نظر منتشر شده
۲۱
توصيه به ديگران
 
کد مطلب: 23538
خطای سیاست‏گزار و تنبیه راننده تاکسی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۴۹
 بخش تحلیلی الف مقاله ای را در باب افزایش کرایه تاکسی ها منتشر کرده است که به عقیده بنده دارای خطاهای متعدد استدلالی است و در این یادداشت برخی نقدها بر شیوه استدلال آن مطرح می شود. مقاله یاد شده دارای دو مدعای اساسی است:

1) مدعای اول: افزایش قیمت بنزین عامل افزایش کرایه تاکسی و آن هم عامل تورم در ایران است.

مقاله از همان ابتدا فرض گرفته است که افزایش کرایه تاکسی ها به علت افزایش قیمت بنزین است. حال آن که روشن است که بنزین سهم چندان بزرگی در قیمت تمام شده خدمات حمل و نقل ندارد و افزایش کرایه تاکسی نه صرفا به علت افزایش قیمت بنزین بل که به علت افزایش سطح عمومی قیمت ها و از جمله سایر نهاده های تولید این صنعت (مثل خدمات تعمیر و حق بیمه و قطعات یدکی و ...) صورت می گیرد. شاهد این مدعی هم این که در طی چند سال گذشته که به دلیل قانون تثبیت قیمت ها قیمت بنزین افزایش نداشته است کرایه تاکسی مسیر صعودی خودی را طی کرده است. از طرف دیگر پس از سهمیه بندی بنزین که باعث افزایش چندبرابری در هزینه فرصت مصرف بنزین برای تاکسی ها شده است (چه تاکسی هایی که بنزین مازاد خود را از بازار سیاه می خرند و چه آن هایی که در این بازار می فروشند) ولی کرایه تاکسی چند برابر نشده و افزایش آن نسبت به افزایش قیمت بازار سیاه بنزین (که مبنای محاسبه قیمت برای تولیدکننده است) بسیار ملایم تر بوده است.

مقاله سپس وارد این ادعای قدیمی شده است که "افزایش قیمت بنزین به تورم عمومی دامن می‌زند. این یك ادعا نیست، بلكه تحقیقات متعدد آنرا تایید كرده‌اند". چون نویسنده محترم مقاله هیچ نمونه ای از تحقیقات مورد نظر خود را ارائه نکرده اند و نگارنده این مقاله نیز علم غیب بر تمامی تحقیقات اقتصادی در ایران ندارد نمی تواند به طور مطلق این ادعا را رد کرد و احتمال می دهد که شاید چنین تحقیقاتی وجود داشته باشند. ضمن این که این بحث که افزایش قیمت بنزین "علت" ایجاد تورم در ایران است و یا "معلول" آن نیز بارهای بار بین مخالفان و موافقان این بحث صورت گرفته و نگارنده قصد خسته کردن خوانندگان را ندارد. فقط توجه مقاله نویس محترم را به این مشاهده ساده جلب می کند که در چند سالی که قیمت بنزین ثابت بوده است تورم در اقتصاد ایران هم چنان ادامه داشته است و در سال هایی از برنامه سوم که قیمت بنزین اتفاقا نرخ رشد قابل توجه داشته است تورم فاصله چندانی با سال های دیگر نداشته است. اگر قرار بود "بنزین" (و نه عوامل شناخته شده جهانی مثل نقدینگی) عامل تعیین کننده تورم باشند قاعدتا این اهرم ساده سیاست گذاری باید کار سیاست گذار برای مهار تورم را بسیار ساده می کرد و لذا باید در سال های بعد از تصویب طرح تثبیت قیمت ها شاهد از بین رفتن تورم در اقتصاد ایران می بودیم (مگر این که نگارنده مقاله باز تقصیر را گردن تاکسی ها بیندازند و بگویند چون کرایه ها در این سال ها گران شده تورم ادامه پیدا کرده است. در این صورت نگارنده فروتنانه دوستان را به نگارش مقاله علمی در باب یکی از علت های جدید تورم در دنیا یعنی کرایه تاکسی و ارسال آن به یک ژورنال معتبر خارجی دعوت می کند).

2) مدعای دوم: قیمت تاکسی در ایران به شیوه انحصاری تعیین می شود و بالاتر از حد تعادلی آن است.

مقاله مورد نقد سعی می کند از منطق قیمت تعادلی تاکسی دفاع کند ولی در عین حال این موضوع را هم خاطر نشان می کند که "نه حق و حقوق مسافران معلوم است ونه كرایه‌ای كه باید بپردازند" و نیز "مسافرکش ها هر نرخی را كه دوست دارند از مسافران می‌گیرند". اگر ایشان طرف دار سپردن قیمت به دست بازار و تکیه بر قیمت تعادلی هستند دیگر نباید انتظار روشن بودن کرایه ای که مسافران می پردازند و عدم اختیار تولیدکننده در تعیین قیمت (به قول ایشان دل خواه) را داشته باشند چرا که قیمت تعادلی در واکنش به شوک های مختلف عرضه و تقاضا و شرایط جغرافیایی و غیره ممکن است از روزی به روز دیگر تغییر کند. از طرف دیگر اگر می خواهند تا قیمت مشخصی بر تاکسی ها اعمال شود و بر آن نظارت هم شود دیگر نمی توانند از منطق قیمت تعادلی دفاع کنند و باید به یک فرآیند بوروکراتیک هم راه با چانه زنی برای تعیین قیمت راضی باشند. حال اجازه دهید به منطق استدلال ایشان بپردازیم:

پیش از ورود به استدلال ها ذکر این نکته بد نیست که – متاسفانه – خدمات تاکسی رانی در اکثر کشورهای دنیا حالت مونوپول یا نزدیک به آن (انحصار چندجانبه یا یک جانبه) داشته و به اصطلاح اعضای فعلی باشگاه به سختی اجازه ورود اعضای جدید به عرصه فعالیت را می دهند. این باعث می شود که کرایه های تاکسی در اکثر کشورها در سطح بالایی قرار داشته باشد و امتیاز تاکسی رانی هم به تبع قیمت بالایی داشته باشد (در برخی کشورهای غربی این امتیاز ممکن است تا صدهزار دلار هم قیمت داشته باشد). در ایران اتفاقا وضعیت ما نسبت به بقیه دنیا از این وجه به تر است چرا که ایران جزو معدود کشورهایی در دنیا است  که افراد به صورت غیررسمی و در عمل با اتومبیل شخصی (غیرتاکسی) هم اقدام به مسافرکشی می کنند و لذا بازار کرایه ها یک قدم به وضعیت تعادلی خود نزدیک تر است.


2-1) در مقاله ادعا شده است که “تعداد تاكسی‌ها در تهران و دیگر شهرها افزایش قابل توجهی داشته است (به تعبیر اقتصاددانها عرضه تاكسی شدیدا زیاد شده است) همین عامل نشان می‌دهند كه كرایه تاكسی‌ها باید كاهش یابند نه افزایش“

این گزاره به شدت نادقیق است چرا که قیمت تعادلی یک کالا در اقتصاد فقط تابع عرضه به صورت تنها نیست بل که از "تقاطع" عرضه و تقاضا به دست می آید. به راحتی می توان وضعیتی را متصور بود که عرضه یک کالا افزایش قابل توجه داشته باشد ولی به دلیل افزایش شدیدتر تقاضا قیمت تعادلی اتفاقا افزایش یابد. تقاضای تاکسی هم تابع عوامل مختلفی است که از جمله مهم ترین آن ها در سال گذشته می توان به محدود شدن امکان استفاده از اتومبیل شخصی در اثر سهمیه بندی بنزین اشاره کرد که باعث جا به جایی قابل ملاحظه تقاضا ناشی از ورود صاحبان خودروهای شخصی به بازار تاکسی یا آژانس می شود. بدون دانستن وضعیت جدید تقاضا اصولا صحبت کردن از قیمت تعادلی و تاکید بر کاهش آن بر اساسا مشاهدات منفرد صرفا از طرف عرضه کاملا نادرست است.  ضمن این که بخشی از تاکسی های جدید جای گزین تاکسی های قدیمی و مستهلک شده اند و لذا سهمی در افزایش مقدار خالص ظرفیت حمل و نقل مسافر نداشته اند. نهایتا این که سهمیه بندی بنزین درصد استفاده از ظرفیت در بخشی از تاکسی های موجود را کاهش داده است (تاکسی های فعال در مسیرهای طولانی به علت کم بود بنزین نمی توانند به اندازه سابق کار کنند و مسافرکش های موردی و فاقد کارت سوخت تاکسی هم از دور خارج شده اند) و لذا اتفاقا عرضه به این دلیل محدودتر هم شده است.

2-2) مقاله به طور ضمنی مدعی است که قیمت فعلی تاکسی بالاتر از قیمت تعادلی و بر اساس مکانیسم تبانی و تعیین قیمت انحصاری تعیین شده است. سنجش صحت این ادعا کار چندان سختی نیست. تئوری اقتصاد پیش بینی می کند که در بازار تعادلی رانت ناشی از قدرت بازار (Market Power)   به صفر میل می کند و در مقابل در بازار انحصاری قیمت به گونه ای تعیین می شود که سود بنگاه دارای قدرت بازار کامل را حداکثر کند. برای سنجیدن این که کرایه تاکسی در شرایط فعلی ایران در کجای این طیف قرار دارد می توان درآمد متوسط ماهیانه یک تاکسی در تهران را به دست آورد و بعد سهم عوامل تولید را از آن کم کرد. نگارنده به علت علاقه شخصی که به این موضوع داشته است در طول سال های مختلف سعی کرده تا به صورت ذهنی این شاخص را (طبعا به صورت نادقیق و سرانگشتی) محاسبه کند. در حال حاضر درآمد ناخالص روزانه یک راننده تاکسی داخل شهر متوسط چیزی حدود 25000 تا 30000 تومان در روز است (با توجه به این که کرایه ساعتی تاکسی حدود 2000-2500 تومان است این رقم معقول به نظر می رسد). به این ترتیب اگر یک تاکسی 30 روز در ماه کار کند چیزی بین 750 تا 900 هزار تومان درآمد ناخالص خواهد داشت. از این رقم ابتدا باید هزینه فرصت کار راننده (30 روز در ماه و روزانه 12 ساعت یعنی 360 ساعت در ماه) را که حداقل 400 هزار تومان (با توجه به اضافه کاری بالا و سختی شغل) است کم کرد. سپس هزینه های مربوط به بنزین، روغن، لاستیک، تعمیرات دوره ای و استهلاک خودرو و نیز هزینه احتمالی تصادف (یا معادل آن به شکل حق بیمه بدنه) و زمان خواب ناشی از تصادف و امید ریاضی جریمه رانندگی را محاسبه کرده و نهایتا سهم سرمایه (هزینه فرصت سرمایه گذاری بین 6 تا 12 میلیون تومانی بسته به نوع خودرو) را هم از باقی مانده آن کاست. ملاحظه می فرمایید که سود مازاد چندانی در آخر این محاسبات باقی نمی ماند که بتوان آن را به حساب رانت ناشی از موقعیت انحصاری گذاشت.

2-3) تئوری اقتصاد روش دیگری هم برای بررسی این که آیا قیمت انحصاری تعیین شده است یا نه در اختیار ما می گذارد. می دانیم که اگر یک کارتل (تبانی بین تولیدکنندگان) شکل گیرد قیمتی که تعیین می شود بالاتر از قیمت تعادلی است که تولیدکنندگان غیرهماهنگ به آن می رسیدند. کارتل اعضای خود را از طریق مکانیسم های وادار می کند تا قیمت را پایین تر از حد تعیین شده نبردند چرا که اعضا هر کدام انگیزه دارند تا با تخطی از قیمت کارتل و کاهش قیمت سود خود را ناگهان زیاد کنند (تعیین سقف تولید برای اعضای اوپک نمونه ای از چنین مکانیسمی است). می دانیم که اگر تولیدکنندگانی خارج از پوشش کارتل وجود داشته باشند قیمت پیش نهاد شده توسط این تولیدکنندگان الزاما "پایین تر" از قیمت کارتل خواهد بود (در غیر این صورت اساسا نیازی به تشکیل کارتل نبود چرا که قیمت بهینه برای هر تولیدکننده بالاتر از قیمت کارتل است). معنی این حرف این است که اگر قیمت رسمی تاکسی بالاتر از قیمت تعادلی باشد ما باید مرتبا و به صورت دائمی و روزمره شاهد این واقعیت باشیم که مسافرکش های غیررسمی قیمت هایی پایین تر از قیمت مصوب به مسافران خود پیش نهاد کنند. خوانندگان محترم در طول عمر خود چند بار چنین پدیده ای را مشاهده کرده اند؟ (باز به عنوان مثال به تفاوت قیمت تاکسی های رسمی فرودگاه یا ترمینال و مسافرکش های غیررسمی فعال در این مناطق فکر کنید. کرایه تاکسی های رسمی و نرخ دار با در نظر گرفتن کیفیت خودرو و امنیت مسافر و نزدیکی محل استقرار خودرو به محل تجمع مسافران و غیره هم واره ارزان تر از کرایه تاکسی های غیررسمی است). به نظر می رسد که پدیده عرضه خدمات زیرقیمت رسمی توسط تاکسی های غیررسمی در عمل چندان معمول نیست و خود این علامتی است از این که قیمت رسمی فاصله چندانی با قیمت تعادلی ندارد.

2-4)  آیا کرایه تاکسی در اقتصاد ایران بیش از حد معقول رشد می کند؟ اجازه بدهید با عدد و رقم به این موضوع بپردازیم. نگارنده به خوبی به خاطر دارد که کرایه تاکسی گردشی در سال 74 معادل 20 تومان بود و این رقم در سال آتی به 115 تومان رسیده است. این به معنی است که کرایه تاکسی در فاصله 13 سال تقریبا 6 برابر شده است که معادل نرخ رشد مرکب 14 درصد در سال است. این در حالی است که هر کسی می داند که نرخ متوسط تورم در این فاصله همیشه بالاتر از 14 درصد بوده است و لذا 6 برابر شدن کرایه تاکسی از سال 74 تا الان به معنی کاهش قیمت نسبی کرایه تاکسی در این سال ها است.
سخن آخر

اجازه دهید برای یک لحظه همه مدعاهای مقاله را بپذیریم فرض کنیم که کرایه تاکسی کاملا روی تورم اثر دارد. آیا این موضوع مجوزی برای این است که قیمت تاکسی ثابت بماند؟ در شرایطی که همه مشاغل دیگر – از دولتی و خصوصی – در سال جدید دست مزدشان را بر اساس تورم بروز می کنند (مثلا دست مزد کارگران و کارکنان دولت معمولا در حد تورم افزایش می یابد) آیا راننده تاکسی نباید همانند هر تولیدکننده دیگری در اقتصاد قیمت خدمات خود به قیمت واقعی را ثابت نگاه دارد؟ فرض کنید کرایه تاکسی ثابت نگاه داشته شود. این در حالی است که قیمت لاستیک و دست مزد تعمیرکار و قطعات یدکی متناسب با تورم افزایش یافته است. در این صورت راننده تاکسی نه تنها سطح درآمدش را به قیمت های واقعی ثابت نگاه نداشته است بل که حتی نسبت به سال قبل فقیرتر هم شده است. آیا ما مجازیم که هزینه خطای دولت در عدم کنترل نقدینگی و سایر متغیرهای تاثیرگذار بر تورم را به رانندگان تاکسی منتقل کنیم و از جیب آن ها برای رضایت بقیه جامعه خرج کنیم؟ آیا توصیه به کاهش کرایه تاکسی یا حتی ثابت نگاه داشتن آن در شرایط تورمی با اصل "عدالت" در سیاست گذاری سازگار است؟
 *دانش‏جوی دکتری فاینانس  
 
x
۱۳۸۶-۱۲-۲۷ ۱۳:۱۲:۰۶
باسلام .خدمت دوست عزيزم آقا ي حامد قدوسي .برادر گراميم .دربخش پاياني مقاله گرانقدرتان (سخن آخر ) فرموده بوديد در افزايش درآمد كاركنان محترم دولت ،مبني براينكه هر ساله براساس نرخ تورم اعلام شده از سوي دولت البته به زعم حضرت عالي (هرچند ناباورانه )درصدي سوپر اپسيلون به اين قشر محترم محروم ازكليه مزاياي قانوني ،انساني تعلق مي گيرد ، دانش طلب عزيز آيا براستي به اين عقيده ايمان واقعي داريد كه اين افزايش ناچيز پرداختها همگام با نرخ تورم است؟قضاوت دراين امر خطير را فقط به عهده خودتان مي گذارم .وجدان هر شخصي درصورتي كه بالنده و الهي باشد بهترين مرجع داوريست .ياعلي............................ (54399)
 
سامان
۱۳۸۶-۱۲-۲۷ ۱۳:۴۷:۱۶
بنده واقعا نمي دانم اين بحث هاي به اصطلاح علمي و اقتصادي در شرايطي كه كشور ما در حال حاضر دارد چقدر اهميت دارد سوال من از آقاي قدوسي اين است كه آيا هيچ فرمولي در مورد اقتصاد ايران صدق مي كند يا به عبارت ديگر آيا نسخه اي وجود دارد كه براي بپيچند و جواب بدهد.

شخصآ فكر مي كنم مردم بد بخت و حقوق بگير در همه حال بايد شاكر باشند به اين معني كه اگر كرايه تاكسي 5درصد زياد شد خدا را شكر كنند كه 20درصد زياد نشده و اگر 20درصد زياد شد بيشتر خدا را شكر كنند كه 50درصد زياد نشده است . (54408)
 
محمد
۱۳۸۶-۱۲-۲۷ ۱۵:۲۱:۰۷
به نظر می رسد که عده ای عقیده دارند که مدلهای اقتصادی به درد ایران نمی خورند و اقتصاددانها هم بهتر است سایت الف و سایر سایتها راتعطیل کنند و به خارج بروند شاید آنجاها مدلهایشان به کار آید. همچنین طرحهای جامع و تفضیلی را ساخته و پرداخته دست مهندسین مشاور آنچنانی می دانند که به کار نمی آیند و فکر می کنند این چند ساله بیخود پولمان را با تربیت دکتر و مهندس و مدیر هدر داده ایم. بجای درج مطالب عامیانه باید کاری کنیم که دانشمندان بیشتر ابراز وجود کنند و نظر های علمی خود را بیان کنند.این تکلیف شرعی ماست و فقط از این راه است که رمالان نخواهند توانست نقش مار را بجای نوشتن آن جا بزنند (54425)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۷ ۱۵:۳۱:۱۵
مرسی آقای قدوسی. آنچیزی که در ایران غریب است ظاهرا توجه به ساده ترین استدلالات اقتصادی است. (54428)
 
ک م دانشگاه تهران
۱۳۸۶-۱۲-۲۷ ۲۰:۲۴:۲۱
خیلی ببخشید ولی ظاهرا ذهن نویسنده خیلی مغشوش است چرا که یک حرف ساده را تا سعی کرده پیچانده تا رنگ و رویی علمی به آن بدهد.
به خوانندگان محترم یاداوری می شود پارادایم نئوکلاسیک که نویسنده محترم آنرا وحی منزل میداند و به هیچ وجه نمیخواند از آن دست بکشند و نمی تواند خارج از چارچوب آن فکر کند؛ سالهاست منقرض شده.

در واقع چیزی که امروز وجود ندارد، پارادایم نئوکلاسیک در اقتصاد است!

امیدوارم نویسنده محترم از این دانشجو و محقق کوچک ناراحت نشوند. اگر ایشان امروز به کهنه و منتفی بودن پارادایم مسلط بر ذهنشان پی ببرند، بهتر از این است که فردا با افسوس به آن برسند.

توصیه پایانی از کوهن: افراد موفق کسانی هستند که زود تر علایم سقوط پارادایم ها را احساس می کنند و خود را با پارادایم جدید وفق می دهند.

ارادتمند - ک م دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران (54465)
 
حامد قدوسی
۱۳۸۶-۱۲-۲۷ ۲۰:۴۹:۴۷
با سلام خدمت این دوست عزیزم.

راستش یکی از نکاتی که در مورد علم اقتصاد در ایران جالب است اعتماد به نفس عجیبی است که برخی دوستان از خود در رد قاطعانه یک پارادایم مسلط علمی نشان می دهند. پارادایم علم اقتصاد رایج (یا به قول شما نئوکلاسیک) نه تنها فرو نریخته و قدیمی نشده است بل که در همه دانش گاه های معتبر دنیا دقیقا همین - و معمولا فقط همین - چارچوب تدریس می شود و تقریبا همه ژورنال های معتبر علم اقتصاد نیز در همین پارادایم کار می کنند و شاخه های آن هم روز به روز در حال گسترش است. این کار راحتی است که هر وقت با نوشته ای مواجه شدید به جای نقد منطق تحلیلی آن یک کلام بگویید علم اقتصاد رایج از دور خارج است و خیال خود را راحت کنید ولی این فقط پاک کردن صورت مساله است و بس.

ضمنا آن جمله ای که آوردید از کوهن نیست بل که توصیه ای است در یک فیلم آموزش مدیریت و کسب و کار در مورد پارادایم ها که فقط مقدماتی از بحث را از نظریه کوهن گرفته است. اصولا کوهن در مقام فیلسوف علم به داوری پیرامون فروریختن پارادایم ها نمی نشیند بل که همه بحثش وجود پارادایم های موازی در دنیای علم در قالب یک بحث توصیفی و نه ارزشی است! کتاب مربوط به آن فیلم تجاری هم با عنوان \"هنر دیدن آینده\" در ایران ترجمه شده است. (54467)
 
ب ز دانشگاه اقتصاد تهران
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۰۶:۴۸:۳۵
م ک راست میگوید. علم اقتصاد اصلا کلا منقرض شده است همانطور که دایناسورها منقرض شدند. علت انقراض هم فقط در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران کشف شده است. (54509)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۵:۴۹:۳۸
يك سوال داشتم، اگر اين پارادايم نئوكلاسيك منقرض شده است، چه پارادايمي به جاي آن آمده است؟ (54577)
 
محمد از دانشگاه تهران
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۲۱:۴۲:۵۵
یکی از مشکلات اساسی پارادایم نئوکلاسیک، نگاه تک بعدی آن به مسابل اقتصادی و بویژه غفلت فاحش آن از پارامترهای فرهنگی- اجتماعی موثر و متاثر بر اقتصاد بوده است.
درواقع نئوکلاسیکها، به ابعاد انسانی اقتصاد بی توجهی می کنند .
روشن است که پارادایم جانشین اجماع واشنگتنی و آموزه های کهنه و درمانده نئوکلاسیک، نهادگرایی است که البته هنوز جوان ولی به سرعت درحال فراگیر شدن است.

با تشکر از سایت وزین الف که امکان این تبادل نظر را فراهم کرده است. (54594)
 
حامد قدوسی
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۲۳:۰۷:۰۶
محمد گرامی سلام

بحث در مورد پارادایم نهادگرایی و اقتصاد رایج طولانی تر از این است که بشود در یک کامنت حل و فصلش کرد. به اختصار چند نکته عرض می کنم:

1) گفتن این که پارامترهای فرهنگی اجتماعی بر رفتار اقتصادی انسان ها اثر دارد جمله جذاب و مردم پسندی است ولی آیا شدت این تاثیر در حدی هست که لازم باشد آن ها را وارد مدل ها کنیم؟ جواب این سوال نیازمند مطالعات دقیقی است که تا جایی که بنده اطلاع دارم اقتصاد رایج بیش از هر جریان دیگری به جدیت به آن مشغول است.

2) آیا مثلا پارامترهای فرهنگی باعث می شود تا قانون عرضه و تقاضا در یک جامعه برعکس شود؟ یا مثلا باعث می شود تا قیمت انحصاری پایین تر از قیمت رقابتی شود؟ یا مثلا باعث می شود تا با افزایش نقدینگی تورم کاهش یابد؟ و ...

3) اقتصادهای آلترناتیو ادعاهای زیادی در مورد نقص روی کرد مسلط علم اقتصاد در وارد نکردن پارامترهای فرهنگی در مدل کردن دارند ولی خود جنابعالی تا به حال چند مقاله جدی علمی دیده اید که توانسته باشد چنین کاری را با دقت قابل قبول انجام دهند و بر این ضعف غلبه کنند؟ انتقادی وارد به علم اقتصاد شبیه این است که کسی بگوید چون پزشکی رایج نمی تواند سرطان را درمان کند پس کهنه و از دور خارج است در حالی که هیچ روش جای گزینی هم برای درمان سرطان ارائه نکند.

4) بنده متوجه نشدم اجماع واشنگتنی چه ربطی به پارادایم اقتصاد نئوکلاسیک دارد؟ اجماع واشنگتنی نوعی توصیه سیاستی است در حالی که اقتصاد نئوکلاسیک نوعی پارادایم علمی است که بر تعداد مشخصی فرض و مدل پایه مثل عقلانیت بنا شده است. از دل پارادایم اقتصاد نئوکلاسیک و اساس مدل های این پارادایم انواع توصیه های دیگر و کاملا خلاف واشنگتنی را هم می توان استخراج کرد. استفاده معادل از دو لغت نئوکلاسیک و اجماع واشنگتنی در واقع نشان گر بی دقتی در به کار بردن لغات است.

5) چه کسی گفته است اقتصاد مسلط (یا به قول شما نئوکلاسیک) نسبت به پارامترهای غیراقتصادی بی اعتنا است؟ جنابعالی اندکی در ادبیات تئوری تصمیم یا بحث های مربوط به مدل های مطلوبیت در اقتصاد کلان یا تئوری های انتخاب تعادل در بازی ها (خصوصا بازی های تکاملی) یا ادبیات متاخر اقتصاد کار مطالعه فرمایید تا ببینید که چندین دهه است که سوالات مربوط به تاثیر ساختار اجتماعی در تعادل سیستم های اقتصادی با جدیت دنبال می شود. مشکل این است که دانش گاه های ما - متاسفانه - از بسیاری از این تحقیقات بی خبر هستند و تحلیل خود را از وضعیت علم اقتصاد تنها بر اساس شناخت خود و نه واقعیت های جهانی این علم بنا می کنند.

6) نسخه پیش رونده نهادگرایی جدید کاملا بر مبنای مدل های خرد بنا شده است که چیزی خارج از علم اقتصاد رایج نیست و هدف آن توضیح دادن دلیل وجودی نهادها و کارکرد آن ها بر اساس مدل های رایج اقتصادی و فرض عقلانیت است.

7) جالب است که مدعیان دو آتشه نهادگرایی در ایران وقتی به پای عمل و تحلیل سیاست می رسند دست آخر حرف خود را بر اساس ساده ترین اصول اقتصاد رایج بنا می کنند. مثال می خواهید؟ به تحلیل اقتصاددانان به اصطلاح نهادگرا از تورم در ایران توجه فرمایید.

8) حرف آخر این که وقتی یک پارادایم رقیب هنوز در مراحل اولیه خود است و هنوز هیچ امتحانی را پس نداده است برخی دوستان چه طور می توانند این قدر قاطعانه راجع به برتری این پارادایم صحبت کنند؟ باور کنید دانش مندان دنیا به اندازه ما حقیقت جو هستند و اگر ببینند که پارادایمی قدرت توضیح بالاتری دارد آن را دنبال می کنند. این چیزی است که بنده صبح و شب در سمینارها و بحث های مختلف علمی مشاهده می کنم. این که جامعه علمی در دنیا هنوز در یک پارادایم به سر می برد و بر خلاف تصورات دوستان در ایران اتفاقا مرتبا بر بالندگی آن می افزاید علامتی از این است که این پارادایم \"فعلا\" از بقیه ادعاهای رقیب موفق تر است. (54596)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۰۰:۰۰:۲۶
خیلی ببخشید ولی ظاهرا ذهن نویسنده خیلی مغشوش است چرا که یک حرف ساده را تا سعی کرده پیچانده تا رنگ و رویی علمی به آن بدهد.
به خوانندگان محترم یاداوری می شود پارادایم نئوکلاسیک که نویسنده محترم آنرا وحی منزل میداند و به هیچ وجه نمیخواند از آن دست بکشند و نمی تواند خارج از چارچوب آن فکر کند؛ سالهاست منقرض شده.

در واقع چیزی که امروز وجود ندارد، پارادایم نئوکلاسیک در اقتصاد است!

امیدوارم نویسنده محترم از این دانشجو و محقق کوچک ناراحت نشوند. اگر ایشان امروز به کهنه و منتفی بودن پارادایم مسلط بر ذهنشان پی ببرند، بهتر از این است که فردا با افسوس به آن برسند.

توصیه پایانی از کوهن: افراد موفق کسانی هستند که زود تر علایم سقوط پارادایم ها را احساس می کنند و خود را با پارادایم جدید وفق می دهند.

ارادتمند - ک م دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران

دوست عزیز
ما که در نوشته ایشان جز استدلال صحیح ندیدیم. اگر این استدلالات منقرض شده باشند، منطق منقرض شده است.
متاسفانه برخی از اقتصاد دانهای بیسواد بحای آنکه که منطق توجه کنند، فقط در صدد اثبات نادرست بودن همه آن چزهایی هستند که آنچه همه دنیا بدان عمل کرده است و نتیجه مثبتش را دیده است. نتیجه توفق این گروه از دوستان بر کرسیهای دانشگاهی اقتصاد همین است که گزاره های منطقی فرد دانشمندی چون جناب قدوسی با این شیوه عجیب که شبیه به شیوه هاب مالوف جنگ روانی، و نه شبیه یک بحث علمی است مورد تخریب قرار می گیرنذ.
توجه می کنید که این آقای ک. م. نه دلیلی برای اثبات یکسانی پارادایم مورد نظر خود و بحث جناب قدوسی ارایه کرده اند.
نه دلیلی برای منقرض بودن آن پارادیم عرضه کرده اند.
آقای اقتصاد خوانده
بحث علمی و منطقی شیوخ و متدولوژی خو.دش را دارد که شما ظاهرا آن را با مجادله سیاسی اشتباه گرفته اید.
از این نوع جدل شما البته رایحه خوشی بر نمی خیزد. (54492)
 
محمد از دانشگاه تهران
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۲:۰۹:۰۹
خيلي ببخشيد آقاي ناشناس محترم،
لطفا يكبار خودتان نوشته تان را بدون جهت گيري مثبت و منفي بخوانيد و كلاهتان را قاضي كنيد و ببينيد چه كسي اقراض سياسي را در بحث وارد كرده است؟
ضمنا از براشفتن نويسنده محترم مقاله فوق از تذكر منطقي خانم يا آقاي ك م بر مي آيد كه ايشان و همينطور جنابعالي مانند همه كساني كه به پارادايم هاي كهنه دلبسته اند، هر حرف و نظر خلاف ذهنيت خودرا غير علمي و غير قابل فهم ميپندارند.
قبول دارم كه خانم يا آقاي ك م در منقرض تلقي كردن پارادايم نئوكلاسيك - و اجماع واشنتگتني - كمي غلو كرده اند ولي منصفانه به قضيه نگاه كنيم بايد قبول كنيم كه پارادايم نئوكلاسيك از توضيح دادن بسياري از مساله هاي اقتصادي امروز در جهان سوم درمانده است.
موفق باشيد. (54550)
 
بهاره
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۲:۲۳:۴۰
من یک دانشجو هستم. لطف می کنید بگویید چه پارادایمی می تواند مسایل جهان سومی را حل کند؟ (54620)
 
بهاره
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۱:۳۵:۴۳
\"افزایش قیمت بنزین عامل افزایش کرایه تاکسی و آن هم عامل تورم در ایران است.\" خوب من هم می خواهم به عنوان یک دانشجو از استدلال نگارنده مقاله اول بخواهم با مستندات علمی و نه دلایل ژورنالیستی به من یاد بدهند چرا افزایش کرایه تاکسی عامل تورم است؟ و به چه میزان؟ یعنی اگر تورم 19 درصد هست، سهم افزایش کرایه تاکسی در تورم دقیقا (حالا تقریب اعشاری هم قبول است) چه قدر است؟ 10%، 15%، 1% 2% یا 0.00000001%؟ یا 0؟

“تعداد تاكسی‌ها در تهران و دیگر شهرها افزایش قابل توجهی داشته است (به تعبیر اقتصاددانها عرضه تاكسی شدیدا زیاد شده است) همین عامل نشان می‌دهند كه كرایه تاكسی‌ها باید كاهش یابند نه افزایش\" حتی اگر ادعای نویسنده دوم درست باشد باید بگویم که لطفا فصل اول هر کتاب اقتصاد کتابخانه تان را لطفا باز کنید. بعد از تعریف عرضه و تقاضا یک نمودار هست که تقاطع آنها را به عنوان قیمت تعادلی نشان می دهد.

من همیشه مجبور شدم به جای تاکسی سوار مسافربر شخصی یا آزانس هایی که از سرویس خود بر می گردند بشوم. کجا عرضه تاکسی گردشی کافی است؟ مسیر هم خیلی سر راست است بین میدان های اصلی. هفت تیر ، تجریش، ولی عصر، فردوسی و .... فقط خط آزادی بد نیست. تاکسی هایی مشاهده می شود البته اگر خالی باشند.


من هم خیلی زورم می آید پول تاکسی یک مسیر سرراست و روان را اول تابستان 150 تومان بدهم اول پاییز 200 تومان و اول زمستان 250 تومان و الان 300 تومان که بدهم راننده به من غر بزند! اما دلیل نمی شود که یک متن ژورنالیستی علیه آنها بنویسم. نوشتن چنین متنی سخت نیست، هزینه ای هم ندارد، تازه مردم خوششان هم می آید و می گویند عجب دختر فهمیده ایست خوب می داند نباید پول زور بدهد. ولی انصافا این راه درست است؟ اصلا فایده ای به حال من برای کاهش تورم و افزایش قدرت خرید من دارد؟ آیا من می توانم با تک تک راننده های تاکسی دعوا کنم و آنها را متهم کنم؟

روزنامه تیتر زده \"افزایش بیست درصدی حقوق و دستمزدها\" متن خبر را که می خوانی می بینی فقط حقوق تازه استخدامی هاست که کف قیمتی شان 20 درصد زیاد شده (آنهم رسیده به کمی بالای 200 هزار تومان) حقوق ما که نه فرزند داریم که حق اولاد بگیریم و نه مرد هستیم که حق عادله مندی بگیریم عملا حداکثر 5% افزایش پیدا کرده. این هم یک غوغای ژورنالیستی دیگر. اگر افزایش قیمت تاکسی به تورم دامن می زند پس تتیر افزایش 20% حقوق که بیشتر مردم را از نظر روانی (به استدلال نویسنده دوم) باید به تورم دامن بزند! آیا اینطور نیست؟ (54543)
 
بهاره
۱۳۸۶-۱۲-۲۸ ۱۱:۳۹:۰۳
نویسنده عزیمان آقای قدوسی هم پاراگراف آخر را احتمالا بر اساس روند سالهای قبل نوشته انند وگرنه امسال یک کمی فرمول افزایش حقوق ها حال آدم را می گیرد. بعد از چند سال کار عملا که حساب می کنم می بینم اگرچه دستمزد اسمی من افزایش داشته ولی دستمزد حقیقی ام کمتر شده است. راننده های تاکسی هم مثل من لابد آنها هم همین طورند. چیزی که اینجا در محاسب قیمت دستمزدها اصلا وارد نمی شود تجربه و مهارت است هرچند یک آیتم فیش حقوقی سنوات باشد. (54544)
 
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۰۹:۲۷:۴۹
خیلی متاسفم از تجاهل و بیسوادی نویسنده .
ارزش خواندن نداشت. (54611)
 
بهاره
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۲:۳۴:۵۴
من هر جا که نوشته ام \"نویسنده دوم\" منظورم \"نویسنده مدعای دوم\" بوده است. احیانا اگر برداشت اشتباه شده متاسفم.
خط آخر کامنتم هم \"حق عائله\" بوده است که اشتباها \"عادله\" تایپ شد. (54622)
 
مجید عینیان (دانشکده اقتصاد شریف)
۱۳۸۶-۱۲-۲۹ ۱۹:۳۵:۴۷
فرض کنیم هیچ چیزی در مورد پارادایم های علم اقتصاد نداریم. فرض کنیم نمی دانیم نئوکلاسیک ها چه می گویند.
1. تئوری مطرح روز در مورد تورم و عوامل دخیل در آن چیست؟ آیا اقتصاد نویی که نئوکلاسیسم را از اعتبار انداخته است، کرایه تاکسی را دلیل تورم در اقتصادهای جهان سوم می داند؟
2. تئوری مطرح روز در مورد انحصار چیست؟ آیا در حالت انحصاری سود انحصارگر کمتر از حالت رقابت کامل است؟ آیا نمی توان در کشورهای جهان سوم انحصارگر بود یا نبود؟ آیا تئوری های نو کلا بحثی به نام انحصار را قبول ندارند؟
3. (حرفی در مورد عرضه و تقاضا ندارم!)
4. نویسنده (آقای قدوسی) ادعایی مبنی بر قیمت کرایه تاکسی در سال های مختلف ارایه می کند. با اعداد ادعا شده، رشد کرایه تاکسی کمتر از نرخ تورم بوده است. یعنی در واقع تاکسی ارزان تر شده است. شاید بتوان با اعداد درست تر و با استناد به منابع معتبر نشان داد اعداد ارایه شده نادرست و نتیجه ی گرفته شده غلط است. در غیر این صورت شکل استدلالی حرف هیچ ربطی به تئوری ها و پارادایم ها ندارد. یک عبارت محاسباتی صرف است، نمی دانم چه گونه می توان این عبارت محاسباتی را به علت «از مد افتادن نئوکلاسیسم» نامعتبر دانست.

خدمت دوستان عزیز باید متذکر شوم، عبارتی علمی محسوب می شود که بتوان ردش کرد. متاسفانه بسیاری از جملات «اهمیت فرهنگ» و غیره فاقد این ویژگی هستند. (54641)
 
تورج @tehran uni
۱۳۸۷-۰۱-۰۳ ۰۵:۰۰:۰۰
با سلام
بحث ارتباط قیمت بنزین و تورم بیشتر از چند سال عمر ندارد . در واقع این بحث از آنجا شروع شد که دولت افزایش پلکانی قیمت سوخت را در دستور کار خود قرار داد و برای چند سال بعد از تعطیلات عید قیمت بنزین در ایران افزایش یافت .
از طرف دیگر با توجه به وجود تورم بلند مدت در ایران صاحبان بنگاه ها مجبور به افزایش قیمت کالا و خومات هستند. با افزایش قیمت بنزین (یکی از مهمترین کالاهایی که قیمت آن توسط دولت تعیین می شود) مردم آمادگی بیشتری برای پذیرش افزایش قیمتها داشتند و صاحبان بنگاه ها ترجیح دادند تا افزایش قیمت کالا و خدمات خود را همزمان با اقدام دولت انجام دهند .نتیجه این اقدام همزمانی افزایش قیمت بنزین و سایر کالاها بود که اصلا به معنی رابطه علت و معلولی بین این دو نیست.به این ترتیب جمله \"چون قیمت بنزین زیاد شده\" زیاد شنیده می شد در حالیکه افزایش قیمت بنزین بیشتر بهانه ای بود تا راحت تر مورد قبول مردم واقع شود. این جمله بعد از مردم به روزنامه ها و سپس حتی به دولت سرایت کرد.
تورم در ایران از نوع ساختاری است و راه حل آن مطلقا اقدامات سطحی مانند کنترل قیمت تاکسی ها نیست. چرا موقعی که بانک مرکزی استقلال ندارد یا سالانه مقدار زیادی پول نفت به چرخه اقتصادی وارد می شود علت تورم را در نرخ کرایه تاکسی جستجو می کنیم؟ (54719)
 
محمد از دانشگاه تهران
۱۳۸۷-۰۱-۰۳ ۱۳:۴۰:۰۰
آقای تورج عزیز؛
کسی نمی گوید عامل اصلی تورم در ایران افزایش کرایه تاکسی ها است.
مساله این است که افزایش کرایه تاکسی در تورم انتظاری اثر می گذارد، لطفا شانتاژ نکنید. (54732)
 
میم
۱۳۸۷-۰۱-۰۵ ۱۹:۰۹:۴۶
به نظر می رسد نویسنده و نظر دهندگان دچار خلط از معنای تئوری شده اند. معلوم نیست تئوری مورد نظرشان وسیله ای است برای توضیح و مدلسازی پدیده ها یا وسیله ای برای ارائه و تجویز راه حل. ظاهراً بر سیاق سنتی تحصیلکرده های فرنگی مآب قضیه فقط سر بکار بردن کلمات ثقیل است و اظهار فضل آن هم در موضوعی که واقعاً تا این درجه عمیق و فلسفی نیست. (54898)
 


نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.