نظر منتشر شده
۱۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 23604
سقوط دلار به زبان ساده
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۳۱
اقتصاد برای اقتصاد نخوانده‏ها
سقوط دلار به زبان ساده

 
نظام پولی فعلی جهان بر اساس ارزهای شناور پایه‏گذاری شده است که باعث عدم تعادل‏هایی می‏شود که به هر حال باید درست شود. این عدم تعادل را مدتی است که اقتصاددانان تشخیص داده‏اند و این آگاهی به همه اقتصاددانان مطرح جهان داده می‏شود. برای این که بفهمیم ما چگونه به این جا رسیدیم نیاز است که پس زمینه تاریخی این بحث را بدانیم.

بر اساس استاندارد بین المللی طلا، جریان خروج و ورود طلا به کشور‏ها قیمت نسبی طلا را در کشور‏های مختلف مشخص می‏کند. به عنوان مثال یک کشور با واردات شبکه‏ای با مبادله شدن طلا با کالا خروج مقادیری طلا را شاهد خواهد بود.

به دلیل این‏که منابع طلا در یک کشور محدود است بنابراین فرایند از دست دادن طلا در نتیجه یک محدودیت طبیعی است. اما قبل از این که منابع طلای کشور به صفر برسد کاهش حجم طلا که در مبادلات استفاده می‏شود در کشور‏های وارد کننده باعث کاهش قیمت می‏شوند. در همین زمان در کشورهای صادرکننده یک جریان دیگر حاکم است در این کشور‏ها حجم طلا افزایش می‏یابد و باعث افزایش قیمت می‏شود.

در واقع ما به یک نقطه‏ای می‏رسیم که تفاوت بین قیمت‏ها باعث می‏شود که کالاهایی که یک واردکننده وارد می‏کند برای صادر کننده برای وارد کردن جذاب‏تر بشود. جریان طلا به کار می‏افتد تا قدرت خرید حجم طلا در یک کشور را در مقابل قیمت طلا در کشور های دیگر را حفظ کند و مانع انباشته شدن طلا در یک نقطه می‏شود.

وقتی تجارت در بین کشور‏ها اتفاق می‏افتد واردات باید با درآمد صادرات پرداخت شوند و این یک قاعده‏ی عمومی است که هزینه مصرف  با تولید باید پرداخت شود. در یک کشور که حجمی از طلا از صادرات گذشته در آن انباشته شده است برای واردات از همان حجم بهره می‏گیرند.

بعد از جنگ جهانی دوم مدل استاندارد به کار بستن طلا دیگر مورد استفاده واقع نشد و یک سیستم جدید به نام برتون وودز طراحی شد. این سیستم دلار آمریکا را به عنوان مبنای مبادلات تعریف می‏کند تا نقش طلا را بازی کند. یک سیستم از نرخ‏های ثابت برای تبدیل بین دلار و ارزهای بین المللی ایجاد شد. در این سیستم فقط دلار قابل تبدیل به طلا بود و این کار فقط توسط بانک‏های مرکزی خارجی امکان پذیر بود. و دیگر ارزها با نرخ تبدیل ثابت قابل تبدیل به دلار بود.

در استاندارد طلا که قبل از برتون وودز رایج بود نرخ تبدیل ارز بر اساس حجم طلا تعیین می‏شد. بنابر این نرخ تبدیل بر اساس ارزش واقعی هر ارز تعیین می‏شد. توافق نامه برتون وودز نرخ‏های ثابت تبدیل را جایگزین کرد اما آن‏قدر هم که به نظر می رسید این نرخ‏ها ثابت بماند، نماند.

بر اساس برتون وودز کشورها از سیاست‏های تورمی خودشان پیروی می‏کنند و بعد از این که مشاهده کردند که نرخ‏های ثابت غیر قابل تحمل است آن‏ها نرخ‏ها را اکس پست تعیین کردند. هنری هازلیت اقتصاددان ، در کتاب خود مرگ این چینش را در عنوان کتابش" از برتون وودز تا تورم جهانی" پیش بینی می‏کند. او در سال 1949 نوشت: "این سیستم نه تنها عامل تورم جهانی می‏شود بلکه آن را تسریع می‏کند."

در طلوع وضعیت جدید پولی بعد از جنگ جهانی دوم همه جهان از کمبود دلار رنج می‏بردند. کشورهای اروپایی دچار مشکل اساسی در مبادلات خود شده بودند. هزلیت بحث می‏کند که این وضعیت به این دلیل اتفاق افتاد که نرخ ثابت تبدیل ارزهای اروپایی را با ارزش‏تر از آنچه بودند، کرده بود و دلار را کم ارزش‏تر. رئیس جمهور مارشال و کنگره این وضعیت را به درستی درک نکردند و میلیارد‏ها دلار مالیات دهندگان آمریکایی را در دست دولت‏های اروپایی ریخت تا از آن استفاده کنند و موازنه تجارت خود را برقرار کنند و با این دلارها آنان به سوسیالیزم خود دست یافتند و تبدیل  را با ارزهای خود کنترل کردند.

پاسخ سیاست‏ها به این عدم تعادل ارزش زدایی (Devaluation) بود. بعد از بهمن ارزش زدایی وضعیت برعکس شد: ارزش دلار و قدرت خرید آن بیشتر از همتایان اروپایی خودش شد.
 آمریکا می‏توانست بیشتر از آنچه صادر می‏کرد از اروپا و ژاپن وارد کند. در دهه 70 آمریکا از یک تورم وحشتناک ناشی از سرمایه گذاری در جنگ ویتنام و سرمایه گذاری‏های اجتماعی رنج می‏برد که این امر باعث شد تلاش زیادی انجام بدهند تا موازنه بودجه و تجارت برقرار کنند. سیستم برتون وودز جایی دچار بحران شد که معلوم شد وقتی که کشور‏هایی بخواهند ارز خود را با نرخ تبدیل به دلار و پس از آن به طلا تبدیل کنند منابع طلای آمریکا کفاف این تبدیل را بر اساس سیستم برتون وودز را نمی‏دهند.

همان طور که هزلیت در 1949 پیش بینی می‏کرد ارزش بیش از اندازه دلار باعث تمام شدن منابع طلای آمریکا خواهد شد. در این نقطه دلارهای زیادی در جهان بود که همه می‏خواستند با قیمت رسمی تبدیل به طلا بشوند.

این سیستم وقتی که نیکسون قابلیت تبدیل را با "بستن پنجره طلا" از بین برد، دچار شکست شد. ساختار جدید پولی که ریشه در مرگ سیستم برتون وودز داشت، شامل نرخ تبدیل تعیین شده توسط بازار در میان ارزهای شناور می‏شد که کاملا دچار کمبود هر نوع سیستم حمایت از مبادلات بود.

این سیستم پولی جدید مانند مانند یک فیلم وحشتناک به نوعی بازگشت زنده برتون وودز مرده بود. بازمانده این توافق نامه که دلار را در مرکز مبادلات بین المللی قرار داده بود به عنوان منابع نگه‏داری می‏شد. دلار در چنان حجم وسیعی توسط بانک‏های بزرگ نگه داشته می‏شد که آن‏ها را نمی‏شد بدون از بین بردن ارزش بقیه حجم موجود فروخت.
 در این سیستم جدید، هر سال آمریکا از کشور‏های مختلف برای مصرف کالا وارد می‏کرد و دلار می‏پرداخت. دلار‏ها سپس توسط بانک‏های مرکزی خارجی برای خرید از بخش‏های دولتی و خصوصی مورد استفاده قرار می‏گرفت. در حالتی که این‏ها امنیت خزانه را تامین می‏کرد این سیستم از هیچ خلق شده بود نیاز به هیچ پس اندازی از سوی مصرف کننده آمریکایی نداشت.
 در این چینش جدید، آمریکایی‏ها از این قاعده دست و پا گیر که ابتدا باید تولید کنید و سپس مصرف کنید آزاد شده بودند. مصرف آنان مرهون  وابستگی روزافزون بخش خصوصی و دولتی به کشور‏های خارجی بود. این شرایط به شدت ناپایدار است و ممکن است با یک کاهش ارزش شدید برای دلار به نسبت سایر ارزها به پایان برسد. این‏ها موضوع بحث کتاب "بحران دلار: علل، پیامد ها و درمان" نوشته‏ی ریچارد دانکن است.

یک جنبه‏ی این کار این بود که مکانیزم تنظیم خودکار استاندارد طلا در این دنیای مدرن دیگر به کار گرفته نمی‏شد. و به عنوان نتیجه مستقیم ما دچار "انفجار خلق اعتبار شدیم که باعث شد اقتصاد جهانی ناپایدار شود."

این سیستم شناور نرخ تبدیل ارز به لحاظ تاریخی آمریکا را در موقعیتی قرار داد که بزرگترین موازنه تجاری را در طول تاریخ به دست آورد و توانست "کمبود اعتبار خود را با استفاده از ابزار اقتصادی‏اش یعنی دلار جبران کند." دانکن می‏گوید:" تا سال 2001 موازنه تجاری آمریکا بزرگتر از مجموع تولید ناخالص داخلی کشور‏های جهان منهای 13 کشور بود. "
 بر خلاف طلا که فقط از زمین به سختی به دست می‏آید منابع دلار به راحتی قابل تولید بود و فقط کافی بود رضایت خزانه در این مورد جلب شود و این اصلا به تلاش زیادی نیاز نداشت. در این استاندارد دلار هیچ مکانیزمی برای اصلاح نظام وجود ندارد تا از بحران‏های از قبیل تورم‏های نجومی جهانی جلوگیری کند یا در صورت ایجاد بحران در تجارت جهانی این قواعد را تنظیم کند.

دانکن می‏نویسد:"تا چه زمانی جهان این سیستم را خواهد پذیرفت که اعتبار تولید شده توسط آمریکا را به عنوان ابزار خرید کالا و خدمات استفاده کند؟" این فقط مربوط به زمان می‏شود. دیگر آمریکا با اعتبار شناخته نمی‏شود. یا آمریکا در آینده با اعتبار شناخته نخواهد شد. دانکن پیش بینی می‏کند:"دلار سقوط خواهد کرد چرا که دیگر برای آمریکا ممکن نخواهد بود 1.5 تریلیون ارزش امنیت سرمایه‏گذاری را به جهان بفروشد."

برخی از تحلیل‏گران با یک رویکرد افراطی از دلار حمایت می‏کنند و برخی از مقامات دولتی کشور‏های خارجی را برای این مشکل ملامت می‏کنند.آن‏ها تمایل به سرمایه‏گذاری در بازار آمریکا به دلیل وجود فرصت‏های سرمایه‏گذاری بیشتر را به عنوان دلیل موازنه تجاری بالا می‏بینند.

خلاصه این که  آمریکا یک مزیت نسبی برای خود در بازار سرمایه ایجاد کرده است و ما نباید از این که سرمایه‏گذاران کالا را می‏خرند تعحب کنیم. وقتی که سرمایه‏گذار این مزیت‏ها را که بازار سرمایه آمریکا فراهم می‏آورد را در می‏یابد و مطابق آن عمل می‏کند موازنه تجاری افزایش پیدا می‏کند. به نظر من آن چیزی که خطرناک و هشدار دهنده است موازنه تجاری بالا نیست بلکه موازنه تجاری بالا نشان دهنده این است که بازار سرمایه آمریکا توسط نیرو‏های درستی هدایت می‏شود.

دانکن این دیدگاه را به شدت نقد می‏کند و می‏گوید این دیدگاه بسیار خنده‏دار است. ژاک روف اقتصاددان فرانسوی می‏گوید "سیستم تعیین نرخ بر اساس دلار " یک بازی کودکانه است که بعد از پایان هر دور از بازی برنده مهره‏های بازنده را به او پس می‏دهد." روف به عنوان مثال به فعالیت‏های بانک مرکزی اشاره می‏کند وقتی که آن‏ها از صادر‏کنندگان فرانسوی دلار می‏گیرند و به آن‏ها فرانک می‏دهند آن‏ها فرانک را برای هزینه تولید خود صرف می‏کنند و سپس دوباره به سر خط باز می‏گردند و دلار‏هایشان را در آمریکا سرمایه‏گذاری کنند.

بدون این که کشور‏ها بتوانند نرخ تبدیل خود را به طلا تعریف کنند جهان هیچ راهی ندارد مگر این که کمبود اعتبار آمریکا جبران کنند و مجبورند هر آن چه که آمریکایی‏ها برای مصرف نیاز دارند در اختیار آن‏ها قرار بدهند. وقتی دلار به خانه برگشت وارد نظام بانکی آمریکا می‏شود و به عنوان پایه هرم تولید پول قرار می‏گیرد که باعث افزایش اعتبار می‏شود که پول لازم برای واردات آمریکا را تامین می‏کند و پس از آن این چرخه ادامه پیدا می‏کند.

دانکن در نشان دادن این داستان یک کار بسیار عظیم انجام داده است. به عنوان یک مثال او اشاره می‏کند که از سال 1980 دارایی آمریکا دو برابر نرخ تولید ناخالص داخلی رشد داشته است.کاهش موازنه بودجه آمریکا احتیاج بیشتری به جستجو برای سرمایه‏گذاران علاقه‏مند دارد.

تاثیر آشنا‏تر تورم یعنی افزایش قیمت مصرفی، قیمت کالاهای مصرفی را همراه با افزایش حجم پول افزایش می‏دهد. به هر حال تورم همیشه این مسیر را طی نمی‏کند: تورم قیمت کالا وقتی اتفاق می‏افتد که که خلق پول اعتباری وارد دارایی های اقتصادی شود. دانکن آمار‏هایی را نشان میدهد که یک همبستگی قوی میان افزایش اعتبار و قیمت کالا در اقتصاد‏های حباب گونه تشخیص می‏دهد. افزایش روزافزون حجم دلاردر نبود سیستم تنظیم کننده نرخ تبدیل بازار، حباب‏های اعتباری در اقتصاد داخل و خارج ایجاد می‏کند.

وقتی دلار وارد یک نظام‏های بانکی خارجی می‏شود آن‏ها پایه پولی خود را افزایش می‏دهند که باعث گسترش اعتبار داخلی بیشتر می‏شود. حباب‏ها باعث بحران‏های بانکی می‏شود و سپس بحران دارایی توسط شرایط اقتصادی تشدید می‏شود.

بازیافت این دلار‏ها در آمریکا باعث افزایش قیمت زیاد در این جا می‏شود. دانکن می‏نویسد: "در نتیجه بازار‏هایی که تحت سلطه  دلار آمریکا و باند‏های همکاری حباب این بازار‏ها را بزرگ‏تر می‏کند، و سوءاستفاده از سرمایه را تسهیل می‏کند. و قیمت دارایی‏های آمریکا را افزایش می‏دهد.

دانکن ظهور پارادایم جدید را پیش بینی می‏کند و دلار سقوط خواهد کرد و آن را با رکود عظیم دهه 30 مقایسه می‏کند. این پارادایم جدید در مقیاس جهانی خواهد بود. این پارادایم به علت ناپایداری درالگو‏های تجارت و نرخ‏های تبدیل به وجود خواهد آمد.

اعتباردهندگان خارجی به حجم‏های وسیع امنیت‏های تحت سلطه دلار آمریکا وابسته هستند. به این دلیل که آن‏ها از سیاست‏های مرکانتیلیستی حمایت می‏کنند و موازنه تجاری مثبت را ترجیح می‏دهند که ممکن است ارزهای دیگر در مقابل دلار قوی‏تر شوند به خطر بیندازد. اقتصادهایی که به صادرات یارانه می‏دهند یک ساختار تولیدی در اقتصادشان می‏سازند که به شکل ویژه‏ای در تولید کالا برای صادرات به آمریکا سرمایه گذاری می‏کنند و نیاز مصرف کننده داخلی را کمتر مورد توجه قرار می‏دهند.

دانکن این الگو را سرمایه‏گذاری بیش از اندازه می‏خواند. ‏این تغییر در آمریکا، باعث کاهش مصرف کالاهای وارداتی می‏شود و وقتی مصرف کننده آمریکایی نمی‏توانند این کالاهای وارداتی را بخرند این کاهش به اقتصادهای صادر کننده‏ی آسیا هم می‏رسد.

برای این که این تجربه ناپایدار در سطح جهانی تبدیل به یک نتیجه‏ی نامطبوع بشود دلار باید در مقابل ارز کشورهایی که تجارت بسیار زیاد با آن  دارند به ویژه چین و کشور‏های آسیایی پایین بیافتد تا موازنه تجارت برعکس شود و این تبدیل به پایان عصر رشد بر اساس صادرات خواهد شد.

دانکن به این دیدگاه حمله می‏کند که "بر اساس شرایط با بالا و پایین کردن حجم پول می‏توان بر هر مشکل اقتصادی غلبه کرد". دانکن می‏نویسد: "تغییر دوره‏ای است که برابری در اقتصاد بعد از یک دوره بلند مدت نگه‏داری می‏شود."

انفجارها شامل دوره‏های غیر معمول تورم قیمت دارایی‏ها می‏شوند که دوره‏هایی از اشباع اعتباری هستند. همه کسانی که معتقدند افزایش حجم پول در ژاپن رکود اقتصادی را درمان می‏کند، یا افزایش پولی در 1930 می‏توانست از رکود جلوگیری کند این را متوجه نمی‏شوند که همه این مشکلات مربوط به افزایش غیر معمول اعتبار است و این افزایش غیر معمول است که بحران‏ها را به وجود می‏آورد.

   
 
محسن کریمی
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۴:۲۳:۵۵
نه ساده بود و نه گویا و نه حتی قابل خواندن. از قدیم گفته اند: پیچیدگی کلام یک گوینده یا نویسنده ارتباط مستقیم با مسلط نبودنش به مطلب دارد. خودتان سر در نیاورده اید؛ پیچیدگی های ذهنی خودتان که ناشی از درست متوجه نشدن بوده است را کاملا به خواننده انتقال می دهید. سقوط دلار به زبان پیچیده هم برای این نوشتار زیاده است چه رسد به سقوط دلار به زبان ساده! - از موفق نبودن شما در ساده سازی (و چه بسا فهم مطلب) که بگذریم؛ باید بگوییم کسانی که به دنبال ساده سازی این طور مفاهیم اند راه رئیس جمهور محترم را می روند که می خواهد همه چیز را با مثال آوردن از کوچه بازار و مسجد و مدرسه تحلیل کند و نتیجه اش هم که فاجعه هایی است که می بینیم. چه لزومی دارد مفاهیم پیچیده را سخیف کنیم. ساده کردن فرق دارد با سخیف کردن. پیچیدگی زائد را باید زدود ولی سهل انگاری و ساده انگاری نتایج بسیار بدی دارد. (54565)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۵:۱۷:۲۹
یکی از رموز موفقیت اقتصادی آمریکا دلار است. با افول دلار اقتصاد این کشور هم مطمئنا دچار مشکل خواهد شد. (54574)
 
وحید
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۷:۰۰:۵۳
ما که از اول تا حالا هرچه دلار سقوط کرده دیده ایم که در کشور ما ثابت مانده است و آقایان محترم به نفع امریکا ارزش دلار را در کشور ما ثابت نگاه داشته اند و هنوز به زیر یک هزار تومان نرسیده است (54581)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۹:۰۴:۰۷
اصلا و ابدا ساده نبود.
خود نویسنده یکبار از اول تا آخر بخواند چیزی دستگیرش نمی شود.
چه برسد به ما (54585)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۲:۱۷:۲۶
رای من به کامنت بالا مثبت است یعنی مقاله گنگ است و دستم به اشتباه رای منفی را کلیک کرد (54619)
 
guest
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۰۷:۱۴:۳۸
I understand nothing (54607)
 
فرهنگ ادیب
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۰:۴۲:۵۶
دوستان عزیز الف
در بدو امر میخواستم مطلبی ننویسم .ولی چشمم که به کامنت ها افتاد متوجه شدم که استنباط من درست بوده است . هر چه مطلب شما را خواندم چیزی دستگیرم نشد . حتی انرا در فولدر پی سی خودم ذخیره کردم که عمیق تر بخوانم . بعدا که چندین بار خواندم بازهم چیزی دستگیرم نشد . توجه کنید که بنده اقتصاددان نیستم ولی نوشته بودید اقتصاد برای اقتصادنخوانده ها . فکر میکنم این مطلب از جایی ترجمه شده که ترجمه ان درست انجام نگردیده است . به هرحال پیشنهاد میکنم یا لینک مطلب اصلی انرا اعلام کنید تا بتوانیم از منبع اصلی ان استفاده کنیم و یا مقاله را بازنگری فرمایید . به هرصورت مطلب فوق به لحاظ موضوعی جذاب و حتی فراتر از ان برای اطلاعات عمومی هموطنان ضروری است . ارزشش را دارد انرا بصورتی قابل درک مجددا منتشر بفرمایید
با تشکر (54614)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۶:۵۳:۵۱
من فکر میکنم بهتره از یک مترجم حرفه ای در زمینه اقتصاد استفاده کنید یا متن انگلیسی را عینا در سایت قرار دهید بهتر از این فارسی کج و کوله و غیر قابل فهم است ! (54636)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۸:۰۶:۵۳
به هرترتیب آمریکا علاوه براینکه مصرف کننده بزرگتری هست به همان ترتیب تولید کننده بزرگتری نیز می باشد. کاهش ارزش دلار آمریکا همانطور که ممکن است بر مصرف کننده آمریکائی تاثیر بگذارد ولی عامل بالانس هم می تواند باشد. با کاهش ارزش دلار قدرت خرید مصرف کنندگان پائین می آید و از سوی دیگر اچناس خارجی برای ورود گران می شوند پس از حجم واردات آنها کاسته شده و در مقابل اجناس آمریکائی نسبت به ارزهای دیگر ارزان شده و صادرات رونق می گیرد. توریست آمریکائی در تبدیل ارز خارجی ضعف پیدا می کند و در مقابل توریست خارجی با تبدیل پول خود دلار بیشتری برای سفر به آمریکا دارد. این یک نوع رونق صادرات برای این محسوب می شود. بازارهای صادرات کشورهای مرتبط با اقتصادی با آمریکا دارای چرخش در موازنه می شود و نهایتا دچار بحران.
شاید برخی در نظر داشته باشند این به علت مشکل داد و ستد با آمریکا است ولی نباید فراموش کرد که آمریکا برای اقتصاد های دنیا بسیار جذاب است و حجم مبادلات تجاری آن یک سویه کل اتحادیه اروپا را در بر می گیرد. (54639)
 
داود
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۲۳:۰۱:۲۴
به زبان ساده
کشورها از دلار آمریکا برای مبادلات خود استفاده میکنند مثلا در بازار نفت برای مبادلات از دلار استفاده میشود.در نتیجه دلار امریکا هم در داخل امریکا تقاضا دارد و هم در خارج آمریکا.این امر مزایای زیادی برای آمریکا دارد یکی اینکه در ازای هزاران میلیارد دلار که در جهان در گردش است و یا در بانک مرکزی کشورهای مختلف به عنوان پشتوانه پول داخلی آن کشورها انباشته شده کالاهایی وارد آمریکا شده است که مطمئنابخش زیادی از آن به عنوان نهاده تولید به تولید آمریکا خدمت میکند.(فدرال رزرو آمریکا از ارزهای دیگر به عنوان پشتوانه دلار استفاده نمیکند و در واقع قدرت آمریکا پشتوانه دلار است)و دوم اینکه دولت آمریکا میتواند برای جبران کسری بودجه خود دلار چاپ کند بدون اینکه منجر به تورم بشود به شرط اینکه تقاضای دلار در سطح جهان بالا برود.مثلا وقتی آمریکا به فرض 500 میلیارد دلار برای جنگ عراق هزینه کند کافی است تا 500 میلیارد دلار برای دلار در سطح جهان تقاضا ایجاد کند که این کار غالبا با افزایش نرخ بهره دلار صورت میگیرد .زیرا اگر نرخ بهره دلار نسبت به سایر ارزها بالاتر باشد مردم بیشتر متمایل به نگاهداری دلار هستند تا ارزهای دیگر.اما این روشها اخیرا برای آمریکا دردسر ساز بوده:افزایش نرخ بهره که به منظور ایجاد تقاضا برای دلار در خارج از آمریکا صورت گرفته بود خطر رکود در داخل آمریکا را افزایش داده است که منجر به کاهش نرخ بهره از طرف فدرال رزرو شده است اما کاهش نرخ بهره تقاضای دلار در سطح جهان را کاهش میدهد که منجر به کاهش ارزش دلار نسبت به ارزهای دیگر مشود.در واقع آمریکا باید از بین رکود و یا کاهش ارزش دلار یکی را انتخاب کند و گویا کاهش ارزش دلار را انتخاب کرده است که منطقی تر نیز هست.کاهش ارزش دلار از طرفی به رونق اقتصاد آمریکا کمک میکند(گرچه باعث تورم در داخل آمریکا میشود) و از طرف دیگر بدهی دولت آمریکا به مردم جهان را کم میکند(اگربه فرض هزار میلیارد دلار در خارج از آمریکا در جریان باشد بعد یک افت ارزش سی درصدی دلار ارزش آن هزار میلیارد دلار میشود هفتصد میلیارد دلار!).پس آمریکا به همین سادگی دارد از همه مردم جهان مالیات میگیرد!
از این ساده تر فکر نمیکنم بشود (54648)
 
۱۳۸۷-۰۱-۰۱ ۰۶:۲۱:۲۶
پیشنهاد میکنم این مطلب را با انشایی گویا و قابل درک منتشر فرمایید. (54655)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.