توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 32636
کیهان/ محرمانه نیست
تاریخ انتشار : جمعه ۱۲ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۲۳:۳۳
کیهان در یادداشتی تحت عنوان 'محرمانه نیست' نوشت:طيف سياسي پرتنوعي كه پس از روي كار آمدن غيرمترقبه سيدمحمد خاتمي در دوم خرداد 76 عنوان اصلاح طلب را براي خود برگزيدند، كدام آينده را پيش رو دارند؟ آيا بار ديگر به هم اعتماد مي ورزند و ائتلاف سابق را زنده مي كنند يا ديگر سراغي از آن ائتلاف نخواهند گرفت؟ و آيا اساسا اصلاح طلبي مذكور آن توش و توان و رمق و اراده را دارد كه دوباره سر برآورد؟ اين روزها كه حلقه هايي نظير ستاد ائتلاف يا شوراي هماهنگي و... جلسات فشرده اي را برگزار مي كنند، حاضران كدام كلمات را رد و بدل مي كنند و كدام تصوير را از آينده ترسيم مي نمايند تا از بي آيندگي گريبانگيرشده در دهه اخير- درست پس از روي كار آمدن پيش بيني نشده در خرداد 76- رهايي يابند؟ چنان جلساتي چقدر جدي است و چه قدر نمادين غيرواقعي؟اينكه در جلسات مورد بحث چه مي گذرد، نياز به شنود مكالمات و درز گفت وگوهاي محرمانه ندارد. هم چنان كه براي اطلاع از حال و روز اصلاحات كذايي، ضرورتي به احضار ارواح و نبش قبر نيست. همين كه ده ها اصلاح طلب سابق نظير سعيد حجاريان و بهزاد نبوي بارها شهادت داده اند اصلاحات به روايت دوم خردادي مرده، كفايت مي كند. و از آنجا كه برخي از همين فعالان گفته اند از مسيح هم براي زنده ساختن اين مرده كاري ساخته نيست، بعيد است از طالع بيني و جادو و جنبل كاري برآيد. در عين حال يك احتمال را مي توان در ذهن داشت و در لابلاي جلسات محرمانه و غيرمحرمانه كاويد و آن اينكه اصلاح طلبان- فعلا به مصاديق اين عنوان مبهم كاري نداريم- تصميم گرفته باشند دست از سر جنازه سابق بردارند و به تكان دادن دست و پاي آن براي تلقين زنده بودنش پايان دهند تا پس از باور به مرگ اصلاحات كذايي، نوزادي تازه بياورند و او را بپايند كه مبتلا به امراض مهلك سابق نشود. تنها اتفاق جديد مي تواند رسيدن به اين باور و اراده جديد باشد اما آيا تحليل و تصميمي از اين جنس واقعيت دارد؟نه، نياز به شنود جلسات محرمانه نيست. كافي است با نگاهي روانشناسانه به گفتار و رفتار ورثه مرحوم اصلاحات بنگريم تا اين «مظاهر»، دلالت بر عمق روحيه و روان آنها كند همچنان كه مشاهده دود، دلالت بر آتش مي كند اگرچه آن آتش از دوردست ديده نشود. با اين نگاه روانشناسانه هم چنين مي توان فهميد ورثه چه قدر به هم اعتماد دارند و چه قدر با هم صادق و جدي اند. يا چرا به هم- به ويژه به برخي پدرخوانده ها و قيم هاي سابق- بي اعتمادند و حاضر نيستند ديگر تخم مرغ هاي خود را در سبد آنها بگذارند. اين بي اعتمادي البته مختص حزب اعتماد ملي يا كارگزاران سازندگي نيست. اگر اين روزها از ترديد خاتمي درباره نامزدي سخن گفته مي شود، نوعي ديگر از همان بي اعتمادي فراگير است. ترديد خاتمي به اين معنا نيست كه او مايل نيست نامزد شود. نه او برخلاف آنچه مي گويند و بعضا خودش هم مي گويد، مايل به آمدن است و اگر ترديدهاي جدي دارد، ترديد نسبت به صداقت مدعيان حمايت است كه پيش از اين صراحتا از او عبور كرده اند. نيز ترديد به اقبال دوباره مردم به شعار اصلاحاتي است كه ديگر رازي مگو و هنري عرضه نكرده ندارد. او هم مانند خيلي از طيف هاي گونه گون اصلاح طلبان مي داند كه آن شير بي يال و دم و اشكم ديروز را نه توده هاي مردم، نه نخبگان، نه روشنفكران و صاحب نظران، و نه اپوزيسيون طمع كرده به اصلاحات كذايي قبول ندارند. او مي داند كه در آن 8ساله، هم از خدا ماند و هم از خرما، هم از برنج مازندران و هم از خرماي بغداد! خاتمي مي داند كه اصلاحات مدعايي هيچ قرار و ثباتي چه در جانب ملت و چه در ميان اپوزيسيون و ضدانقلاب پيدا نكرد. به همين دليل هم هست كه مي گويد تندروها اصلاحات را منحرف كردند و بايد آن را از نو تعريف كرد. و از همين زاويه است كه محمدرضا تاجيك مشاور سياسي وي در زمان رياست جمهوري اش در گفت وگو با ارگان رسانه اي بنياد باران تاكيد مي ورزد «خاتمي ترديد دارد كه در صورت انتخاب خود بخشي از مشكل جامعه باشد. اگر امروز تامل نكنيم فردا بسياري از ما مشتاقان حضور وي از نخستين كساني خواهيم بود كه عبور از وي را فرياد مي كنيم.»در واقع هيچ اعتمادي منعقد نمي شود و هيچ اطمينان محكمي روي اطمينان ديگر استوار نمي آيد تا بتوان زايشي نو داشت و بنايي تازه چيد. خلوت شخص به شخص اصلاح طلبان و هم نشيني هاي مداوم آنها با اعتماد و اطمينان رونق نمي گيرد تا بتوان همدلي كرد و نامزد آراست و برنامه نوشت و به بازار رقابت و جلب اعتماد مردم فرستاد. مگر چقدر مي توان رقبا را لو لو كرد و جماعت اعتماد از كف رفته را به هراس افكند و در بايگاني اتفاقات گذشته را گل گرفت؟!اما مشكل فقط بر سر اعتماد نيست. مسئله اساساً يكي دو تا نيست. غير از اينكه خاتمي خود از آن جنسي كه گفته شد ترديد دارد، ديگراني هم او را آرزوي پايان يافته 10 سال پيش مي نامند و حامياني چون عضو مشترك مركزيت حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب در اوج حمايت از وي و در حالي كه شعار مي دهند «يا خاتمي يا هيچ كس»، اعلام مي دارند كه اگر انتخابات آزاد بود و مجبور نبودند، سراغ خاتمي نمي رفتند! (بگذريم از كارگزاراني ها كه يكي در ميان نسبت به كار آمدي و رأي آوري و كار بلدي وي ابراز ترديد مي كنند).سياست پيشگاني چون سعيد حجاريان مدت ها با لحني انتقادي تأكيد كرده اند كه خاتمي سياستمدار و اكتيو (فعال) نيست اما اكنون با لحني متناقض مي گويند حاضرند ايثار كنند تا او بيايد. مي گويند- و خاتمي هم مي گويد- عصر قهرمان پروري گذشته است و باز از او كه مي داند قهرمان خيالي آنها نيست و نمي خواهد هم باشد، تنها قهرمان موجود در اردوگاه اصلاح طلبان مي سازند و ديگران را هم به كرنش و اطاعت فرامي خوانند. اگر هم برنامه اي مطالبه مي شود، مي گويند «خاتمي همان برنامه است. او يك فرد نيست، برنامه است. شما كه مي گوييد شخص، برنامه نمي شود خودتان چه برنامه اي داريد»! اين همه انرژي براي دل گرم كردن خاتمي!؟ اين سخن تن پرورانه- حاكي از اينكه پاسخگو ما نخواهيم بود و خاتمي خود بايد مسئول همه چيز باشد- در حالي ادا مي شود كه گويندگان، اصلاح طلبان منتقد و هوشيار را متهم مي كنند كه با ورق زدن كارنامه اصلاحات و نقد و ارزيابي آن، در حال خالي كردن دل قهرمان تنها هستند! اين همه نازك نارنجي و مدعي اصلاح طلبي و نقد تند و تيز ديگران؟ شير بي يال و دم و اشكم كه ديد؟ اين چنين شيري خدا هم نافريد.حرف نو، برنامه تازه، شعار جذاب. هرگز! آقاي بهزاد نبوي در گفت وگوي اخير خود با سايت بنياد باران تأكيد مي كند «خاتمي امروز سمبل نجات ملي است نه اصلاحات. ما در حال حاضر در مرحله اي نيستيم كه دنبال ايده آل هايمان برويم. امروز نجات كشور مطرح است و اساساً ضرورتي ندارد دنبال ايده آل هايمان باشيم» و در تكميل سخنان وي آقاي محمد علي ابطحي، خاتمي را سرزنش مي كند كه واقع بين باشد و مي نويسد «آقاي خاتمي گفته آمدن در صورتي معنا دارد كه يك گام نسبت به گذشته جلو برويم و الا بايد فكر ديگري كرد. اگر منظور آقاي خاتمي - چنانچه من فهميدم- دوران اصلاحات باشد نمي دانم با چه منطقي حرف زده است. فكر مي كنم واقعيت هاي اين چند ساله اثبات كرده كه كسي نمي تواند توقع انقلاب و يا تغيير قانون اساسي از رئيس جمهور داشته باشد و همه فهميده اند كه با تقسيم قدرت موجود كه براساس قانون اساسي است امكان تحقق شعارهاي همان دوره هم وجود ندارد». يعني آقاي خاتمي به اندازه ابطحي نمي فهمد؟ يا خاتمي - به زعم خطاي ابطحي- در توهم انقلاب و تغيير قانون اساسي است و معاون سابق مي خواهد وي را متوجه و متنبه كند؟ و اساساً با اين بيان آيا مدعيان اصلاح طلبي (حلقه اطراف خاتمي) دنبال راديكاليسم، معارضه با قانون اساسي و ساختارشكني بوده اند و حالا ابراز عجز مي كنند كه ديگر چنان توقعي نبايد از ايشان داشت؟! به هر حال با چنين بياني، آيا راديكال ها همراه مي شوند يا طرفداران اعتدال، اعتماد از دست رفته شان بازسازي مي شود؟معضل و ابهام ديگر بر سر شعار تنوع و تكثر و تحمل و توسعه سياسي است كه به تعبير عليرضا علوي تبار با اصرار بر تعطيل فعاليت انتخاباتي احزاب و تن دادن به آمريت حزب مشاركت و سازمان مجاهدين سازگاري ندارد. اگر انتخابات، بهار احزاب است چگونه مي توان از آنها خواست مانند صغار و بندگان فقط قيمومت يكي دو حزب خودستا و از خود راضي را بپذيرند و در خود را تخته كنند؟ آن هم قيمومت جرياني كه نه ثبات و برنامه اي دارد، نه انرژي و اميد، و نه صداقت و تواضع. جرياني كه به انتخابات نه به عنوان عرصه فعاليت سياسي مثبت و ايجابي بلكه بهانه اي براي تندروي، ساختار شكني، درگيري و تحريم و تقابل با نظام مي نگرد. حتي آقاي خاتمي هم به چنين طيفي بدگمان است چه رسد به ديگران. خيلي ها در جبهه سابق اصلاحات نمي توانند بيش از اين آلت دست چند سياست باز حرفه اي باشند كه به قول كاريكاتوريست فراري روزنامه هاي زنجيره اي، از ديگران انتظار دارند نارنجك به خود ببندند و به نام فعاليت سياسي و مدني و رسانه اي، انتحار و خودكشي كنند.خرج كردن خاتمي براي قمار خود- آن گونه كه احمدپور نجاتي نوشت- ساده ترين و كم بهاترين اتفاقي است كه در فضاي مغشوش فعلي در طيف مدعيان اصلاحات در حال رخ دادن است. به ميدان فرستادن او در فضايي چنين آشفته اگرچه منصفانه به نظر نيايد، اما براي آنها كه عادت كرده اند همواره از حيثيت ديگران خرج كنند و براي عبور و ماندن خود پل بسازند، هيچ هزينه اي ندارد. خاتمي تنها يك شخص است و آينده او هر چقدر هم مهم آينده يك فرد است. در اين ميان سؤالات مهم تري وجود دارد كه مختصري از آنها ذكر شد: عبرت از گذشته، پرسش از آينده و غرض و برنامه، چرايي اعتماد، و چرايي آتش زدن به خرمن اعتماد مردم. اينكه طيف هاي گوناگون اصلاح طلبان هر يك براي آينده خود چه تدبير مي كنند، مهم تر از پاسخ به اين پرسش نيست كه چرا به مردم و رأي هاي آنان خيانت شد و چرا مردم دوباره بايد اعتماد كنند؟
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.