توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 28428
محمدرضا خاتمی: استراتژی خاتمی از ما کامل‏تر بود
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۶ تير ۱۳۸۷ ساعت ۱۰:۴۸
گفتگوی روزنامه اعتماد با محمدرضا خاتمی-آقاي دکتر، بعد از انتخابات مجلس هشتم و فضايي که در آن انتخابات به وجود آمده، اين بحث شکل گرفت که آن رويه يي که اصلاح طلبان تاکنون داشته اند، قابل تداوم نيست. يعني راهبرد حضور در انتخابات و اصلاح طلبي پارلمانتاريستي، حداقل براي بخش مهمي از اصلاح طلبان ديگر ممکن نيست. حتي در جبهه مشارکت ديده شد برخي چهره ها نظير دکتر حجاريان و دکتر رمضان زاده بحث تغيير استراتژي را مطرح کرده اند و البته چهره هاي ديگري هم با آن مخالفت کرده اند. شما به کدام ديدگاه گرايش داريد؟من فکر مي کنم اصلاح طلبان از زمان انتخابات رياست جمهوري نهم به بعد، راه تکاملي را در پيش گرفته اند. يعني با بازخواني استراتژي و تاکتيک هاي گذشته خود توانسته اند گام هاي بزرگي به پيش بردارند. البته هنوز ايرادات و اشکالاتي هم در آنها وجود دارد. برداشت من اين است که تا اطلاع ثانوي اصلاح طلبان نمي توانند در انتخابات شرکت نکنند. در انتخابات بايد شرکت کنند و به گمان من، شرکت هم خواهند کرد. اين يک نکته، نکته دوم اين است که همه به ضرورت اين امر رسيده اند که ائتلاف يک امر پسنديده و مطلوب است و بايد براي آن تلاش کرد. خود انتخابات مجلس هشتم دقيقاً تاييد اين نظر بود. اين نظر را که ائتلاف را بايد پيش برد. اين دو گام مهمي است که ما به پيش برداشتيم يعني اصلاح طلباني که از انتخابات گريزان بودند، تمايل بيشتري به انتخابات پيدا کردند. اصلاح طلباني هم که از ائتلاف گريزان بودند، به ائتلاف تمايل بيشتري پيدا کردند، اما هنوز نقاط ابهام و ضعفي در حرکت اصلاحات وجود دارد که ما از قبل هم اين را متذکر مي شديم و فکر مي کنيم در آينده نزديک ساير اصلاح طلبان هم به اين نکته برسند. کما اينکه در انتخابات مجلس هشتم هم يک بخش هايي از آنها که قبلاً اين ايده را قبول نداشتند به آن رسيدند. اين نکته آن است که ما چک سفيد به دست رقيب خودمان نمي توانيم بدهيم. يعني شرکت در انتخابات در هر صورت و در هر حال و در هر شرايطي، چيزي است که اصلاح طلبان بايد در آن تجديدنظر کنند. ما در انتخاباتي بايد شرکت کنيم که حداقل شرايط انتخابات آزاد و مقبول را داشته باشد و به علاوه آن، امکاناتي که در اختيار اصلاح طلبان يا رقباي آنها قرار مي گيرد، به اندازه يي باشد که بتوانند يک رقابت سالم و موثري را انجام دهند. به نظر من ما داريم به اين وضع نزديک مي شويم. يعني شرکت در انتخابات اصل است، ائتلاف اصل است و سوم «مشروط بودن شرکت» اصل است. به نظر من اگر ما روي اين سه نکته تکيه کنيم، مي توانيم اصلاح طلبان را در انتخابات آينده تقريباً پيروز ميدان بدانيم.-فکر مي کنيد چقدر از اصلاح طلبان هر سه شرط را قبول داشته باشند؟در مورد دو شرط اول يعني مشارکت در انتخابات و ائتلاف، روز به روز تعداد طرفدارانش بيشتر شده است. طرفداران مشروط بودن شرکت در انتخابات هم، قطعاً امروز نسبت به انتخابات مجلس هشتم بيشتر شده اند، اما هنوز بحث هاي جدي ميان اصلاح طلبان وجود دارد و به نظر من، اين يک نقطه ضعفي است درون جريان اصلاح طلبي که همه روي اين نکته پافشاري نمي کنند و رقباي ما و طراحان انتخابات هميشه روي اين نقطه ضعف فشار مي آورند و سبب مي شوند اختلافات ميان جبهه اصلاحات بيشتر شود. فکر مي کنم الان تنها چيزي که شايد اصلاح طلبان را کمي از هم دور مي کند، نحوه شرکت در انتخابات است؛ شرکت مشروط يا شرکت بي قيد و شرط.-به هر حال عده يي از اصلاح طلبان هستند که همچنان بر شرکت بي قيد و شرط تاکيد مي کنند. در نهايت در خروجي که پيش مي آيد، طيفي که به شرکت مشروط معتقد هستند هم، در نهايت مقابل يک عمل انجام شده قرار مي گيرند و خود را با نامزدهايي مواجه مي بينند که به نام اصلاح طلبي در عرصه انتخابات حضور دارند. بنابراين به نظر مي رسد راهبرد پيشنهادي شما در نهايت و در اجرا دچار مشکل است.ببينيد، يکي از مسائل مهمي که درون جريان اصلاح طلبي هست، اين است که دقيقاً نمي شود گفت چه کساني اصلاح طلب هستند و چه کساني کمتر اصلاح طلب. عمده اين وضعيت هم به دليل تبليغات مخالفان اصلاحات است که اجازه نمي دهند فضا شفاف و روشن شود. در طول دو، سه سال گذشته من فکر مي کنم مرزهاي اصلاح طلبي با غيراصلاح طلبي تا حدود زيادي مشخص شده است. شايد در همين جريان، مساله ائتلاف است. بنابراين در انتخابات آينده هم شرکت مشروط يا غيرمشروط، خودش يکي از مفاهيم مهمي است که مرزهاي اصلاح طلبي را تعيين مي کند و به گمان من براي جريان اصلاح طلبي فارغ از اينکه نتيجه انتخابات رياست جمهوري دهم چه باشد، اين تاکتيک يا استراتژي، جريان اصلاح طلبي درون کشور را خالص مي کند و اين نقطه اميد و قوتي است براي حرکت آينده.-شروط اين مشروط بودن که مي گوييد، به نظر شما دقيقاً مشخص است؟ آيا خط قرمزهاي روشني وجود دارد؟مهم ترين خط قرمزي که بايد وجود داشته باشد، اين است که کانديداهاي اصلي اصلاح طلبان اجازه حضور در انتخابات را داشته باشند. يعني جريان مقابل، کانديداي ما را تعيين نکند. حتي اگر ما نتوانيم به اتحاد برسيم، کانديداهاي اصلي جريان اصلاح طلبي بايد بتوانند در انتخابات شرکت کنند. اگر ما به وحدت رسيديم که چه بهتر. در آن صورت ما يک کانديدا داريم و فارغ از اينکه آن کانديدا را شوراي نگهبان رد يا تاييد مي کند، همه بايد پاي آن بايستيم. اصلاح طلبان بايد بگويند اين کانديداي ماست و شرط شرکت ما تاييد اين کانديدا است. اين مهم ترين اصلي است که ما بايد در انتخابات آينده روي آن تاکيد کنيم اما شرايط ديگري هم وجود دارد، مثل سوءاستفاده هايي که از نهادهاي ملي و عمومي و فراجناحي مي شود. دخالت هاي نابجا، سازماندهي هاي غيرقانوني و مسائل ديگري که وجود دارد، يعني اصلاح طلبان بايد آمادگي آن را داشته باشند که وقتي اين شرايط را مشخص مي کنند، در هر جا که اين شرايط برآورده نشد، از صحنه انتخابات بيرون بيايند و اجازه ندهند اقتدارگرايان بخواهند مشروعيت خود را از حضور اصلاح طلبان بگيرند و هيچ اهميتي به اينکه اصلاح طلبان چه مي خواهند، قائل نشوند. به نظر من اين مساله اصلي است و حرکت جريان اصلاح طلبي هم به اين سمت است، گرچه ممکن است ما صددرصد چيزي را که مي خواهيم در انتخابات آينده به دست نياوريم.-در چه سطحي الان اين بحث ها مطرح است؟ يعني صرفاً درون يکي دو حزب است يا مجموعه اصلاح طلبان؟اين بحث در جريان انتخابات مجلس هشتم هم بود. يعني وقتي آن ردصلاحيت هاي گسترده صورت گرفت، بخش عمده جريان اصلاح طلبي بر اين باور شدند که بايد حضور حداقلي و محدود باشد. يعني در همه جا ليست ندهند، در تهران ليست کامل ندهند و مسائل ديگر، نظير اين.-ولي در نهايت چيز ديگري بيرون آمد.بله، چون در انتخابات مجلس هشتم ما نتوانستيم بحث مشروط بودن شرکت در انتخابات را به يک امر قابل قبول همه نيروهاي اصلاح طلب تبديل کنيم اما امروز به نظرم همان تجربه انتخابات مجلس هشتم سبب شده است که بخش هاي بيشتري به اين سمت گرايش پيدا کنند که شرکت ما در انتخابات بايد مشروط باشد. در انتخابات مجلس هشتم از آنجا که از اول بحث هاي مشروط بودن شرکت در انتخابات خيلي جدي مطرح نشده بود و فقط شرکت در انتخابات مطرح شد، طبعاً در ميانه راه، باز کردن اين بحث جديد معلوم بود که به جايي نمي رسد، کما اينکه نرسيد. اما الان جريان اصلي اصلاح طلبي و بدنه اصلاح طلبان- به گمان من- بر اين است که ما در انتخابات آينده نمي توانيم بدون قيد و شرط وارد شويم.-اگر قرار بود اصل مشروط بودن شرکت در انتخابات مجلس هشتم اعمال شود، اين شرکت به چه شکل مي شد؟شرکت ما اين مي شد که شما در شهرستان ها همين 90-80 کانديدايي که داشتيم و حتي کمتر از آن را ليست مي داديم. چرا که در همين 90-80 کانديدا، بعضي از آنها نفرات اصلي ما نبودند و کانديداهاي رده سوم و چهارم بودند که معلوم هم بود راي نمي آورند و راي هم نياوردند. در تهران هم تمرکز روي هشت تا 10 نفر بود. يا طرح هاي ديگري که وجود داشت. از آنجا که اطلاعاتي به ما مي رسيد مبني بر اين بود که تکليف صندوق هاي تهران معلوم شده است، به همين خاطر طرحي وجود دارد که چهره هاي شاخص و بارز تاييد صلاحيت شده ما در تهران که مي توانند در انتخابات راي بياورند و در مجلس موثر باشند، به شهرستان ها بروند و ما اصلاً در تهران کانديدا ندهيم. در حقيقت اينها شرکت ما را در انتخابات مجلس هشتم مشروط مي کرد اما چون اين بحث زمان داري بود و ما زمان کافي نداشتيم، اين بحث ها گر چه مطرح شد، اما خيلي روي آن بحث درنگرفت و نتيجه هم نداد.-چرا معمولاً اصلاح طلبان در هر انتخاباتي وقت کم مي آورند؟اصلاح طلبان به اين دليل وقت کم مي آورند که داراي گرايش هاي متفاوتي درون خودشان هستند. متاسفانه بخش عمده يي از اين گرايش هاي متفاوت، تنها در جريان انتخابات فعال هستند و فقط در انتخابات شرکت مي کنند. بنابراين زمان انتخابات که مي شود نظرات و بحث هاي خود را مطرح مي کنند و مسائلي از اين قبيل. يک نهاد دائمي سياسي نيستند که در طول سال هم نسبت به مسائل مختلف بنشينند، با هم همفکري کنند و نظراتشان را با هم نزديک کنند. بنابراين وقتي نزديک انتخابات مي شود به هر حال همه جزء اصلاح طلبان هستند و نمي شود اين را منکر شد، اما به خاطر تفاوت سطحي که از نظر نگرش و ديدگاه سياسي، اقتصادي، فرهنگي و... دارند، نه اينکه وقت کم بياورند، بلکه زماني که به اين مباحث مي پردازند، خيلي دير است و طبعاً در اين مدت کوتاه پاسخ نمي دهد. اصلاً جبهه دوم خرداد براي اين تشکيل شد که در طول سال اينها برنامه داشته باشند و کار کنند اما متاسفانه درون جبهه دوم خرداد گروه هايي را داريم که مي آيند، تصميمي را هم مي گيرند، براساس آن توافق هم مي کنند، اما دو ماه بعد همان گروه مي آيد و با آن تصميم مخالفت مي کند، به دليل اينکه اصلاً اين بحث در شوراي مرکزي يا نهادهاي تصميم گيرنده آن گروه ها حلاجي و بحث نشده تا همه اعضاي آن تشکيلات به نظر واحدي برسند و بعد آن نظر به جبهه دوم خرداد ارائه شود. يک نفر مي آيد و در جلسات جبهه دوم خرداد يک نظري مي دهد، مدتي ديگر يک نفر ديگري مي آيد و نظر ديگري دارد. اينها مشکلات ساختاري است که درون جبهه اصلاحات وجود دارد و البته روز به روز خوشبختانه کمتر شده. اما به هرحال اين عوامل سبب شده که ما روي مسائل اساسي مثل نحوه شرکت در انتخابات، خيلي زمان نياز داشته باشيم تا بتوانيم به نتيجه برسيم و گاهي اوقات بايد هزينه هاي زيادي هم بپردازيم؛ هزينه هايي مثل عدم موفقيت در چندين انتخابات را بايد بپردازيم تا تازه به نظري برسيم که گروهي آن را پنج سال قبل مطرح کرده بود. حالا همه اعتراف مي کنند که آن نظر درست بوده است.-با توجه به اينکه شما گفتيد اصلاح طلبان هميشه خيلي دير وارد بحث هاي جدي انتخابات مي شوند، اخيراً آقاي دکتر نجفي يک پيشنهادي را براي انتخابات رياست جمهوري مطرح کرده و خواسته که اصلاح طلبان دور هم جمع شوند و در يک روند دموکراتيک به کانديداي مورد اجماع برسند و پشت آن نامزد بايستند و اگر هم آن نامزد ردصلاحيت شد، همه با هم اقدام کنند. اين پيشنهاد با بحثي که الان شما داشتيد، خيلي شباهت دارد. خواستم بدانم نظر شما درباره اين پيشنهاد چيست و آيا در جبهه مشارکت روي اين پيشنهاد بحثي انجام شده؟اين همان پيشنهادي است که ما در انتخابات رياست جمهوري نهم هم پيشنهاد کرديم.-به کجا؟به کل دوم خردادي ها. چون در آنجا تعدد کانديدا وجود داشت، ما پيشنهاد کرديم که چند راه وجود دارد؛ يکي اينکه خود جبهه دوم خرداد که يک تشکيلات شناخته شده و داراي شناسنامه بود، بنشيند، بحث کند و به طور دموکراتيک درباره نامزدها راي گيري کند. هر کسي که انتخاب شد، بشود کانديداي اصلاح طلبان. اين پيشنهاد را قبول نکردند. گفتيم بياييد از نخبگان اصلاحات در سراسر کشور نظرخواهي کنيد. اين نخبگان الزاماً عضو احزاب و گروه ها هم نبودند. استادان دانشگاه، فعالان سياسي، فرهنگيان، روز
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.