو و جديدي را به آنها عرضه كند . الان برخي از كارشناسان رسانه و متخصصان علوم ارتباطات معتقدند كه در غرب رسانهها نميتوانند كاري براي تغيير انجام دهند وهمگي دچار جمود و پوسته سختي شدهاندكه از نوعي تفكر خاص دفاع و حمايت ميكنند . بنابراين اگرديدگاه جديدي بيان شود بلافاصله مورد استقبال مردم در غرب قرار خواهد گرفت ولي بايد به اين نكته هم توجه كرد كه موضوع عمده در غرب فرهنگ مصرف است . يعني آنها چندان به دنبال تحليل مسائل سياسي و كشف حقايق نيستند و اهميتي هم بر ايشان ندارد . به همين دليل درصد شركت كنندگان در انتخاباتها بسيار پايين است و حكومتها هم اهميتي به ميزان شركت كنندگان در انتخابات قائل نيستند. اينها دچار نوعي روزمرگي شدهاند ولذا خواهان حرفهايي جديدي هستند و تزهاي جديدي بشوند تا از آن پيروي كنند.سوالهايي كه خبرنگاران رسانههاي آمريكا از آقاي احمدينژاد ميپرسيدند تقريبا همه سوالهايي سالهال قبل بود كه رئيس جمهور به آنها پاسخ داده بود.سوالاتي در خصوص هولوكاست ، رژيم صهيونيستي، انرژي هستهاي و امثالهم. علت اصرار روي اين سوالات كليشهاي چيست؟معمولا خبرنگار وقتي با كسي مصاحبهاي ميكند سعي دارد سراغ موضوعات جنجالي برود تا مصاحبه جذاب شود و خواننده ومخاطب بيشتري را پيدا كند. لذا آنها سوالاتي را مطرح ميكنند كه در غرب شنوندگان زيادي دارد . ما بايد توجه كنيم وقتي كه يك خبرنگار در آمريكا با رئيس جمهور ما وارد مصاحبه ميشود به عنوان يك آمريكايي سوال ميپرسد و نميتوان از آنها انتظار داشت به عنوان فرد بيطرف مصاحبه كند .البته ممكن است هماهنگيهايي ميان سردمداران آمريكايي و مديران كمپانيهاي رسانهاي براي تحت انزوا و فشار قرار دادن رئيس جمهور ايران و تخريب چهره او صورت گرفته باشد مثلادر خصوص پيشرفتهاي ايران، وضعيت نامناسب كشورهايشان در منطقه سوالاتي را مطرح نميكنند و سعي ميكنند به نقاط ضعف ما تكيه كنند تا به انزواي ايران در افكار عمومي غرب منجر شود. نوع مواجهه آقاي احمدينژاد و پاسخگويي ايشان به سوالات خبرنگاران را چطور ارزيابي ميكنيد؟ نوع پاسخگويي ايشان به سوالات خبرنگاران نسبت به سال اول رياست جمهوري ايشان پيشرفت خوبي داشته است. گرچه به نظر ميرسد داشتن تيم فكري در كنار ايشان و دادن آخرين اطلاعات روز ضرورت بيشتري دارد. براي ملت آمريكا مهم است كسي كه با آنها سخن ميگويد تا چه اندازه از اوضاع آنها با خبر است . شيوه ايشان اين گونه است كه برخي سوالات خبرنگار را به صورت سوال پاسخ ميدهند . اين روش در برخي موارد مفيد است اما همه جا مفيد نيست و ممكن است نقطه ضعف محسوب شود . به هر حال بايد براي هر سوال جواب مشخصي وجود داشته باشد.