نظر منتشر شده
۴۷
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 32197
کالبد شکافی بحران اخیر امریکا
تاریخ انتشار : يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۴۱
بحران اخیر موسسات مالی امریکا از نظر ابعاد بزرگترین بحران مالی تاریخ بشریت است.  ممکن است نتایج این بحران به بدی بحران سال 1929 امریکا نباشد، اما به احتمال بسیار امریکا را به رکود اقتصادی خواهد کشاند.
برای درک ابعاد این بحران کافی است که فقط به ابعاد دارایی های شرکت هایی که دچار مشکلند توجه کنید. شرکت لمن برادرز بیش از 600 میلیارد دلار بدهی در تراز حساب خود دارد و برای ممانعت از گسترش بحران این شرکت به بقیه بازار (و حتی بعد اعلام ورشکستگی این شرکت در روز دوشنبه)، این شرکت (با پشتیبانی فدرال رزرو) به میزان 138 میلیارد دلار از شرکت جی پی مرگان قرض گرفته است. شرکت دیگری که تنها چند ساعت تا ورشکستگی فاصله دارشت تا آنکه دولت امریکا 85 میلیارد دلار به آن شرکت قرض داد AIG است که به مراتب بزرگتر از لمن برادرز است و در حقیقت بزرگترین شرکت بیمه امریکاست. یا دو شرکتی فنی می و فردی مک سرمایه ای بالغ بر 5000 میلیارد دلار در تراز خود دارند که به مشکل برخورده اند و دولت فدرال به کمک آنها رفته است.
گمان بر این است که خرج نجات موسسات مالی امریکا بالغ بر یک تریلیون دلار شود که در مقایسه کل مخارج دولت مرکزی آمریکا در سال گذشته حدود ۲۷۰۰ میلیارد دلار بوده است. حدس من این است که کسی هزینه واقعی نجات موسسات مالی امریکا را نمی داند. دلیلش این است که بسته های دارایی که بانک هایی مانند لمن برادرز در اختیار دارند فعلا قابل ارزش گذاری نیستند. به عبارت دیگر خزانه داری امریکا و فدرال رزرو مجبورند برای نجات موسسات مالی این بسته های مالی را از آنها بخرند بدون اینکه واقعا بدانند ارزش آنها چقدر است. مدتها طول خواهد کشید که واقعا مشخص شود بحران اخیر چه خرجی بر روی دست مردم امریکا گذاشته است. سوال این است که ریشه این بحران چیست؟ و این بحران چگونه شروع شده است؟ سعی من آن است که در این یادداشت جوابی تا حد ممکن ساده و خلاصه به این سوال بدهم.
نکته اول: یکی از مهمترین وظایف دولت به حداقل رساندن نوسانات اقتصادی است.
واقعیت این است که اقتصاد کلان یک مملکت به آرامی رشد نمی کند. گاهی با رکود مواجه می شود و گاهی با رشد بسیار سریع. نه رکود خوب است و نه رشد سریع تر از روند درازمدت (دلیلش بماند برای یادداشت های دیگر). وقتی کشوری در حالت رکود است (یعنی تولید ناخالص داخلی کمتر از روند درازمدت آن است) دولت آن کشور یا مخارج خود را افزایش ویا مالیاتها را کاهش می دهد. بانک مرکزی آن کشور از سوی دیگر ممکن است نرخ بهره را کاهش دهد.
نکته دوم: نرخ بهره در حقیقت قیمت وام دریافتی از بانکها است. اگر نرخ بهره کاهش یابد وام گرفتن ارزانتر می شود. به همین دلیل وقتی نرخ بهره کاهش می یابد مردم بیشتر وام می گیرند و با آن سرمایه گذاری می کنند. یکی از بزرگترین فرم های سرمایه گذاری در امریکا هم سرمایه گذاری در خرید و ساخت مسکن است.
نکته سوم: اکثریت قریب به اتفاق امریکائیان در هنگام خرید خانه وام می گیرند.
ارزش وام خانه هم گاهی تا 95% ارزش خانه است. مثلا برای خرید خانه 500 هزار دلاری به بیش از 25 هزار دلار آورده نیاز نیست و بقیه ارزش خانه، وام است. (البته اگر آورده بالاتر باشد نرخ بهره بانکی اعمال شده کاهش می یابد و .. )
نکته چهارم: وقتی که فرد وام گیرنده به هر دلیل قادر به پرداخت اقساط خرید خانه نیست بانک وام دهنده خانه وی را تصاحب می کند.
نکته پنجم: نرخ بهره دریافتی توسط مشتری به اعتبار وی بستگی دارد.
هر چه اعتبار کمتر باشد نرخ بهره دریافتی بیشتر است.
نکته ششم: وقتی نرخ بهره افزایش یابد احتمال بازپرداخت اقساط وام کاهش می یابد و احتمال مصادره خانه به وسیله بانک افزایش می یابد.
داستان بحران اقتصادی امریکا از سپتامبر 2001 شروع می شود. بعد از حمله به برج‌های تجارت جهانی و به دلیل اینکه به ناگهان شوک عظیمی (روانی و ناشی از عدم اطمینان به آینده) به بازارهای مالی وارد شده بود و ترس ناشی از رکودی که ممکن بود به همین دلیل عدم اطمینان از شرایط بازار ایجاد شود، دولت امریکا و بانک مرکزی (فدرال رزرو) این کشور وارد عمل شدند. (واکنش دولت امریکا بماند برای بعد و به این بحث ربطی ندارد).
در سال 2001 فدرال رزرو نرخ بهره (بین بانکی)را کاهش داد به طوری که نرخ بهره از حدود 6 درصد در مدت کوتاهی به یک درصد کاهش یافت. از نرخ بهره بازار به تبع این کاهش به صورت کم سابقه ای کاسته شد و (چون بهای وام کاهش یافت) تقاضا برای وام (مخصوصا برای خرید خانه)افزایش پیدا کرد. در نتیجه، تقاضا برای خرید مسکن در امریکا افزایش یافت. از سوی دیگر عرضه مسکن نمی تواند سریعا افزایش یابد(برای افزایش عرضه به زمان نیاز است که به این موضوع برمی گردیم). افزایش تقاضا (و عدم واکنش سریع عرضه) باعث افزایش قیمت مسکن در امریکا شد.
وقتی قیمت خانه در حال افزایش است بانک اعتباردهنده نگران بازپرداخت اقساط وام توسط خریدار خانه نیست. دلیل آن هم ساده است: اگر خریدار خانه به هر دلیل قادر به پرداخت اقساط خرید خانه نباشد خود خریدار خانه را به قیمت بالاتر می فروشد و یا بانک وام دهنده خانه وی را تصاحب می کند (و عملا کسی ضرر نمی کند، نه بانک و نه مشتری). اهمیتی هم ندارد که مشتری بانک با اعتبار باشد یا کم اعتبار. به همین دلیل و از سال 2003 تا 2005 بانکهای امریکا با شرایط بسیار آسانی اقدام به وام دادن کردند. به ویژه آن افراد کم اعتباری که در شرایط عادی قادر به دریافت وام نبودند قادر به دریافت وام شدند. (بازار وام به افراد کم اعتبار اصطلاحاSubprime Market) نامیده می شود. بانکها هم با خوشحالی به این افراد وام می پرداختند.
داخل پرانتز: وقتی قیمت خانه شروع به افزایش می کند، علاوه بر خریدار معمولی مسکن، تقاضای دلالانه برای مسکن نیز افزایش می یابد. همین اتفاق و در سالهای فوق الذکر در امریکا افتاد. خریدارنی از چهار گوشه جهان (از برزیل و ژاپن و نروژ ...) و به امید فروش مسکن به قیمت بالاتر اقدام به خرید خانه کردند که همین باعث افزایش بیشتر تقاضا و افزایش بیشتر قیمت مسکن می شود (شبیه یک فیدبک مثبت عمل می کند).
پرانتز دوم: در امریکا چند نوع موسسه مالی وجود دارد. بانک های سپرده گذاری (شبیه بانک سر کوچه) که مردم در آن حسابهای پس انداز باز می کنند. و بانک های سرمایه گذاری مانند همین لمن برادرز که سرکوچه شما نیست. در امریکا وقتی شما وامی می گیرید، بانک سپرده گذاری سر کوچه شما، این وامها را به صورت بسته ای در می آورد و آنرا به بانکهای سرمایه گذاری می فروشد. موسساتی مانند فردی مک و فنی می هم این وامها را تضمین می کنند.
برگردیم به اصل داستان: گفتیم که نرخ بهره کاهش پیدا کرد، تقاضا برای مسکن افزایش یافت و قیمت خانه هم افزایش می یافت...افزایش قیمت به تدریج و با کمی تاخیر عرضه مسکن را در امریکا افزایش داد. ساخت و ساز مسکن به تدریج به حدی افزایش یافت که به تدریج از تقاضا برای مسکن بیشتر شد (سال 2006). و در نتیجه انبوهی از خانه های ساخته شده بدون تقاضا ماند(از این قسمت داستان که مردم به هنگام کاهش تقاضا و قیمت در برابر کاهش قیمت مقاومت می کنند و آن را تا می توانند نگه می دارند می گذریم. همین امر باعث تشدید بحران شد. توجه کنید که نگه داشتن خانه خالی در امریکا بسیار پرهزینه است.). به محض آنکه اکثریت آدم های در بازار
متوجه این نکته شوند که قیمت خانه در حال کاهش است حباب قیمت خانه می ترکد واین دقیقا همان چیزی است که در سال گذشته و هم اکنون در امریکا در جریان است.
حال زمانی را در نظر بگیرید که قیمتها شروع به کاهش می کنند. مثلا فرض کنید که کسی خانه ای 500هزار دلاری خریده است، که 475000 دلار آن وام دریافتی از بانک است. پس از پرداخت چند قسط (مثلا 2500 دلار در ماه)، قیمت خانه اش ناگهان به کمتر از 350 هزار دلار می رسد. این فرد ترجیح می دهد که خانه را رها کند و اجازه دهد که بانک خانه را تصاحب نماید (از مسائل حقوقی هم می گذریم). زیرا اگر خانه را رها کند کمی بیش از 25 هزار دلار ضرر کرده است ولی اگر در خانه بماند حداقل 150 هزار دلار ضرر می کند. بانکی که هم اکنون صاحب این بسته وام است (که معمولا بانکی سرمایه گذاری است)، در این مثال حداقل 100 هزار دلار ضرر کرده است. 100 هزار دلار نقدینگی در مرحله اول و با احتساب ضریب پولی صدها هزار دلار نقدینگی دیگر از سیستم بانکی به اصطلاح خشک می شود و از بین می رود.
حال بانکی مانند لمن برادرز را در نظر بگیرید که صدها میلیارد دلار از این نوع وام ها را خریداری کرده است. برای خرید این وامها، این بانک 600 میلیارد دلار از موسسات دیگر قرض کرده است. حال فرض کنید که ناگهان بازار بفهمد که تراز حسابهای این بانک منفی است. به عبارت دیگر، میزان بدهی های بانک از دارائی های بانک بیشتر است. در این صورت، سرمایه گذاران در این بانک می دانند که این بانک قادر نیست بدهی همه طلب کارانش را بپردازد. هر کسی سعی می کند که آن آخرین نفری نباشد که پولش را از بانک نخواهد گرفت و لذا هجوم به بانک شروع می شود. مشکل بانکها این است که طلب مشتریان را بایستی عندالمطالبه بپردازند اما وام بانکها به مشتریان
طبق یک قرارداد معمولا دراز مدت به بانک برگردانده می شود.بنابراین حتی اگر درصد کمی از مشتریان عمده هم خواهان برداشت پول خود شوند بانک دچار مشکل می شود. اکثر سپرده گذاران عمده بانکهای عمده هم بانک ها و موسسات مالی دیگر هستند که اگر آنها هم موفق به دریافت طلب خود نشوند خودشان هم دچار کسری در تراز حسابشان می شوند. به این ترتیب مشکل یک بانک می تواند به بانکی دیگر و از این بانک به یک بانک جدید دیگر و به سرعت به کل بازار سرمایه منتقل شود و بازار را به  صورت ناگهانی ساقط کند. همین واقعه در امریکا در حال اتفاق است.
AIG را در نظر بگیرید: همین دوشنبه اعلام کرده اند که این موسسه بایستی در عرض چند ساعت دهها میلیارد دلار نقدینگی تهیه کند و الا ورشکست می شود. واقعه ای که بسیار ترسناک است و پتانسیل آنرا دارد که اقتصاد جهان را به رکود کامل بکشاند. اتفاقی که در دهه 1930 در جهان شاهد آن بوده‌ایم.
بازارهای مالی و سرمایه گذاری در ایران، بر خلاف بازارهای عمده مالی جهان که در هم تنیده اند و در اثر این بحران سقوط عمده ای کرده اند، بازارهای ایزوله ای هستند و من شک دارم که مستقیما از این بحران تاثیر بپذیرند. اما اگر اقصاد جهان به تبع این سقوط در بازارهای مالی به رکود فرو رود (که احتمال آن وجود دارد)، قیمت نفت به شدت سقوط خواهد کرد. سقوط قیمت نفت هم برای اقتصاد ایران که مانند معتادی به درآمدهای نفت وابسته است و به دز بالاتر(درآمد نفت بالاتر) هر چه بیشتر عادت کرده است، مانند ترمز بزرگی عمل خواهد کرد که باعث ایجاد رکود و افزایش تورم خواهد شد. ایران برای مقابله با این بحران اولا باید بحران را بهتر بشناسد و ثانیا ذخیره ارزی فراهم کند که بتواند با استفاده از آن از نوسانات این بحران در امان بماند. *حجت قندی دانش آموخته دانشگاه ویرجینیا تک و مدرس دانشگاه واشینگتن اند لی است. 
 
ح.ق
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۱۴:۵۵:۲۵
یک یادداشت بسیار خواندنی و مفید و به دور از کلی گویی و فلسفه‌بافی. دست شما درد نکند. (81648)
 
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۱۵:۰۰:۲۱
اين يكي از فصيح ترين مقالاتي بود كه از اغاز مشكلات subprime market امريكا تاكنون خوانده بودم.اميد است اقاي قندي از اين مقالات بيشتر براي استفاده هموطنان قرار دهند.اصطلاحا keep up the good work (81650)
 
یاسناز
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۲۰:۰۳:۰۴
حواهش می کنم فرافکنی نکنید (از جمله های رایج خودتان بکار بردم) آیا واقعا در کشوری که از نظر تورم 162 در رده جهانی است، از نظر رشد ناخالص ملی هر سال دریغ از پارسال، رئیس بانک مرکزی آن در حال عوض شدن می باشد و در عرض 3 سال گذشته در حدود نصف اعضاء کابینه آن عوض شده اند صحبت از بحران مالی آمریکا فرافکنی نیست. حلا در آمریکا چی شده. بعد از چندین سال برای نجات بانکها و شرکتها ملی خصوصی دولت مداخله کرده و به آنها کمک می کند. ... که حتی در شرایط بدتر از این به عوض کمک گلوی بانکهای خصوص را می فشارد (مکر یادمان رفته بر خورد با مدیر عامل بانک پارسیان را) (81690)
 
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۲۰:۱۳:۱۱
یاسناز:
بحرانهای خودمون را نباید فراموش کنیم درسته. ولی وقتی کشوری خودش می گه که در بحران شدید هست این یعنی در بحران شدید هست دیگه. کاری که ما باید بکنیم اینه که از نحوه اداره بحران اونها تجربه کسب کنیم. اگه درست عمل کردن در بحرانهای مشابه در داخل از روش اونها استفاده کنیم اگه اشتباه کردن خواهیم دونست که چه کاری رو نباید کرد. (81701)
 
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۲۰:۳۶:۲۶
بسیار ساده و قابل هضم نوشته شده بود. استفاده کردیم.
مازیار-تهران (81705)
 
sadeghi
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۲۰:۴۲:۱۰
اقتصاد امریکا و ا کثر کشورهای غربی انقدر قوی و علمی هستند که از این بادها نمیلرزند.
اگر این اتفاق در ایران یادیگر کشورهای حهان سوم افتاده بود سرنگونی دولت را بهمراه داشت. (81706)
 
۱۳۸۷-۰۶-۳۱ ۲۳:۵۸:۵۰
یک نکته به نظر حقیر میرسد که حقیقتا دوست دارم این دوست عزیز و اکثر اقتصاد دان که کلیه پایه های تفکر اقتصادی را بر اساس مدل تفکر غربی( به طور مثالدر معاملات بانکی مبتنی بر بهره) اموخته است توجه کند که به صورت کاملا مختصر عرض میکنم : آیا اگر در همین مشکلی که در یک کشور مدعی پیشرو در تفکر اقتصادی موفق اتفاق افتاد حقیقتا ریشه یابی کنیم به چه چیز میرسیم ؟ چیزی جز تفکر بهره بانکی با مدل غربی و تنها سوداوری بانکها به هر قیمتی که در نهایت دامنگیر خود آنها شده! ایاعلوم اقتصادی مانند هر علوم بشری دیگر که بر اساس تجربه است نیاز به بررسی های ریشه ای ندارد،؟شاید فاکتورهایی که بر اساس ان بنا شده نادرست باشد همانند خیلی دیگر از مسائل و تئوریهای علمی که با گذشت زمان به نادرستی یا نقص ان پی برده ایم( مانند قضیه فوتون و امواج بودن نور و ...) اگر به دور از هر تعصبی این مدلهای اقتصادی که همه امتحان خود را پس داده بررسی کنیم به ناکارامدی و لا اقل نقص ان پی میبریم به خصوص در حد کلان و در حوادث واتفاقات خاص ، ایا نمیشود مدل اقتصادی طراحی کرد که در همه حال بالنده باشد؟ایا ما تنها باید نشخوار کننده گان بعضی به اصطلاح متفکر اقتصادی و سیاسی و... غربی باشیم که تنها براساس ازمون و خطا پیش میروند. از شما می پرسم ایا تا به حال امده ایم به مقوله های ناب دینی در اقتصاد مراجعه کنیم . یا چون انها بر اساس تفکرات اقتصادی دیگران نبودند به کلی کنار گذاشته شدند و یا با تفکر التقاطی و یا پایه اصول اقتصادی دیگران ( لیبرالی یا سوسیالیستی و.. )تلفیق شدند و انگاه به دلیل عدم کارایی کنار گذاشته شدند و یا تنها به دلیل معذوریت حکومت اسلامی نگه داشته شدند( مانند ان چیزی که اکنون در سیستم اقتصادی کشور ما رایج است) یعنی با پایه تفکر اقتصادی دیگران امدیم در مقوله هایی از ان نامهای اسلامی یا معاملات اسلامی را جایگزین کردیم که اصلا با ساختار و بدنه و روح ان تفکر همخوانی نداشت و یا بعضا در هدف و کارکردمتضاد مینمود( مانند عقود رایج در بانکداری کنونی کشور)، حال از شما میپرسم چرا تاکنون کسی پیدا نشده است تا با جرات تئوری یا مدل عملی اقتصادی طراحی کند که از حیث هدف، ساختار،اجراییات واز اساس بر اساس روح تفکر اقتصاد اسلامی باشد .؟ چرا؟شاید حقیقتا (که به نظر حقیر یقینا اینگونه است)از تمام ضعفهای مدلهی کنونی مبرا بود ( البته به شرط انطباق کلی با اصل)چرا ما نباید از سرچشمه حقیقی بهره بریم از کسی که او موسس جامعه بشری و چگونگی مراودات انها در هر زمان است؟ شاید واقعا این مطلب را قبول نداریم ؟! شاید! (81733)
 
ع-حیدری
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۰۰:۱۲:۵۷
هر اندازه صعود بیشتر باشد احتمال سقوط نیز بیشتر خواهد بود
باید توجه داشت که سقوط بازار آمریکا مسله ای غیر علمی نمی باشد وعلم اقتصاد از مدتها پیش اینچنین بحرانی را در اقتصاد آمریکا پیشبینی کرده بود
اگر چه اقتصاد را می توان زیر بنای مسایل دانست اما نمی توان تاثیر مسایل روبنایی ازقبیل معادلات سیاسی،جنگ و... را که تاثیر پذیر ازاقتصاد می باشند را به گونه ای متقابل در اقتصاد نادیده گرفت (81739)
 
فارغ التحصیل اقتصاد
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۱۰:۳۴:۰۴
متن فوق العاده سلیس ،روان و قابل درک برای عموم بود.
متشکر از زحمتی که برای تهیه این متن مفید کشیده اید. (81781)
 
Meti
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۱۰:۵۴:۲۱
Thanks Mr. Ghandi
Finally I understood subprime problem (81785)
 
صادق
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۱۳:۳۹:۰۶
سلام
از تحلیل زیبایتان ممنونم
یکی از معدود تحلیل هایی بود که با خواندن آن، بر دانش من نیز افزوده شد.
سپاس
دانشجوی کارشناسی مهندسی صنایع (81808)
 
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۱۹:۴۸:۳۹
نقدینگی کجا میره؟ زیر بالش مردم؟ (81852)
 
احسان
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۲۰:۳۰:۱۳
این هم مقاله خوبی بود که من در این زمینه خواندم:

http://www.tiknews.net/display/?ID=67973&page=40 (81855)
 
یه بنده خدا
۱۳۸۷-۰۷-۰۱ ۲۰:۳۲:۳۹
من فکر میکنم کار کار استکبار جهانیه که علیه استکبار جهانی توطئه کرده... (81856)
 
احمر
۱۳۸۷-۰۷-۰۲ ۰۵:۰۲:۳۲
وضعیت بالاخص اقتصاد کشورهای پیشرفته همانند یک گوی در روی یک سطح لرزان هست که اگر فشاری به یک طرفی وارد شود گوی به پایین ترین نقطه آن طرف سرازیر میشود. اینجاست که ابزارهای کنترلی وارد عمل میشوند و تعادل را برقرار میکنند ولی وضعیت کشور ما در همه موارد مثل تابع
z=x^2+y^2
است. به عبارت ساده تر در فضای سه بعدی مثل یک کاسه که لبه های آن تا بینهایت ادامه دارد. تنها نقطه تعادل آن قعر پیاله یا همان صفر مطلق است.

واضص است که کاهش قیمت نفت به دلیل بحران مالی آمریکا تاثیر شدیدی در همه امور کشور ما دارد.
تاثیر آن به پایین کشیدن نقطه قعر است .

جناب آقای صادقی چیزی که میگوئید چندان بعید هم نیست (81910)
 
مقدادي
۱۳۸۷-۰۷-۰۶ ۰۲:۱۷:۵۷
نسل ما شاهد فروپاشي شوروي بوده است - نسل ما شاهد شكل گيري اروپاي متحد هست - نسل ما شاهد فروپاشي آْمريكا نيز خواهد بود اگر اين موضوع اقتصادي زلزله اي بر اقتصاد ناپايدار آمريكا نباشد قطعا تلنگري هوشمندانه براي آن هست - اما راه حل ما؟
تبديل بخشي از ذخاير ارزي موجود ناشي از قيمت رويائي امروز نفت به دارائيهايي در اقتصاد (خصوصا مسكن ) در امريكا
تبديل نيمي از ذخيره دلاري به يورو و نگهداري در بانكهاي اروپائي
و از همه مهمتر - كاهش سريع و چشمگير در هزينه هاي جاري دولت با جلوگيري از ريخت و پاش هاي بدون بهره وري در طرح هاي عمراني و شركت هاي به ظاهر غير دولتي
كاهش شجاعانه تعرفه ها و هزينه هاي خدمات دولتي براي كشيدن هرچه پائين تر نقطه تعادل اقتصاد
ايجاد هرچه سريعتر سيستم يكپارچه اطلاعات اقتصادي و دارائيها در كشور (82557)
 
۱۳۸۷-۰۷-۰۶ ۰۸:۴۷:۵۵
قابل توجه آقاي قندي:
آيا كارشناسان ومديران كاركشته بانك لمن برادرز از پيامدهاي تراز منفي بي اطلاع بوده اند؟
مسلما خير!
آيا از سرنوشت مشابه ساير موسسات مالي وشركتهاي بزرگ ديگر از جمله ؛هندشرقي :ودلايل سقوط ارزش سهام انها بي اطلاع بو ده اند؟
اصولا آيا اينگونه بحرانها براي اولين بار اتفاق افتاده!؟
اياپرداخت اينگونه وامها جهت به تعويق انداختن سررسيد بحران
نبوده؟
درگذشته با راه اندازي جنگهاي فراگير دراين مقطع اقتصاد را(reset) ميكردند!
ثاريخ تكرار شده ‏‏اما اينبار comic insted of dramatic (82572)
 
فارسی - عباس
۱۳۸۷-۰۷-۰۶ ۲۲:۵۷:۴۰
فوق العاده بود . وقتی علت رکود اقتصادی مشخص باشد بالاخره فکری هم به حال آن می شود . اقتصاد ایران چی ؟ (82662)
 
ali
۱۳۸۷-۰۷-۰۹ ۰۹:۰۳:۴۹
آیا اقتصاددانان کشور خودمان در مجموع با این تحلیل موافقند ؟ (82970)
 
علی
۱۳۸۷-۰۷-۰۹ ۰۹:۱۰:۰۵
راستی یادم رفت سوال کنم ، ( با در نظر گرفتن فرض نویسنده ) در صندوق به اصطلاح ذخیره ارزی چند دلار دیگه مونده که بتونه جوابگوی بحران باشه ؟! (82971)
 
۱۳۸۷-۰۷-۰۹ ۱۲:۲۳:۴۸
در پاسخ دوست گرامي كه به عنوان ناشناس و با نفي تئوري هاي اقتصادي غربي
و با هدف جانبداري از تئوري اقتصاد اسلامي قلم فرسائي فرموده بودند معروض ميدارم
كه ما بايد از مدل اقتصاد اسلامي شتر گاو پلنگ امروزي استفاده بنماييم . از مدلي كه در
اصول ان بهره از بيخ حرام ميباشد وبايد نرخ بهره صفر باشد منتها اجالتا نرخ بهره
بيست و پنج درصد باشد تا بعدا ببينيم چه خاكي بايد به سرمون بكنيم . احتمالا در اينده
نزديك انرا صفر خواهيم كرد كمي سي چهل سال وقت بدهيد بابا .. رو كه نيست ولله... (83126)
 
مهتاب
۱۳۸۷-۰۷-۰۹ ۱۳:۱۵:۱۴
سلام . از شما ممنون هستم بخاطر تلاشي كه كرديد تا متني ساده و روان براي آشنائي عموم مردم با برخي معضلات اقتصادي جوامع سرمايه داري را تهيه و در اختيار قرار داديد. همانطور كه مطلع هستيد بحران اقتصادي در جوامعي كه اقتصاد آنها مبتني بر بازار آزاد ( عرضه و تقاضاي آزاد) هست امري گريز ناپذير مي باشد. با مطالعه در وضعيت اقتصادي جوامع پيشرفته سرمايه داري اين موضوع به وضوح مشخص مي باشد . برخي دانشمندان اقتصاد دان روند ايجاد بحران در جوامع سرمايه داري را 30 سال يكبار اعلام نموده اندو پيش بيني كرده اند كه چنانچه در هر 30 سال اين بحران اتفاق نيافتد و به طريقي بدون بحران بگذرد در سال 60 بحران به شدت اتفاق خواهد افتاد . آخرين بحران جدي در سال 1930 اتفاق افتاد و چون سال 1960 به خير گذشت طبق پيش بينيها بايستي در دهه 1990 شاهد بحران خيلي بزرگي مي بوديم . ولي همانطور كه برخي از دوستان نيز اشاره كردند ، دانشمندان اقتصاددان با روشهاي ارائه شده توانستند اين بحران را به عقب بياندازند ولي هم آنان خوب ميدانند كه جامعه سرمايه داري را گريزي از اين بحران نيست . همانطور كه ساركوزي نيز اشاره كرده است.من حدودا ده ساله كه در انتظار اين اتفاق بودم. و البته پيشگيريهائي نيز در زندگيم داشته ام . منجمله اينكه خودم و خانواده ام را به بهينه مصرف كردن منابع و صرفه جوئي كردن عادت دادم . يه جايئ رو براي كشاورزي و دامداري در حد رفع احتياجات خانواده هم تدارك ديدم. اميدوارم كه بحران با حداقل تلفات از سر اكثريت مردم كره زمين بگذرد. اكثرا هم رفع بحران با جنگ همراه بوده است . در زمان بحران سهام وبورس بازي و سفته بازيها با ضررهاي زيادي روبرو خواهد بود . پول ارزشي نخواهد داشت. شايد طلا بتواند راه گشا باشد. در ابتداي بحران عرضه فراوان هست ولي مردم قدرت خريد خود را به تدريج از دست ميدهند و از ميزان تقاضا كاسته شده و در نتيجه عرضه كنندگان ، توليد و عرضه كالاها را كاهش ميدهند . در بحرانهاي گذشته توليد كنندگان بزرگ سعي در كاهش عرضه كالاي توليدي داشتند . درصورتيكه ميليونها نفر نيازمند آن كالا بودند سرمايه داران حاضر نبودند كالا را در اختيار آنان قراردهند و آن كالاها را آتش ميزدند.علاوه بر اين كارخانجات را تعطيل ميكردند و اين موضوع باعث دامن زدن به بحران ميشد چرا كه كاركنان آن كارخانه بيكار شده و بيشتر قدرت خريد خود را از دست ميدادند. (83194)
 
احمد
۱۳۸۷-۰۷-۱۳ ۰۹:۳۶:۳۱
با تشکر از آقای قندی نوشته جالبی بود امید که دوستان دیگر هم در زمینه های دیگر چنین توضیحات ساده و روان و قابل فهم برای تحلیل مسائل ارائه دهند.همچنین تشکر از سایت الف (84148)
 
۱۳۸۷-۰۷-۱۳ ۱۸:۰۰:۴۸
ای عزیز در این مقاله فرافکنی نبود
بلکه در مورد بحران مالی امیکا توضیحات خوبی داد.
اثبات شیئ نفی ما ادا نمیکند. (84223)
 
خرم
۱۳۸۷-۰۷-۱۴ ۱۳:۲۴:۵۸
دست شما درد نكنه . تحليل خوبي بود . اما خوب بود اگر منابع و ماخذ اطلاعاتي را كه در مقاله ذكر شده است را يادآورميشديد كه اين مقاله مستند هم باشد. اما ازهمه اينها كه بگذريم اقتصاد امريكا بعلت اينكه اقتصاد آزادي است و انحصار و رانت يا درآن نيست يا اگر هست خيلي كم رنگ پيش بيني هاي ماكه در يك اقتصاد سنتي هستيم زياد درست از آب در نمياد . فكر ميكنم اونا با اين همه تجربه درزمينه اقتصاد ميتونن مشكل اقتصاد امريكا را به نحوي حل كنند. (84341)
 
هوشنگ
۱۳۸۷-۰۷-۱۴ ۱۴:۰۷:۴۵
خداوند اموات و رفتگان آقاي قندي را رحمت كند كه در ميان اين همه اخبار رنگارنگي كه از بحران اقتصادي در آمريكا داده مي‌شد و براي همه به صورت يك معما درآمده بود، بالاخره گفت اصل قضيه چيست. دستش درد نكند و از شما نيز بابت درج اين مقاله، ممنون! (84354)
 
مهدي
۱۳۸۷-۰۷-۱۴ ۱۴:۳۳:۳۹
با سلام خدمت شما دوستان گرامي و با عرض تشكر از نويسنده گرامي اين مقاله، كه با زباني ساده و در عين حال تحليلي نحوه‌ي پيدايش بحران را در جامعه‌ي امروز امريكا بيان كردند.
نكته اي اصلي كه من نيز ميخواستم بيان كنم تا اندازه‌اي شبيه نظر مهتاب است و اون اينكه خاصيت چرخ اقتصاد آزاد ركود و رونق است، شايد بتوان زمان آنرا به تعويق انداخت و يا شدت آنرا را با اتخاذ سياستهاي به موقع كاهش داد ولي هرگز نمي‌توان جلوي آنرا گرفت.
تجربه نشان داده است كه سياستگذران امريكا بهترين راه گريز از ركود و يا خروج از آنرا در تئوري‌هاي كينزي مبني بر افزايش مخارج دولتي منتهي با زبان ديگري به اسم جنگ مي‌دانند، اگر به درستي زمان جنگ‌هاي امريكا را بررسي كنيم مي‌بينيم گه همگي در شرايطي روي داده است كه اقتصاد امريكا در حال مواجه يا مشاهده يك ركود عميق و كسادي فعاليتهاي توليدي فراگير بوده است، از آنجا كه ركود نيز غير قابل گريز بوده براي درگير كردن ساير بخش ها و تحريك آنها بهترين كار يك اقدام نظامي مي‌باشد. از آنجا كه نيروي نظامي اين كشور نيز داراي قدرت نسبي مي‌باشد، از انجام اين گونه فعاليتها هيچ گونه هراسي نداشته و اينگونه به شيوه غير مستقيم براي خروج از ركود تلاش كرده‌اند.
اگر در دو سه سال اخير نيز بحث جنگ عليه ايران شدت پيدا كرده است نه بخاطر تسليحات اتمي و يا تحقق دمكراسي بلكه صرفاً براي رهايي از اين ركود بوده است كه روز به روز در حال عميق تر شدن مي‌باشد والا كي باور ميكنه كه امريكا طي همين دو سه سال فهميده كه ما نيروگاه هسته اي داريم در حالي كه قدمت بيش از 20 سال داره! اگه به زمان ظهور علايم ركود نيز توجه بشه، تقارن اون رو با شروع بحث جنگ بيشتر قابل دركه... (84361)
 
مهری
۱۳۸۷-۰۷-۱۵ ۰۳:۲۳:۳۴
لطفاً اگر کسی می داند برای من دانشجوی کم سواد بگوید، اینکه بانکی بسته وام کسی را می خرد یعنی چه؟
ممنون می شوم (84432)
 
سعید
۱۳۸۷-۰۷-۱۵ ۱۰:۴۶:۲۸
شاید با بالا بردن نرخ بهره بتوانند نقدینگی را کم کرده و سرمایه های سرگردان را ارزشمند کنند آنگاه مشکل به مرور زمان حل خواهد شد ولی دو مشکل دیگر ایجاد خواهد شد اول روند رشد اقتصاد کند خواهد شد دوم ارزش واحد پول کم شده و تورم رشد خواهد کرد ولی در دراز مدت دوباره باکم شدن کنترل شده نرخ بهره این مشکلات نیز حل خواهد شد
فکر میکنم کمک دولت از خزانه برای کنترل بازار بهترین کاری بود که میشد در کوتاه مدت انجام داد و در دراز مدت دولت آمریکا بصورت حساب شده بسته های مالی خریداری شده را باز کرده و در بازار ارائه میکند و آب رفته را برمیگرداند
این موضوع نشان داد دولت آمریکا نه تنها پشتوانه قوی مالی دارد بلکه به خوبی و به موقع از این قدرت بصورت علمی استفاده میکند (84468)
 
۱۳۸۷-۰۷-۱۵ ۱۸:۴۲:۲۰
\" اگر اقصاد جهان به تبع این سقوط در بازارهای مالی به رکود فرو رود (که احتمال آن وجود دارد)، قیمت نفت به شدت سقوط خواهد کرد. سقوط قیمت نفت هم برای اقتصاد ایران که مانند معتادی به درآمدهای نفت وابسته است و به دز بالاتر(درآمد نفت بالاتر) هر چه بیشتر عادت کرده است، مانند ترمز بزرگی عمل خواهد کرد که باعث ایجاد رکود و افزایش تورم خواهد شد. ایران برای مقابله با این بحران اولا باید بحران را بهتر بشناسد و ثانیا ذخیره ارزی فراهم کند که بتواند با استفاده از آن از نوسانات این بحران در امان بماند.\"

This is happening right now. (84588)
 
جواد
۱۳۸۷-۰۷-۲۱ ۰۹:۲۴:۱۶
باعرض تشکر از نحوه ارایه مطالب که دردرک مشکل بوجود آمده که گریبان دیگر کشورهارانیز گرفته است بسیار موثر بوده است . (85205)
 
۱۳۸۷-۰۷-۲۱ ۱۲:۱۷:۲۱
امروز آمریکا دوتا مشکل دارد
1) جامعه آمریکا یک جامعه مصرفی است کارخانجات دیگر در آمریکا نیستند اگر ارزش دلار پایین میاید باعث افزایش صادرات آمریکا و درنتیجه اشتغال و نهایتان رفاه بیشتر نمیشود همان مشکلی که اگر قیمت نفت پایین بیاید ما با آن دست به گریبان خواهیم شد و شاید سفر های استانی و گرفتن نامه از دستان مردم و رسیدگی به قسمتی از مشکلات آنها نیز تعطیل شود
2) مشکل دوم دنیای امروز انباشتهای بزرگ سرمایه میباشد
همان که اگر به سمت چیزی برود قیمت آن را به اسمان میبرد
و اگر یکباره بخواهد از سمت کالایی روی بگرداند آن کالا را مانند یک لاستیک پنچر میکند .

به نظر من این یک اتفاق نیست دنیای امروز با این درد بی دوا
سر وکار بسیار خواهد داشت .
این که میگویم درد بی دوا به این علت است که این اتفاق زاییده طرز فکر انسان امروزی است .
اگر بی بند وباری جنسی ایدز را برای بشریت به ارمغان میاورد
حرص طمع بشر برای انباشت سرمایه و افزایش روز به روز آن
یک چنین سونامیهای اقتصادی را در پی دارد. (85252)
 
محمود احمقی
۱۳۸۷-۰۷-۲۱ ۲۲:۰۹:۰۹
بر پدر انگلیسها لعنت که امریکایی ها را هم گرفتار کرذند. (85414)
 
۱۳۸۷-۰۷-۲۲ ۰۱:۲۷:۵۱
Thanks a lot, it was really useful. I always was wondering what the heck is happening in here? Could you write an article about the Great Depression that happened in1930? Are we close to that disaster?! Thanks for you time (85465)
 
۱۳۸۷-۰۷-۲۲ ۱۱:۵۲:۳۴
dere one from usa would u pls introduce yourself more pleas write your name or a simbole so one can refer to u (85590)
 
۱۳۸۷-۰۷-۲۳ ۱۷:۱۳:۵۶
Sure, my name is Sahba. thanks (85859)
 
۱۳۸۷-۰۸-۰۴ ۰۸:۵۷:۳۸
نوشته جالبی بود ممنونم
اگر قسمتی از سایت برای موضوعات مختلف روز در نظر گرفته شود مانند این مسئله جالب است (86877)
 
علیرضا نظری دانشجوی علوم سیاسی
۱۳۸۷-۰۸-۰۵ ۱۰:۱۰:۴۲
به نظر من بحران مالی امریکا را اگر بخواهیم به طور جدی و واقع بینانه بررسی کنیم میتوان گفت این بحران به معنای اتمام دوران سرمایه داری و تولد دوباره یا بازگشت مارکس است (86948)
 
میثم پیروی
۱۳۸۷-۰۸-۰۵ ۱۰:۱۵:۵۴
مرگ بر امریکا.خدارو شکر که داره نابود میشه (86952)
 
علی
۱۳۸۷-۰۸-۲۵ ۲۲:۳۹:۱۴
دلت خوشه.God bless Ameirca (92082)
 
آزاده
۱۳۸۷-۰۸-۰۵ ۱۲:۱۳:۱۶
با سلام
تشکر از شما که مبحث را کامل و به سادگی شرح دادید.ممنون (86995)
 
مریم
۱۳۸۷-۰۸-۰۷ ۲۱:۱۶:۳۶
دست شما درد نکنه بابت روشنگری. نکات ساده و قابل درک برای هر خواننده ی این مقاله. (87645)
 
علی
۱۳۸۷-۰۸-۱۴ ۰۹:۵۳:۱۸
باتوجه به بحران امریکا که هر روز چند صد نفر بیکاروبی خانمان داردوهزاران نفر بی کار هر روز مسئولین کشورمان وعده و وعید های مختلف میدهند با توجه به بیکاری وتورم داخلی عمل کردن بهتر نیست (89536)
 
محسن
۱۳۸۷-۰۸-۱۴ ۱۶:۱۹:۰۴
بسیار زیاد از متن استفاده بردیم. لطفا چنین تحلیلهای دقیقی را بعدا برای مسائل مختلف اقتصادی باز هم ارائه فرمایید. (89821)
 
نظر
۱۳۸۷-۰۸-۱۴ ۱۶:۵۳:۴۸
مشابه همین فرآیند برای صندوقهای قرض الحسنه در چند سال قبل اتفاق افتاد. ( قابل توجه آنهایی که سریع مسائل را به ربا خواری و ... مرتبط می کنند)
آنچه اهمیت دارد آنست که بتوانیم سیستم اقتصادی را خوب تحلیل کنیم و راهکارهای خروج ار بحرانها و ناپایداریها را بیابیم. (89841)
 
علی
۱۳۸۷-۰۸-۲۵ ۲۲:۳۷:۳۲
بابا جان آمریکا رو وللش.اوضاع مملکت ما کی درست میشه. (92080)
 
یکی مثل همه
۱۳۸۷-۰۸-۳۰ ۲۱:۳۰:۱۸
سلام
من فکر میکنم آمریکا با این ترفند ( توقع بالا رفتن نرخ مسکن و جذب سرمایه های خارجی ) مشکل مسکن خودش رو تا سالها حل کرد
این رکود بیشتر به فروشندگان نفت و سرمایه گذاران خارجی در مسکن آمریکا ضرر میزنه
باعث تحلیل فروش کشورهایی مانند چین میشه و در نهایت همون آمریکا کم ضرر کرده ترین بازیکن میدون میمونه
خوشحال میشم کسانی که اقتصاد خوندن و یا هر کس دیگه درستی یا اشتباه نظر منو بهم بگن (92966)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.