یکی از تاکتیک های موثر و زیرکانه جریان دوم خرداد در رقابت های سیاسی، ایجاد جو زودهنگام "تبلیغاتی-انتخاباتی" و کشاندن منفعلانه و نسبتا عصبی حریف اصولگرا، به این وادی است.
قوی تر بودن ظرفیت های رسانه ای در جریان دوم خرداد در ایجاد این فضای زودهنگام، باعث می شود که ابتکار عمل در مدیریت افکار عمومی بطور نسبی به دست جریان رسانه ای جریان اصلاحات بیفتد. ضمن اینکه عدم آمادگی و سرعت کم تحولات و تصمیم گیری ها در جریان اصولگرا باعث می شود در مدیریت زمان نیز اصلاح طلبان موقعیت بهتری پیدا کنند، در این فضا ، اختلافات اصولگرایان عمیق تر شده و مشکلات اصلاح طلبان هم کمتر به چشم می آید.
این تاکتیک جریان از قدرت افتاده دوم خرداد در انتخابات شوراها ( 24 آذر 85) به خوبی بکار گرفته شد.
صاحبنظرانی که تحولات مربوط به انتخابات شوراها را رصد و پیگیری می کردند، باید متوجه ترفند دیگر جریان دوم خرداد هم شده باشند و آن به تله انداختن رقیب در شکاف نسبتا خیالی "اعتمادملی-مشارکت" بود.
البته اصلاح طلبان اختلاف جدی و قابل تاملی میان خود دارند، اما به نظر می رسد اصولگرایان در تحلیل جبهه رقیب، هنوز در پارادیم سالهای 80 به سرمی برند. بی تردید اختلاف مشارکت و اعتماد ملی و... در شرایط دوری از قدرت، "واقعی" نیست، و تاکتیکی است برای فریب اصولگرایان.
حزب تازه تاسیس اعتماد ملی به رهبری مهدی کروبی، در اولین میدان رقابت خود نیاز داشت که به اصطلاح خودی نشان دهد و متمایز از سایر گروههای اصلاح طلب عمل کند، سران این حزب به ویژه آقایان منتجب نیا و گرامی مقدم با یک برنامه از پیش طراحی شده ، با شروع فضای انتخاباتی، مرتبا اعلام کردند که اعتماد ملی صرفا با تابلوی خود به میدان خواهد آمد و لیست مستقل می دهد و با سایر اصلاح طلبان اتئلاف نمی کند و...
"اعتماد ملی با تابلوی خود به میدان ... آمد"
این ترفند انتخاباتی باعث شد که اصولگرایان تحت تاثیر این جوسازی قرار بگیرند و به خیال خود برای تعمیق این شکاف (اعتماد ملی و سایر اصلاح طلبان) بخش عمده ای از توان رسانه ای و تبلیغاتی خود را مصروف این کار کنند و به بزرگ نمایی آن بپردازند.
ثمره این فریب استراتژیک این شد که اولا نام و عنوان "اعتماد ملی" سر زبانها افتاد و بهترین هدیه ممکن به یک حزب تازه تاسیس و نه چندان ریشه دار، از سوی رقیب به آن داده شد، ثانیا اصلاح طلبان با همین چراغ گمراه کننده و حتی با استفاده از چند به اصطلاح "غضنفر سیاسی" این میدان را داغ تر کردند و تا مقطع پایانی که" لیست مشترک" خود را ارائه کردند، اجازه دادند که اصولگرایان برای تعمیق شکاف خیالی خود در جریان اصلاحات هرچه می خواهند تلاش کنند! (نقش آقای ابطحی در این مقطع قابل تامل بود).
نقش ابطحی در این مقطع قابل تامل بود
حتی می توان گفت برنامه پربیننده 20:30 هم به این دام افتاد... نتیجه این شد که اصلاح طلبان با کمترین هزینه ممکن و البته به یمن اختلافات اصولگرا صاحب 4 کرسی در شورای شهر شدند و از آن مهمتر "یک مدل موفق برای بازگشت به قدرت" پیدا کنند.
در شرایط حاضر ، به نظر می رسد دقیقا همین ترفند برای انتخابات مجلس هشتم، مجددا در حال تکرار است. زمزمه "لیست مستقل و تابلوی متمایز وبا بقیه ائتلاف نمی کنیم و .." دوباره به گوش می رسد و با تاسف باید گفت که که بسیاری از رسانه ها و حتی خبرگزاری های اصولگرا با ساده دلی فراوان دوباره در حال بازی خوردن هستند و با مصاحبه های روزانه و فله ای و در اختیار قرار دادن "تریبون" به طور رایگان، بهترین خدمت به این ترفند زیرکانه دوم خردادی ها را انجام می دهند.
از سوی دیگر اصلاح طلبان با ادامه بازی مثلثی خود با "هاشمی - خاتمی- کروبی" رکن دیگری برای پیروزی احتمالی خود در انتخابات آتی، ایجاد می کنند.
اما در حالی که اصلاح طلبان به خاطر شرایط دوری از قدرت، انگیزه کافی برای ائتلاف واقعی و حداکثری در انتخابات مجلس هشتم را دارند، جبهه اصولگرایان با چالش های متنوعی روبرو است.
ابهام در رویکردهای کلان در جریان اصولگرا را می توان از جمله این چالش های خاص توصیف کرد:
1- رویکرد نامشخص و انفعالی در قبال دولت (که تعیین این رویکرد نقش مهمی در چیدمان انتخاباتی خواهد داشت)
2- رویکرد نامشخص و گنگ و بعضا متناقض به هاشمی رفسنجانی (به عنوان یک وزنه مهم و یک بازیگر پرتوان سیاسی)
3- انفعال و به حاشیه رفتن شخصیت های مستقل و منتقد و گفتمان ساز اصولگرا مثل دکتر عماد افروغ (که نقش مهمی در ایجاد وجهه تئوریک اصولگرایی دارند) و تقدیم آن به گروه های مقابل، وقایع اخیری که در مورد مصاحبه افروغ پیش آمد و البته با استقبال و بزرگ نمایی از سوی گروه هایی مواجه شد.
به نظر می رسد، اصولگرایان در درجه اول باید تحلیل خود را از وضعیت جریان مقابل تصحیح کنند و سپس به شفاف سازی رویکردهای کلان خود بپردازند. در سایه این اقدامات می توان بازهم به ادامه نوار پیروزی های این جریان امیداور بود.